به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / جورج سجعان جرداق » امام علي (ع) صداي عدالت انسانيت
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 608 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 
جورج سجعان جرداق

 

امام علي (ع) صداي عدالت انسانيت  ( جلد ۲ ) 

مؤلف :  جورج سجعان جرداق  

مترجم : عطامحمد سردارنيا 

( قسمت دوم )

فهرست مطالب :  

ما وارث ميليونها انسانيم! ( قسمت دوم )

 به سوي انديشه براي انسان ( قسمت اول)


*******

پس از آن، به طور طبيعي، سخن از انقلاب كبير و مبادي آن به ميان مي آيد و آنگاه مقايسه وسيع و عميق بين اين مبادي ـ با روح محرك و نصوص و مواد گويايش ـ و بين مبادي و اصول علي بن ابيطالب عليه السلام ، به طور واضح و روشن خواهد آمد و هيچ اشكالي ندارد كه ما، برخواننده محترم در آن آموزش و دانشي كه پس از مطالعه و آگاهي از اين مقايسه و بررسيهاي ما آن را بدست خواهد آورد سبقت بجوييم و آن را به ترتيب زير و به شكل جامعي تلخيص كنيم:

  1. تاريخ در حقيقتِ عميق و نخستين خود، چيزي جز نبرد بين خير وشر، نيكي و بدي نيست و يا جز پيكار بين انساني كه گرسنه و تشنه و برهنه مي شود و آب و غذا و پوشاكي مي طلبد و سپس اراده مي كند كه در جرگه آزادگان مستقل و خوشبخت، آزاد و مستقل و خوشبخت شود، و بين آن گروه از استبدادگران خودكامه اي كه توانسته اند تا مدّتي بر توده مردم تسلط يابند، چيز ديگري نيست!.
  2. ملتها و توده ها، وحدت انساني جامع الاطرافي را تشكيل مي دهند. مصالح و مسائل و هدفهاي نهايي آنان يكي است و همين طور شاديها و سرورها، غمها و دردهايشان، و هيچ ملّيت و نژاد، يا دين و مذهبي نبايد اين پيوند محكم را از هم بگسلد.( 4 )
  3. كساني كه در طول تاريخ به جدايي و دوري بين بشرِ برادر دعوت كرده اند، سوداگراني بيش نبوده اند كه سود و تجارتشان به اين دعوت و روش بستگي داشت. و آنهايي كه امروز به يك چنين جدايي و دوري مي خوانند، بازماندگان دورانهاي پيشين هستند كه بخاطر سودشان، هر چند مدت يكبار سر بلند مي كنند ولي به دنبال پيشرفت ملتها در راه و روش انساني واحد، از بين مي روند و نابود مي شوند.
  4. جنگها و نبردهايي كه در مراحل مختلف تاريخ بين ملّتها بوجود آمده و گاهي به نام دين(5) و گاهي به نام وطن(6) و يا نامهاي ديگري شبيه و نزديك به دين و وطن به وقوع پيوسته اند، در حقيقت به خاطر دين و ميهن نبوده بلكه بخاطر طبقه سرمايه دار و عياش و تبهكاري بوده است كه مي خواستند به خوشگذراني و پول و تبهكاري خود بيفزايند و به همين علت ملتهايي را كه متمايل به امنيت و آرامش بودند، فريب مي دادند تا در واقع فقط بخاطر مصالح آن طبقه، وارد ميدان جنگ و ستيز شوند. و اين ملتها بدبخت و نابود مي شدند، در صورتيكه ثمره اي از آن عايدشان نمي شد، مگر سودهاي مادي و بهره هايي كه طبقات اجتماعي حاكمه آن را بدست مي آوردند و يا مسائلي كه آنها تصور مي كردند سود معنوي هستند! اين مسئله اي است كه ما بايد امروز آن را بفهميم و حفظ كنيم.
  5. تاريخ عربي ما نيز به مثابه آنكه حلقه وسيعي از زنجير تاريخ عمومي بشري است، اين پيكار بين نيكي و بدي، خير وشر را ديده و شناخته است.
  6. علي بن ابي طالب عليه السلام و ياران نخستين وي، و در رأس آنان ابوذر غفاري سمبل و نماينده جانب انساني شرافتمندانه اي در مرحله بزرگي از مراحل ما هستند، تاريخي كه مانند تاريخ هر ملّتي، مالامال از حوادث و رويدادهاي تجاوز به حقوق بشر و ناديده گرفتن و انكار ساده ترين مفاهيم اين حقوق بشمار مي رود.
  7. ملت عرب كه در بيش از ده قرن پيش، انقلاب بزرگي چون علي بن ابي طالب عليه السلام را به دنيا تحويل داد، امروز نيز مي تواند انقلابيون زيادي را تحويل دهد كه بر ضّدِ جوامع محروم و بدبخت فعلي ما بپا خيزند كه در قسمت اعظم خود، بهتر از آن جامعه اي نيست كه علي بن ابي طالب عليه السلام بر ضّدِ آن قيام كرد.
  8. مردم عرب در تاريخ خود كساني را شناخته است كه به او گفته اند: در امروز خود بايد بهتر از ديروزت باشي؛ و فرداي تو بايد بهتر از امروزت باشد؛ و در كاروان زندگي، همراه زماني كه در آن واقع شده اي گام بردار؛ بدون آنكه عقب بماني يا مغبون و زيانكار گردي.
  9. تاريخ ما در واقع آموزشگاهي است و به ما ياد مي دهد كه چگونه از رويدادهاي گذشته سود ببريم و چگونه با پديده هاي نوين روبرو شويم و به سوي فرداي بهتر و زيباتر و عادلانه تري پيش برويم. امّا كساني كه گذشته را بررسي مي كنند در آنجا كه شكلهاي زيبايي از زندگي را مي يابند، همانجا توقف مي كنند و گامي جلوتر نمي نهند و براي ديگران هم پيشرفتي را آرزو نمي كنند، آنان در جرگه مردگان هستند ولو آنكه پاهايشان آنان را از محلّي به محّلِ ديگر منتقل مي سازد!

اين اروپاييان هستند كه درباره زندگي و افكار و عقايد متفكران پيشين خود، هرگونه مسئله كوچك و بزرگي را بررسي و ارزيابي مي كنند؛ ولي آنان هيچوقت در اين مرحله از افكار و عقايد ـ هر چقدر هم كه مقام و موقعيت بزرگي داشته باشند ـ توقف نمي كنند، بلكه به آن سر مي زنند تا بتوانند حلقه هاي تاريخ را ضبط كنند و سر انسان را از مرحله اي به مرحله اي ديگر بشناسند، تا از آن نيرويي محرك براي پيشرفت و ترقي، نه جمود و عقب گرد، بدست آورند. و در پرتو اين نور، ما امروز از تجزيه و تحليل وضع و زندگي سقراط و افلاطون و ارسطو و علي بن ابي طالب عليه السلام ، و ديگر قهرمانان پيشين انسانيت، سود مي بريم و بهره مند مي شويم.

از دلايل روشن و آشكار بر اين مدعا آن است كه: مبادي و اصول و مدلول زيبا و جالب و بزرگ انقلاب كبير فرانسه (كه حوادث آن نسبت به عمر طولاني انسان، بر ما بسيار نزديك است و براستي پايان دهنده فصول سياه و كشنده تاريخ قديم و آغاز كننده تاريخ جديد است) براي حّلِ مشكلاتي كه انسان در زمانهاي آينده خواهد داشت كافي نيست. و بنابراين، انسان انقلابهاي جديدي بوجود مي آورد و مبادي نويني را بر مردم مي بخشد كه مي تواند با تحول و تطور بشري در همه ميدانهاي زندگي و در سير دائمي و آينده اش، بهتر و كاملتر و عادلانه تر، همگام شود و بدين ترتيب مبادي انقلاب كبير فرانسه كه مرحله غني و پرمايه اي از مراحل تطور بشري بشمار مي رود، خطوط عمومي و برنامه كلّي براي دوراني از تاريخ انسان وضع مي كند، ولي دستور ثابت براي هر زماني را تشكيل نمي دهد.

و همينطور وضع ادامه مي يابد...

در روشنايي چنين پرتوي بايد مراحل غني و ارزنده تاريخ ما و هر تاريخ ديگري، بررسي شود. و از اين مراحل، مرحله اي است كه قهرمان آن علي بن ابيطالب عليه السلام ، يكي از بزرگمرداني است كه در اعلان حقوق بشر شركت داشتند، و ما در موقع خود، بزودي، سهم و نقش امام را در اين مورد نشان خواهيم داد تا در تاريخ ما شرف و افتخاري باشد و براي امروز ما نيز عامل محركي براي پيشرفت باشد نه براي واماندن در گهواره ديروز!

گفتار ما درباره انقلاب فرانسه، بالضروره ايجاب مي كند كه سخني نيز از جوامع پيشين و قوانين آنها بميان آوريم تا حلقه هاي زنجير واحدي را كه تاريخ از آنها تشكيل مي شود و قسمتي از آن بدون قسمت ديگر فهميده نمي شود، به هم پيوند دهيم. البته ما سخن درباره اجتماعات قديمي غرق شده در كهنگي را كه هر گونه مفهوم و معني انسان در آن ضايع و نابوده شده است، كوتاه مي كنيم و به همان بحث اجمالي اكتفا مي نماييم تا مقدمه اي براي انتقال به بررسي وضع يونان و روم باشد كه دو حلقه اتصال بين اين جوامعي كه مورد توجه ما است و اجتماعات بعدي كه قوانين و سيستمهاي آنها باطلوع انقلاب فرانسه پايان يافت، بشمار مي روند.

فشار و اختناق و شكنجه در جوامع قديمي، اساس حكومت و رهبري و قانون بود. و بخاطر مصلحت يك فرد يا طبقه خاصي از مردم، فشارهاي سختي بر توده ها وارد مي آمد و در واقع، فشارها و شكنجه ها يكي از لوازم حتمي اين جوامع بشري بشمار مي رفت؛ تا آنجا كه آنها را به شبهايي تاريك و ظلماني مبدل ساخت كه تاريكي و ظلمت آن امتداد و افزايش مي يافت و در زير سياهي هاي آن ميليونها نفر ناله مي كردند و پشتشان با تازيانه ها گداخته مي شد! و همه اينها در راه سود طبقه خاصي از بشر انجام مي گرفت كه مقامات و دستگاهها را اشغال مي كردند و بر ديگران برتري مي جستند تا از زير پايشان خون انسانها جريان يابد.

اين گروه، در دشمني با توده ها به اين ميزان از درندگي و سبعيت ناشي از نيروي وحشيت و حيوانيت قانع نمي شدند، بلكه هميشه مي كوشيدند كه با وضعِ قوانيني كه تنها در خدمت اين طبقه باشد و ديگران را برده يا همانند برده سازند و پايه هاي حكومت جابرانه خود را تحكيم و دوام بخشند و چه بسيار ديده شد كه در راه تثبيت اين قوانين، از به اصطلاح خدايانشان! هم كمك و ياري مي جستند!(7) .

 ننگين ترين و زشت ترين چيزهايي كه زورمندان پيشين در اين زمينه بوجود آوردند همان قوانيني است كه رسميّت بردگي را تضمين كرد، يعني: قرار دادن انسان به مثابه كالاي قابل خريد وفروش، به طوريكه به گردن انسان طنابي بيفكنند و به زور به بازار كشانده شود تا به انسان ديگري فروخته شود و همراه وي، دلال و چوبش و برده فروش و تازيانه اش باشد!... و سپس مشتري بيايد و با چشم قصابي كه به گوسفند قرباني مي نگرد به او بنگرد و شانه هاي وي را بگيرد و تكان دهد؛ چپ وراست و سروصورتش را بررسي كند و او را به جلو وعقب بكشد و پوست تنش را در دست بگيرد تا مقدار گوشت بدنش را در يابد و سپس از تعداد دندانها و از چگونگي دستها و پاهايش جستجو كند و آنگاه دستور دهد كه گاهي بدود، و گاهي بار سنگيني را بر دوش بكشد... و بعد از چپ وراستش بزند و پشتش را لگدمال سازد تا اطمينان يابد كه او نيرومند بوده وسيله و آلت نيكويي براي كار و توليد است و آنگاه با برده فروش وارد مذاكره براي خريد اين «كالا» بشود، چنانكه پست ترين چيزها و ارزانترين كالاها مورد معامله قرار مي گيرند!... و سرانجام پولي را كه مي خواهد به برده فروش بپردازد و بعد وارد مذاكره براي معامله انسانهاي بدبخت ديگري گردد و آنگاه كه گروه بسياري از آنان خريداري شدند با زنجيرهاي آهنين، دستها و پاهاو گردنهايشان را محكم ببندد و از پشت سر خود به قرارگاه مخوف و ترسناكي بكشاند!... به آنجا كه در تمام دوران زندگي، بدون آنكه شب وروزي را بشناسند، كار كنند و رنج بكشند و در تاريكيهاي بدبختي ناله كنند و ضعيف و ناتوان شوند و به اندازه اي ستم و محروميت ببينند كه پس از آن ديگر اميد و آرزويي براي آنها در زندگي باقي نماند و سرانجام بميرند در حاليكه در زير صداي چكمه ها و تازيانه هايي كه به بدن آنها مي خورد و پوستشان رامي كند و پاره مي نمود و روحشان را آتش مي زد و عمرشان را به تدريج كوتاه مي ساخت، ناله رقّت بار و غم انگيزي بنمايند! و لحظه مرگ و واپسين دم در زندگي برده، بهترين و گواراترين لحظات بود!

 

برده

 

و اگر صحيح باشد كه اصول و قانون «حمورابي» قديمي ترين قوانين مشهور جهان است، ما از خلال اين قانون و اصول (كه سيستم طبقاتي آن را از چهار هزار سال پيش ساخته و پرداخته است) مي بينيم كه جامعه حمورابي، يا اجتماع بابلي، از سه طبقه تشكيل مي يافت:

طبقه اوّل، همان طبقه اشراف بود كه نه تنها كار نمي كردند و رنج و زحمت نمي بردند، بلكه كار وكوشش و خدمت و رنج همه بخاطر آنها و براي آنها بود و حتّي زمين هم در راه آنها به دور خود مي چرخيد!

طبقه دوّم، طبقه صنعتگران(8) بودند كه البته وضعشان بهتر از بردگان بود.

 طبقه سوّم، همان طبقه بردگان بودند كه شكل زندگيشان را چند لحظه پيشتر مجسم ساختيم.

در چنين جامعه اي، بديهي است كه فرزندان اشراف، «شرف» پدرانشان را به ارث مي برند! ولي فرزندان صنعتگران و بردگان بايد به سوي سرنوشت و قرارگاه پدرانشان بشتابند!

و البته فرزندان دو طبقه اخير، نيروي توليد كننده مملكت را تشكيل مي دادند كه همه سودها و نتايج آن به طور كلي به اشراف و اطرافيانشان مي رسيد. و امروز در جاي اين نيرو، در ميان ملتهاي عقب افتـاده دستهاي كـارگران و در كشورهـاي مترقّـي و پيشرفته، وسايل ماشيني و آلات مكانيكي جايگزين شده است . (9 )

 

http://nsun.us/nsunvahoghogh/hagholnas/

تاريخ نشان مي دهد كه جوامع قديمي بشري، به طور كلي، برپايه اين رژيم اجتماعي تبهكارانه برپا و استوار بود و حتّي سيستم برده داري تا انقلاب كبير، در ميان بسياري از ملتها معمول و مرسوم بود؛ ولي انقلاب كبير در نخستين اصل از اصول «حقوق بشر» آن را لغو كرد!

به سوي انديشه براي انسان 

از نظر قانون طبيعي، بايد همه آزاد به دنيا بيايند و به موجب اين قانون، هرگز براي همه ما، جز نام واحدي نبايد باشد و اين نام همان «بشر» است!

اولپين رومي(10) شعراي جاودان آتن از اين تب سوزان شعله ور شدند كه جهان و هستي را در اشعارشان نظرگاه انسان قرار مي دهد، و انسان را سرچشمه و مركز جمال و زيبايي، و نيكي و حق را دو پرتو ناشي از آن نشان مي دهد كه هر دو از آن بوجود آمده اند و به سوي آن نيز باز مي گردند! و اين تب سوزان، نيروي محرك سوزاني براي تجمع و تمركز نيروهاي فوق العاده «هنرمند» بود و براي انسان در هر سرزميني ميدان، و در هر افقي، آسماني غير متناهي باز مي كرد.

درميان جوامع بشري پيشين انگيزه اي كه موجب آمادگي براي اعلان بشر شد و ازمنابع معنوي وثقيه حقوق بشر محسوب مي شود، دو تمدن يونان وروم است و شايد آتن، نخستين شهري در جهان باشد كه در چهارچوب مفاهيم خاصّ خود به اعلان و ابراز حقوق طبيعي بشر پرداخت. و اين در عصر «پريكلس»(11) بود كه رسماً اعلام داشت كه مردم آتن همه آزاد و برابرند و بر همين پايه و در سايه همين اصول بود كه همه فرزندان آتن، با قطع نظر از چگونگي تولد و پرورششان، از حقوق عمومي بهره مند مي شدند و حق داشتند كه مقامات رسمي و قدرتها و سازمانها را در دست بگيرند و در مجالس و مجامع عمومي شركت نمايندو آزادانه افكار خود را بيان كنند.

پريكلس در سخنراني مشهور خود اين سيستم اجتماعي را چنين توصيف كرده است: «نام آن سيستم، دمكراسي است و اين به آن دليل است كه مصلحت اقليت را در نظر نمي گيرد، بلكه مصلحت و سود اكثريت افراد را مدّ نظر قرار مي دهد و همه هموطنان(12) از نقطه نظر قانوني، در شكايتها و خصومتهاي فردي، از مساوات بهره مند مي شوند. و از نقطه نظر رسيدن به مقامات و مناصب، برتري در بين افراد فقط بسته به آن چيزي است كه با آن امتياز مي يابند و اساس امتياز، همان استعداد و رشد است نه وابستگي به طبقه اي خاص و معين... و نبايد بين هيچ فرد و خدمتي كه مي خواهد نسبت به شهر انجام دهد (تا روزي كه قدرت انجام اين خدمت را دارد) به علّت فقر و تنگدستي و يا ضعف و پايين بودن مقام اجتماعي وي، جدايي و فاصله بوجود آيد»(13) . هواداران دمكراسي آتني، خواستار اصلاحات اقتصادي وسيعي شدند كه همه مردم بتوانند از حقوق مدني خود بهره مند شوند، برنامه هاي اصلاحي همگاني بزرگ و پايين آوردن قيمت نان و تأمين معاش كساني كه قدرت به انجام كار نداشتند و همچنين جمع آوري اعانه هاي عمومي، از جمله اصلاحاتِ اقتصادي اي بودند كه به آنها تحقّق بخشيده شد.

پى‏نوشتها:‌

4 . دين اصيل و منطقي و مذهب به مفهوم واقعي كلمه، نه دين و مذهبي كه ذهن مؤلف متوجه آن است ـ مانند مسيحيگري ساخته شده بدست پدران به اصطلاح روحاني! ـ هرگز باعث جدايي ملتها از همديگر و موجب گسستن پيوندهاي وحدت بشري نمي شود و ما مي بينيم كه اسلام، عرب را بر عجم و سفيد را بر سياه، برتري و ترجيح نمي دهد و در واقع، براي آن آمد كه تا بين بشريت، صلح و صفا، صدق و راستي، وحدت و تعاون بوجود آورد و كوچكترين ارزشي هم براي مليت و نژاد و خون قائل نيست، چنانكه خود مؤلف در جلد اول اين كتاب ـ صفحه 206 ترجمه فارسي ـ صريحاً نظريه اسلام را در اين زمينه توضيح داده است.

ولي البته اگر ملت يا طبقه اي مانع از آن باشد كه اصول عادلانه اسلامي اجرا شود و يا از پيشرفت حقيقت جلوگيري كند، اسلام ساكت و آرام نمي نشيند و بخاطر انسان بودن به گروه و يا طبقه و يا افراد سيستم اجتماعي غلطي مانند امپرياليسم و فاشيسم و كمونيسم، اجازه نمي دهد كه به نام حفظ وحدت بشري! دست به هرگونه تبهكاري بزنند؛ زيرا آنان خود دشمن شماره يك وحدت و برادري جهاني بشري هستند.

اسلام بمثابه يك مكتب فكري و عقيدتي و يك ايدئولوژي جهاني، خواستار بسط مبادي فكري و اجتماعي خود است و بخاطر رفاه انسان و نجات توده هاي محروم از اوهام و خرافات، اديان و مذاهب ساختگي را به رسميت نمي شناسد و هيچوقت بخاطر تعصبهاي بيجاي مذهبي از قماش تعصبات مسيحيان كه جنگهاي صليبي را بوجود آورد، جنك براه نمي اندازد ولي با دشمن اسلام، چون در واقع دشمن توده ها است، مبارزه آشتي ناپذيري دارد و البته اين امر به هيچوجه به آن معني نيست كه: دين موجب جدايي انسان از انسان مي گردد!...(مترجم)

5 . مانند جنگهاي صليبي كه بوسيله پدران روحاني مسيحي، آتش آنها شعله ور گرديد و خون هزاران مسلمان و مسيحي بيگناه بخاطر افكاري موهوم ريخته شد. فرمان جنگهاي صليبي (كه در حدود 131 سالل بطول انجاميد و هشت جنگ بود) بوسيله پاپ صادر شد و يكي از رهبانان مسيحي به نام «پيرلرميت» هم شايع كرد كه مسيح را به خواب ديده و آن حضرت فرمان بسيج داده است تا قبرش را از چنگ كفار (مسلمانان!) برهانند! فرمان پاپ و خواب راهب كينه هاي احمقانه پدران روحاني، روستاييان ساده دل اروپايي را براي جنگ با مسلمانان و نجات قبر عيسي! كه همه گونه احترامات لازم را نسبت به مقام شامخِ عيسي(ع) روا داشته و مي دارند! آماده ساخت و نخستين گروه مسيحيان كه براي جنگ حركت كرد، مركب از صدهزار پياده و ششصد هزار شواليه بودند...

پاپها و پدران روحاني در طول 131 سال، نيرو بسيج كرده و به جنگ مسلمانان فرستادند ولي مثل آنكه «پسر يگانه خداوند!» به آنان كمك نكرد و سرانجام مردي مسلمان به نام « صلاح الدين ايوبي » آخرين ضربه را بر نيروهاي مهاجم زد و مسيحيان را با شكست قطعي روبرو ساخت.

براي اطلاع از چگونگي جنگهاي هشتگانه صليبي به تاريخ تحولات اجتماعي، مرتضي راوندي، جلد دوم و كتاب جنگهاي صليبي، تأليف آقاي محمد رشاد در دو جلد، مراجعه فرماييد. و البته در مورد جنگهاي صليبي عصر ما كه شكل و هيبت آن تغيير يافته و مانند استعمار كه به شكل نئوكلنيالسيم درآمده، ماهيت آن هيچگونه تغييري نيافته است، شايد خود شما اطلاعات بهتر و بيشتري داشته باشيد...

امّا جنگهاي اسلام ، آنطور كه خود مؤلف در جلد اول اين كتاب، در فصل «جنگ و صلح» ، توضيح داد، در واقع، جهاد آزادبيخش براي نجات ملتها و توده هاي، محروم بود و قرآن مجيد، كتاب آسماني ما نيز صريحاً دراين باره مي فرمايد: «ومالكم لاتقاتلون في سبيل اللّه والمستضعفين من الرجال والنساء والولدان الذين يقولون: ربنا أخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها واجعل لنا من لدنك وليا واجعل لنا من لدنك نصيراً، چرا در راه خداوند براي نجات آن بيچارگان از مردان و زنان و كودكان كارزار نمي كنيد كه گويند: پروردگارا ما را از اين كشور ستمگران خارج ساز و براي ما از نزد خويش دوستي بياور و براي ما از نزد خويش ياوري قرار بده». (مترجم)

6 . دفاع از ميهن ـ به مفهوم واقعي كلمه ــ يك وظيفه مقدّسي است، ولي نخست بايد معني صحيح ميهن را دريابيم و سپس تاريخ جنگهايي را كه به نام وطن رخ داده است بررسي كنيم و آنگاه درباره حقيقت مسئله داوري كنيم. ولي آنچه مسلّم است آن است كه اغلب جنگهايي كه تحت عنوان وطن رخ داده، ماهيت توسعه طلبانه يا آزپرستانه و يا هدفهاي احمقانه اي داشته است... مي گويند: در سالي كه پاريس را آب فرا گرفت و تشكيلات راه آهن زير آب فرو رفت، گروهي فرياد مي كشيدند كه وطن در خطر است... و بعد معلوم شد آنهايي كه وطن خود را در خطر مي ديدند صاحبان سهام شركت راه آهن بودند!. و بطور كلّي بايد گفت: جنگ در راه وطن و حفظ آن در قبال تجاوز از نظر اسلام يك مسئله ضروري است و دفاع از ميهن اسلامي بر زن ومرد مسلمان بطور يكسان واجب است. ولي مفهوم وطن از نظر اسلام، مفهوم وسيعي است، و مرز وطن اسلامي از نظر انترناسيوناليسم اسلامي مرز عقيده و ايدئولوژي است و جنگ او هم در اين راه بخاطر حفظ همان ايمان و عقيده بوده و كوچكترين تماسي با منافع سودپرستان و تبهكاران نداشته است و ندارد...مترجم

7. در جوامع عقب افتاده و قديم بشري، جباران و تبهكاران براي نيكو جلوه دادن اعمال جنايت آميز خود، آنها را ناشي از قدرت الهي! يا از فرمان بتها و خداياني قلمداد مي كردند كه ساخته اوهام و افسانه هاي خودشان بود...

8. كساني كه كارهاي دستي انجام مي دادند.

9. با اينكه در كشورهاي مترقّي امروزه ماشينيزم و وسايل مكانيكي كارها را بعهده گرفته است ولي باز «كارگر» نقش حساس و اساسي خود را در همه زمينهاي توليدي بعهده دارد و متأسفانه حقوقش نيز (به تناسب پيشرفت زمان) دست كمي از جوامع قديمي ندارد!

10. اولپين، Ulpien ، يكي از حقوقدانهاي معروف رم بود.

11. پريكلس، Perien .

12. مقصود از هموطنان فقط فرزندان آتن بود و بيگانگان و بردگان از اين موضوع مستثني بودند.

13. تاريخ اعلان حقوق الانسان، تأليف نويسنده فرانسوي «البرت بابيه» تعريب دكتر محمد مقدور، ص 24.

 ( ادامه دارد )

 

منبع : http://www.islamicecenter.com/ketaabkhaaneh/IMAM_ALI/imam_ali_sedaaye_edaalat_ensaaniyat_jeld_2_jordaq_fehrest.html








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir