به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / جورج سجعان جرداق » امام علي (ع) صداي عدالت انسانيت
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 627 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 

جورج سجعان جرداق

امام علي (ع) صداي عدالت انسانيت-  جلد دوم

مؤلف  جورج سجعان جرداق

مترجم:عطامحمد سردارنيا

( قسمت هشتم )

فهرست مطالب :

پيامبر عصر نهضت( قسمت اول )

*****

پيامبر عصر نهضت

برادري در ميان مردم نبايد بر اساس مكتب يا نژادي استوار باشد، بلكه بايد بر پايه انسانيتي ريشه دار و گسترش يافته باشد كه هرگونه مكتب و نژادي را زيربال و پرخود جاي مي دهد!

اگر ما به طور فرض، بتوانيم در مجلس واحدي چهار نفر از جمله علي عليه السلام و معاويه دو شرقي مسلمان و بورژيا و ساوونارولا دو مرد اروپايي و مسيحي را (با همه خصلتها و اخلاقي كه هر كدام دارند) دور هم جمع كنيم و سپس آنها را به حال خود بگذاريم كه با همديگر صحبت و درد دل كنند و بعد از مدتي به نزدشان بياييم و بگوييم: هر كدام از شما، فردي را كه مي خواهد با او زندگي و برادري نموده و همكاري كند، برگزيند چه چيزي مشاهده خواهيم كرد.

بدون شك «علي عليه السلام » را مي بينيم كه بر «ساوونارولا» لبخند مي زند و با مهر عميقي به او مي نگرد و دست او را مي گيرد تا ياور وي در راه خير و حق شود!. و پاپ پورژيا و معاويه خليفه را مي بينيم كه روي همديگر را مي بوسند و به يكديگر عشق مي ورزند و هر دو با هم، براي همكاري در راه غارت خلق و برده ساختن مردم و تقسيم سودها و ثروتها پيش مي روند!

ساوونارولا

داستان «ساوونارولا» معروفتر از آن است كه در دنياي اروپا يا در محافل فرهنگي هر نقطه اي از جهان، نيازي به بازگويي آن باشد. او به طور مطلق سخنورترين خطباي قرون وسطي و يكي از بزرگان مصلحان اجتماعي در تاريخ بود، و در انديشه و قلب، نابغه اي بي نظير از نوابغي است كه انسان در هر كجا كه باشد به آن افتخار مي كند.

او در قرون تاريكي، در ميان متفكران، بيشتر از همه، توده مردم را دوست مي داشت و نيكوكارتر و مؤثرتر از ديگران بود. خطر او بر نجبا و اعيان و استبدادگران و تجاوزكاران و نالايقان و دورويانِ هر گروهي، پيگيرتر و دامنه دارتر بود؛ ما درباره اين مرد بزرگ به جهات زير، كمي مفصلتر از ديگران بحث خواهيم كرد:

1ـ گفتار و بحث ما درباره مفهوم «انسان» و «آزادي» و «اخلاق» و «دولت» در قرون وسطي، بدون ترسيم كامل خطوط زندگي «ساوونارولا» و تعليمات و افكار او، به طور روشن و آشكار جلوه گر نخواهد شد.

ما با بحث درباره «ساوونارولا» سخن را به انگيزه هاي خلاّق و محرك زندگي همگان در اين قرون، خواهيم كشانيد. و همچنين با بررسي وضع وي و دشمنانش، مسئله دعوت آتشين براي آزادي و زندگي از يك جهت و دژهاي طغيان و تجاوز سياه از طرف ديگر، با كمال وضوح براي ما نمايان خواهد شد.

2 ـ «ساوونارولا» كه به او لقبهاي زير را داده اند: پيامبر عصر نهضت(8) ، پايه آزادي در قرون وسطي، نشانه آزادي و انقلاب، مجدد انسانيت، آموزگار نسلهاي بعدي، به نهضتها و جنبشهاي اصلاحي بعد از خود از لحاظِ معنوي كمك كرده است، چنانكه با نصوص صريح و آشكاري كه براي ما داد و در آنها حقوق گوناگون انسان را مشخّص ساخت و در ميان تاريكيهاي استبداد و حكومت خودكامه، سيستم جمهوري دمكراتيك را تحكيم بخشيد و افكار و آراي نوين را در روح اروپاييان تحريك كرد، به مبادي و اصول انقلاب كبير فرانسه نيز كمك و ياري نموده است.

آن افكار و آراي جديد، آماده براي شكل گرفتن در مبادي انقلاب بزرگي شد كه ما بزودي اصول آن را، بعنوان ثمره همه قرون، با اصول علي بن ابيطالب عليه السلام مورد مقايسه قرار خواهيم داد.

3 ـ داستان «ساوونارولا» در مسئله تعصب و همزيستي، يك حقيقت اساسي را براي ما روشن مي سازد و توضيح مي دهد كه عامل اصلي تعصب ديني از جانب زمامداران و پدران روحاني (مسيحي) بخاطر بدست آوردن سود و منفعتهاي مادي و رهايي از دشمنان سياسي و ساير كساني بود كه مانع راه اين سودپرستان منفعت طلب بوده اند.

روش زندگي «ساوونارولا» و دشمنانش در اين زمينه، خاطره رويدادهاي آن جنگها و كشتارهاي تاريخ عربي را به ياد ما مي آورد كه گروهي از تاريخ نويسان خواسته اند بر آنها رنگ ديني يا قبيله اي محض بزنند، در حاليكه آنها در ماهيت خود، رويدادهاي جنگ، به خاطر سودهاي مادي و بازارهاي اقتصادي بوده است كه جملگي نصيب پادشاهان و بزرگان و همكاران مذهبي آنان بود كه به نام نگهداري و حفظ ايمان و صلاح مؤمنان بر آنها چيره شده بودند.

ما امروز شديداً به شناخت اين حقيقت نيازمنديم!

4 ـ داستان زندگي «ساوونارولا» و دشمنانش، از نقطه نظر روح و ماهيت رويدادها، هماننديِ كاملي با وضع زندگي علي بن ابيطالب عليه السلام و دشمنانش دارد.

و آنچه كه از اين همانندي مورد توجه ما است، بيان حقيقتي است كه مفهوم آن از قسمت قبلي سرچشمه مي گيرد و آن اينكه: خير و نيكي، و شرّ وبدي در هر مكاني و زماني يكي است و آزادي و همچنين فشار و اختناق نيز يكي است و تعصّب و گذشت، چه در اينجا و چه در آنجا، بين نيكوكاران و بدكاران تقسيم شده است!.

در زندگي «ساوونارولا» و دشمنانش، پاپ نيرنگباز و حيله گري را مي بينيم كه «الكساندربورژيا(9) » ناميده مي شود و در تاريخ بعنوان پاپ حقّه باز و خودخواه معروف شده كه دورتر از همه مردم نسبت به حقيقت مسيحيت بود و از همه بيشتر آز و حرص و طمع داشت و تنها هدفش اين بود كه قدرت و حكومت يابد و مال و ثروت بدست آورد و سرزمينهاي زير نفوذ خود و مردم آنها را بين فرزندان و نزديكان خود (هر چقدر هم بد سابقه و تبهكار و نالايق بودند) تقيسم كند.

پاپ الكساندر ششم

و براي همين بود كه در كمين راهب فيلسوف، مصلح بزرگ اخلاق، نشست و بر ضّدِ او تهمتهايي بهم بافت كه فقط خود وي سزاوار آن بود، و تمام اينها به اين دليل بود كه «ساوونارولا» و اصلاحات وي را به نام «دفاع» از دين و نگهباني امنيت و آرامش مؤمنان! از بين ببرد و تنها او و فرزندان و يارانش، از طبقه حاكمه و پدران روحاني، به حكومت ملّت و استثمار مردم و بهره برداري از زمين و غارت حقوق همگان بپردازند.

از كارهاي مسخره آميز «الكساندر بورژيا» در اين زمينه آن بود كه نماينده اي به نزد «ساوونارولا» فرستاد و به او تذكر داد كه چون او كشيشان را به فضايل اخلاقي دعوت مي كند و توده مردم را براي طلب حقوقشان مي خواند، آنها را در واقع «فاسد» و «تباه» مي سازد!... و شايد جناب پاپ مي خواست بگويد: از خدا بترس! دست من و فرزندان و ياران و كاركنان مرا در غارت زمين و برده ساختن مردم و پاشيدن تخم شرّ وبدي، فساد و بدبختي در هر مكاني، آزاد بگذار! ولي چون عظمت اخلاق «ساوونارولا» به حدّي بود كه «الكساندر بورژيا» را شكست داد، با شمشير به جنگ او آمد، امّا به رسواترين وضع شكست خورد، آنگاه به چاپلوسي پناه برد، ولي آن مرد بزرگ از همكاري با نيرنگ و نيرنگبازان خودداري كرد سپس او را تهديد كرد ليكن كاري از پيش نبرد تا آنكه بالأخره به نيرنگ و حيله پناه برد و چون شرايطي پيش آمد كه بر او تسلط يافت، به دادگاهش كشيد و او را به نام « دفاع از دين»! بدست پدران روحاني در آتش سوزانيد.

و در دوران زندگي « علي بن ابيطالب عليه السلام » و دشمنانش، فرماندار نيرنگباز و حيله گري را مي يابيم (كه بعداً خليفه مي شود) و وي «معاوية بن ابي سفيان» ناميده مي شود و در تاريخ بعنوان يك خليفه غاصب شناخته شده است كه نسبت به حقيقت اسلام دورتر از همه مردم بود و بيشتر از همه آز و حرص و طمع داشت و تنها هدفش اين بود كه قدرت و حكومت يابد و مال و ثروت بدست آورد و سرزمينهاي زير نفوذ خود و مردم آنها را در ميان فرزندان و نزديكان خود (هر چقدر هم بدسابقه و تبهكار و نالايق بودند) تقسيم كند.

و از همين جا بود كه در كمين امام فيلسوف، مصلح بزرگ اخلاق نشست و بر ضدّ او تهمتهايي بافت كه تنها خود وي سزاوار آن بود؛ و تمام اينها به اين دليل بود كه امام و اصلاحات او را به نام «خونخواهي عثمان» و «دفاع از دين» از بين ببرد.

از كارهاي مسخره آميز معاويه در اين زمينه آن بود كه به «علي عليه السلام » پيغام داد كه: «اما بعد، يا علي! در دين خود از خدا بترس»! و شايد مي خواست بگويد: از خدا بترس و دست من و فرزندان و ياران و كاركنان مرا در غارت زمين و برده ساختن مردم و پاشيدن تخم شرّ و بدي، فساد و بدبختي در هر مكاني، آزاد بگذار!

ولي چون عظمت اخلاق امام طوري بود كه «معاويه» را شكست داد، با شمشير به جنگ او آمد، اما به بدترين وضع شكست خورد و آنگاه به نيرنگ و خدعه پناه برد، تا آنكه سرانجام سرنوشت، او را از دست «علي عليه السلام » رها ساخت و او شروع به آزار و كشتار پيروان امام كرد و در بالاي منابر و بوسيله رجال به اصطلاح ديني و خطبا بعنوان «دفاع» از دين، به او ناسزا و دشنام داد!

5ـ «معاوية بن ابي سفيان» و «الكساندر بورژيا» (كه هر دو به اصطلاح جانشين خدا در روي زمين بودند!!) دو سوداگري بودند كه قدرت و نفوذ، اعم از ديني يا دنيايي، اگر در دست آنها باشد بهترين وسيله براي بهره مندي و مفتخوري است! و «علي بن ابيطالب عليه السلام » و «ساوونارولا» دو مرد انقلابي اي بودند كه كاري جز اصلاح و بررسي وضع مردم بخاطر برطرف ساختن ستم و جور از آنان نداشتند و هر دو نفرشان مي دانستند كه قدرت ناشي از اراده ملّت بوده و بايد در راه خدمت به توده و نگهباني حقوق مردم بكار رود.

متن گفتار «امام علي عليه السلام » در اين زمينه چنين است: «زمامدار به مثابه پدر و مردم فرزندان او هستند».

و سـاوونـارولا مي گـويـد: «حكـومت نسبـت به مردم به مثابه پدر است».

6ـ هم «علي عليه السلام » و هم «ساوونارولا» هر دو سمبل روش واحدي از انديشه در چگونگي كار كردن و نماينده احساس و درك صلاح و خير جهان و گرماي زندگي بودند كه مردم دورانشان آن را درك نمي كردند «ساوونارولا» در آن هنگام كه ثروت « صومعه» خود را در راه مردم فروخت و راهبان و كشيشان را فرستاد كه مانند همه مردم كار كنند و از دسترنج خود زندگي بگذرانند، چه شباهتي به «علي بن ابي طالب عليه السلام » پيدا مي كند در آن روز كه همه مردم را دعوت مي كرد كه كار كنند و نان خود را از عرق جبين خود، نه از كوشش ديگران، بخورند و در آن روز كه خود با دست خود كار مي كرد كه از كوشش خود بهره مند شود و خوراك فرزندانش را تهيه كند(10) . 7ـ چون هدف ما آن است كه پيش از آغاز بحث درباره انقلاب فرانسه و مبادي و اصول آن، به جهات همانندي بين علي عليه السلام و متفكران قرون، به طور تفصيل يا اجمال، اشاره كنيم، چاره اي جز اين نداريم كه درباره «ساوونارولا» كمي بيشتر سخن بگوييم و توجّه خواننده را به نكاتي جلب كنيم كه خود خواننده، شباهت زياد بين موقعيّت و گفتار اين دو مرد، در بسياري از مسائل و موضوعات را بدست خواهد آورد.

از بارزترين جهات اين همانندي (علاوه بر آنچه كه گفتيم) توافق بين استقامت علي عليه السلام و ساوونارولا بخاطر حق است. علي عليه السلام به هر اندازه كه راه دشوار مي شد و به هر مقدار كه شمار دشمنان و توطئه گران زيادتر مي گرديد و يا شرايط و اوضاع بر له يا عليه او مي شد، در «حق» پابرجا بود و استقامت داشت و اتفاقاً پيامبر عصر نهضت نيز در همه اين موارد اينچنين بود.

و شما هنگامي كه اين موقف اخلاقي مشترك بين دو مرد را ببينيد كه پابرجايي براي حق در هر دو وجود داشت، (آن هم در شرايطي كه بر ضدّ آنان بود و در دوراني كه اين دو مرد را درك نكرده بودند)، تعجب خواهيد كرد. و همين توافق فكري، گفتارهاي بيشماري برزبان هر دو جاري ساخت كه يا از نظر محتوا مشتركند و يا از نظر محتوا و متن هر دو، يكسان قلمداد مي شوند.

آيا اين گفتار علي عليه السلام كه مي فرمود: «بسياري تعداد مردم در دور من موجب عزّت و افتخار من نمي شود و دوري آنان از من هم باعث ترس و هراس من نمي گردد و من از مرگ در راه حق باكي ندارم.»و يا مي فرمود: «به خداوند سوگند، اگر من به تنهايي با دشمنانم روبرو شوم كه همه جا را پر كرده باشند، نه باكي خواهم داشت و نه هراسي در من بوجود خواهد آمد.» با گفتارهاي پيامبر عصر نهضت (ساوونارولا) همانندي ندارد كه خطاب به توده مردم گفت: «اگر كسي از من بپرسد كه: اگر همه مردم بر ضدّ تو جمع شوند و به سوي تو بيايند چه خواهي كرد؟

من به او پاسخ مي دهم: من در همانجا كه ايستاده ام، ثابت قدم خواهم بود.» و يا گفت: «من از هيچكس نمي ترسم و از هيچ چيز باك ندارم، چون تعليمات و عقايد من، همان تعليمات زندگي پاك و ساده است»، و يا گفت: «من در اينجا هستم، چون خداوند و توده مردم مرا در اين مكان قرار داده اند.» و يا هنگامي كه حكم و سند محروميت وي از طرف «الكساندر بورژيا» رسيد، خطاب به مردمي كه دور او را گرفته بودند، گفت: «اين سندها ارزشي ندارند»؟!

پى‏نوشتها:‌

8. لازم به يادآوري نيست كه مراد از پيامبر، پيامبر اصطلاحي نيست.

9. «اسكندربورجيا» (بقول مؤلف) همان پاپ الكساندر ششم، بورژيا است كه در قرن شانزدهم، شهر «رم» را سرچشمه فساد و تباهي كرد. زندگي اين پاپ «نيرنگباز» سراپا توأم با فسق و فجور و تبهكاري است و اصولاً وجود او لكه ننگي در تاريخ سياه پاپهاي عاليجناب! بشمار مي رود. «آلبرماله و ژول ايزاك» در ج 1 تاريخ قرون جديد، صفحه 92 درباره وي چنين مي نويسند: «... پاپهاي آخر قرن پانزدهم بيتر مي كوشيدند كه ثروت خود و خويشاوندانشان را بيفزايند و اين رسم را به زبان فرانسه نپوتيسم Nepotisme قوم وخويش پرستي مي گويند الكساندر ششم (503 ــ 492) معروف به بورژيا بيش از ديگران از اين رسم پيروي كرد و مقام پاپ كه بواسطه اعمال او پست و ننگين شده بود بيشتر از پيش اعتبار خود را از دست داد» و در صفحه 131 مي نويسند: «...زندگاني الكساندر ششم بورژيا، همه با فسق و فجور گذشت». و درباره فرزند وي در صفحه 68 مي نويسند: «سزار بورژيا يكي از فرزندان پاپ الكساندر ششم، مظهر تمام عيوب و جنايات اين عصر است، قتلهايي كه بدست يا به فرمان او انجام يافت از حساب بيرون است؛ وي كساني را كه مي خواست مسموم مي كرد؛ سر مي بريد، خفه مي كرد و يا در آب مي انداخت و از كشتن مقصودش آن بود كه هم دشمن را از بين ببرد و هم از اموال و تركه او چيزي بدست آورد». مؤلفان تاريخ تمدن غرب و مباني آن در شرق، درج 1 كتاب خود، صفحه 374 مي نويسند: «اين دوره منظره جالبي از دسيسه و نيرنگ و قتل است كه گرد سه ترن افراد بدنام بورژيا تمركز يافته است و اين سه تن عبارتند از پاپ الكساندر و پسرش سزار و دخترش لوكرسيا...» و در صفحه 424 همين كتاب مي نويسند: «...الكساندر ششم آنقدر در بدكاري شهرت دارد كه ...» و در تاريخ قرون وسطي، نشريه انستيتوي تاريخ وابسته به آكادمي علوم شوروي، چاپ تهران، صفحه 187 درباره او و پسرش چنين مي خوانيم: «...هر يك از پاپها مي كوشيد به هر ترتيب، خويشاوندان خود را به ثروت و تمكّن برساند و هيچيك از آنان در اين راه به هيچ چيز پايبند نبود. در اين ميان بويژه الكساندر ششم بورژيا، با دست اندازيها و جناياتش شهرت دارد و پسر او با استفاده از قدرت پدر مي خواست به فرمانروايي ايتاليا برسد و ابزار كارش: فريب، نيرنگ، سوگندشكني، خنجر و زهر بود...». اين خلاصه اي از وضع زندگي عاليجناب! پاپ الكساندر ششم بورژيا است، و با اين تبهكاريها، مؤلف محترم حق دارد كه اعمال او را به باد انتقاد بگيرد و كارهاي او را تقبيح كند و او را همكار و همفكر معاويه بنامد!... ـ مترجم

10. بـدون شك از نظـر اسلام، مفت خوري و يا مـال مـردم خـوري جايـز نيست و قـرآن مجيـد چنانكـه قبـلاً اشـاره شـد، كشيشان و كاهنـان مال مـردم خور را بشـدّت تقبيـح مي كنـد، ولي اگـر شـرايط زمـان چنين اقتضـا كنـد كه هـر گـروهي در رشتـه اي تخّصص يابنـد و روي هميـن خـواست زمـان، عـدّه اي هـم در فلسفـه و علـوم الهـي تخصّص يـابنـد و كـار آنان فقـط ارشـاد مـردم بـه مفهـوم واقعي كلمـه و رسيـدگي به نيـازمنـديهـاي معنـوي تـوده باشـد، مخـارج زنـدگي آنـان از كجـا بايـد تأميـن شود؟... آيا اين صحيـح است كه آنـان هـم بروند و بيل بـدست گيـرند و مثـلاً كشـاورزي كنند؟ ظـاهراً در عصـر ما جمع بين هـر دو امـر، كار امكان ناپذيـري است ... چنانكـه وضـع دانشمنـدان ديگـر و آنهـايي كه در علـوم ديگر تخصص دارنـد، چنين نيست... در هـر صـورت، سخـن مـؤلف مربـوط به نيـرنگبـازان و بـي مـايگـان است.

 ( ادامه دارد )

منبع :مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir