به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / جورج سجعان جرداق » امام علي (ع) صداي عدالت انسانيت
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 585 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 جورج سجعان جرداق

امام علي (ع) صداي عدالت انسانيت -  جلد دوم

مؤلف :  جورج سجعان جرداق

مترجم:عطامحمد سردارنيا

( قسمت پنجم )

فهرست مطالب :

قرون وسطي در اروپا

تاريكيهاي تعصب و فئوداليسم( قسمت اول)

*****

 قرون وسطي در اروپا

تاريكيهاي تعصب و فئوداليسم

اگر قرون وسطي را در معرض مقايسه با بشريتهاي قرون قديم بگذاريم، مي بينيم كه در اين قرون انديشه حقوق همگاني و موضوع آن كه «انسان» است، با شكست و دگرگوني وحشتناكي روبرو شده است. و اگر بدانيم (چنانكه دانستيم) كه بشريت پيشين، خود اين حقوق را به رسميت نمي شناخت، ميزان انكار و نپذيرفتن انديشه آزادي در قرون وسطي، براي ما روشن خواهد شد. و اگر عظمت جرم با مقياسي از اراده و وجدان مجرم ارزيابي شود، زشتي و ننگيني عقب ماندگي قرون وسطي در اعلانِ حقوق همگاني از انسانيت هاي پيشين در اعلانِ حقوق همگاني را بخوبي درك خواهيم كرد. زيرا مسيحيت «عيسي مسيح عليه السلام » انقلاب بزرگي كه بر ضدّ ستم انسان بر انسان بپا خاست و با كمال شهامت با اعيان و نجباي يهود و هواداران و متعصبانشان روبرو شد و براي درهم شكستن عقايد ساختگي ديني و رسوم و آداب موروثي و سيستمهاي اجتماعي و احساس نژادي احمقانه يهودان كه معتقد بودند فقط آنها «ملّت ويژه و برگزيده خداوند»هستند،(1) شـوريد و در برابر استعمار روم كه با زور سرنيزه و سلاح، اين گـروه و همه افكار و عقايدشان را تأييد مي كرد، ايستاد (اين مسيحيت عيسي مسيـح عليه السلام ) كه توانست با جرأت كامل يك زن بدكاره را برنجبا و كاهنان يهود برتري دهد و به آنها گوشزد كند كه آنان به اندازه آن زن هـم شرف معنوي ندارند و يا توانست نشان دهد كه جامعه فاسدشان تخم و دانه هاي زنا را با خود همراه دارد و آن را در روح و جسم يك زن مي پاشد و آبياري مي كند نتوانست جامعه اروپايي را در قرون وسطي از برده گيري طاقت فرساي انسان باز دارد و در اين زمينه در جامعه، دگرگوني بوجود آورد. قـرون وسطي، نظـام طبقاتي ستمكارانه را با ملاحظه اربابان و پدران روحاني، حفظ و نگهداري كرد؛ چنانكه با كمك و پشتيباني اين «پرهيزكاران» برده داري سياسي مطلق را نيز حفظ كرد.  و اما تعصب ديني؟ در سايه كساني كه مي خواستند ارواح درگذشتگان به بهشت و آرامش جاوداني برسند، در اين دوران وضع قاره اروپا را به شكل رقت انگيز و شرم آوري دگرگون ساخت!

در قرون وسطي، مردم جوامع اروپايي از نقطه نظر تقسيم بندي خدايي(2) ! يا سلطنتي منسوب به خدا، به سه طبقه تقسيم شدند: اشراف، رجال ديني (پدران روحاني!) و مردم بيچاره. آري، مردمي كه بعدها «شكسپير» و «روسو» و «ولتر» و «بتهوون» و «پاستور» و «گوته» و «ماركوني» و «گوركي» را به دنيا تحويل دادند، گروهي بودند كه پست ترين طبقه اجتماعي را تشكيل مي دادند ولي آن گروه نادان و ناشايست و تبهكار، طبقه اي را تشكيل مي دادند كه نام «اشراف» را بر خود نهاده بودند. و امّا رجال دين (پدران روحاني) آنها هميشه چشم به بالا دوخته بودند!... و به آسمان و به آن كسي كه بر آنها مال و ثروت و قدرت نازل كرده و بر روح و جسم مردم مسلط ساخته بود، مي نگريستند(3) !... «و تازه در بين هر طبقه هم مقام و درجه ها مختلف و متمايز بود. بين يك فرد بي چيز و ناتوان و يك بازرگانِ ثروتمند (از گروه طبقه سوم) فرق فاحشي وجود داشت! و همچنين بود بين كشيش يك دهكده كوچك و بزرگان پدران روحاني در شهرها؛ و بين يك نجيب زاده كوچك و يك امير بزرگ(4) . و حتّي بين طبقه «ممتاز»! چاكري و فروتني كوچك بر بزرگ يك قاعده كلّي بود: هر نجيب زاده اي بر بزرگتر از خود اظهار كوچكي و چاكري مي كرد و گويي انسان هميشه طفيل ديگري بود. و انديشه هم ميهن آزاد كه در سرزمينهاي دمكراتيك دنياي يونان و روم گرامي بود، سرانجام از ميان رفت و پيوندها و روابط شخصي و خصوصي دست وپاي افراد را اگر چه از نجبا هم بود، مي بست».

امّا مالكان بزرگ، نيرو و قواي آنها به طور عمومي در رشد و افزايش بود و از جمله تفريحات و خوشنوديهاي آنان، غارت و چپاول و تجاوز و همه گونه فسق و فجوري بود كه مردان زن صفت طبقات «بالا» با آنها مشخص و ممتاز مي شوند و گرفتن دارايي بينوايان به هر وسيله اي كه ممكن بود، يك قاعده شناخته شده و معمولي بود. قوانين هم هميشه از اين گروه دزد حمايت مي كرد و حتّي اگر دهقانان نقطه اي از سرزمين اروپا قيام مي كردند، قوانين از طبقه فئودالها پشتيباني مي كرد تا از دهقانان انتقام بگيرند.

نمونه اين امر حادثه اي بود كه در قرون چهاردهم در بعضي از مناطق فرانسه رخ داد. و در هيچ كجا دهقانان بر ضدّ استعمارگران و احتكاركنندگان و غارتگران بپا نمي خاستند مگر آنكه اربابان، نيروهاي خود را با پشتيباني و كمك قوانين متمركز و متحد مي ساختند و انقلابيون را سركوب مي كردند و سپس با وحشيت توصيف ناپذيري از آنان انتقام مي گرفتند و مثلاً در مدّت كوتاهي بيست هزار نفر از آنان را قتل عام مي كردند و بدون آنكه فرقي بين «گناهكار» و غير گناهكار بگذارند، زنان و كودكان و پيرمردان را سر مي بريدند!

رجال ديني و پدران روحاني هم هميشه به مردم تعليم مي دادند كه بر اربابان سرتعظيم فرود آورند و خاضع باشند(5) و آنها فقط عباراتي را در تعريف بينوايان تكرار ساخته و گفته اند و تنها به اين بسنده كرده اند كه «درود بر بينوايان» و «بينوايان نجيب تر از ثروتمندان هستند  ».  در روي زمين به بينوايان كمكي نكرده اند و آنها را فقط در پيشگاه خداوند «نجيب» ناميده اند ولي زمين و زندگي دنيا را تنهابراي بينوايان، زوال پذير معرفي كرده اند!

امتيازات گوناگون بين آزادگان و بردگان، در اين قرون همچنان پابرجا بود و با اينكه در مرحله نخست كليسا براي مبارزه با بردگي كوششي بعمل آورد ولي بلافاصله پدران روحاني به برده گيري پرداختند تا روح آنان را در آسمان نجات بخشند و در آن هنگام كه مصالح اين گروه با منافع طبقه حاكمه هماهنگي يافت، مسأله بـردگي در كشورهاي اروپايي به مثابه يكي از امور عادي و معمولي درآمد.

 بازار برده فروشان،

  سپس در فرانسه انديشه «كمترين حدّ و پايه براي مساوات» بوجود آمد ولي اين انديشه از مرحله تئوري و نظري خارج نشد و تجارت برده در خلال قرن 14 و15 در جنوب فرانسه شكوفا شد. و برده فروشان از سراسر نقاط سه قاره با بردگان سفيد وسياه به بازارهاي جنوب فرانسه مي آمدند و در يكي از كتب تاريخ آمده است كه كنيز زيباروي در بازارهاي برده فروشان با يك «بار»شكر يا آرد معاوضه مي شد و در اسپانيا در بازار برده فروشان، طبقه حاكمه، مردمان عرب و يهوديان را مي فروختند.

در اين قرون شكل جديدي از بردگي بوجود آمد و آن سيستم «تبعيت» بود كه قوانين رسمي و پدران روحاني (كه در آن زمان در پشت هر قانوني بچشم مي خوردند) آن را تثبيت كردند. اكنون بايد ديد كه سيستم تبعيت چه بود.

تبعيت قانوني بود كه «تابع» را از «برده» فقط در يك چيز متمايز مي ساخت؛ بدين ترتيب كه تابع، برخلاف برده حق داشت كه صاحب همسر و فرزند شود، ولي اين «امتياز»ي كه «تابع» از آن «بهره مند» مي شد، مانع از «حقّ» اربابش نبود كه او را در هر وقت كه مي خواست نتواند بفروشد و يا پسران و دخترانش را از وي جدا نسازد و آنها را بعنوان «هديه» يا فروش بين اربابان ديگر تقسيم نكند(6) . و اين در واقع امتياز عجيبي است كه گروهي از مردان را اختصاص دهند كه فرزنداني براي تبعيت مطلق و تقسيم يا فروش، بوجود آورند!

اما پدران روحاني (مسيحي) آنان يدطولا و مهارت خاصّي در تجويز اين سيستم تبعيت داشتند. آنان هر تابعي را كه به طور كامل و مطلق بر اربابش (هرچقدر هم پست و بدكار بود) خضوع نمي كرد، لعنت و نفرين مي فرستادند و با لحن مقدّس مابانه اي، دشنامها و نفرينهاي زياد نثار آن گروه از «بي دينان» مي كردند كه «تابع»ها را به عدم اطاعت كوركورانه از اربابان و يا به تمرد و قيام بر ضدّ اين ستم سياه، تحريك مي كردند. و اين يكي از كشيشان شهر «آنژيه» در فرانسه است كه معلومات فراوانش را در اختيار مردم قرار داده و بر آنها شرح مي دهد كه: چگونه خداوند با فضل و مرحمت وسيع خود سيستم تبعيت را بوجود آورد! و سپس اين سخن پوچ و بي ارزش را نشخوار مي كند كه:

«خداوند اراده كرده است كه در ميان بشر گروهي ارباب و گروهي تابع شوند تا اربابان خداوند را تقديس كنند و او را دوست بدارند و تابعان هم اربابان خود را بزرگ بشمارند، و به آنان مهر بورزند(7) !» و «لاشر» فرانسوي مي گويد: «در واقع همه اربابان در قرون وسطي، خواه از ميان پدران روحاني باشند يا از ديگران، همان طرز فكري را داشتند كه اين كشيش آن را بيان داشته است(8) ». و بردگاني كه در اين قرون تاريك و سياه آزاد شدند، همچنان در شرايط خاصّي بسر مي بردند و ساير افراد بشري در سطح و شرايط ديگري قرار داشتند. طبقه هاي ديگر مردم آنان را تحقير كرده و كوچك مي شمردند و دشمني و كينه آنان را در دل داشتند. و از نقطه نظر عملي، همچنان بر اراده اربابان و نجبا گردن نهاده و هميشه در خدمت آنان بودند و قوانين هم در هيچ چيزي، از آنان در قبال فرزندان طبقات بالا و ممتاز پشتيباني نمي كرد و بدين ترتيب، قرون وسطي هرگونه مفهوم آزادي و مساوات را زيرپا گذاشت، چنانكه هرگونه حّقِ سياسي و اجتماعي را براي طبقات ملّي ناديده گرفت.

اين قرون با بربريت و وحشيگريِ خاصّي نسبت به آزادي فكر و عقيده، بر قرون ديگر، برتري و امتياز يافت!. و اگر ما بخواهيم از رويدادهاي تاريخ و حوادث زندگي مردم بهره مند شويم، بايد نكته و حقيقتي را روشن سازيم و آن مربوط به فهم و درك چگونگي فشار تعصب در قرون وسطي خواه در اروپا يا در مشرق زمين است.

ما منكر نيستيم كه در كارها و اقدامات وحشتناكي كه گروههاي متعصب در شرق و غرب آن را انجام داده اند، علل و عواملي از تعصب ديني (به معني لغوي كلمه) تأثير داشته است و عامل عمده آن هم ناداني و جهالت كوركورانه اي بود كه ملّتهاي قرون وسطي در آن غوطه مي خوردند و مصالح و منافع خود را نمي شناختند و دشمنانِ واقعي خود را تشخيص نمي دادند و آنگاه رنج و عذاب اين ناداني را، در سايه كارگردانيهاي غرض آلود و تبهكارانه كساني مي بردند كه نمي بايد ببرند.

البته ما سخن كساني را كه مي گويند به طور كلّي اين اعمال سياه، فقط ناشي از اين تعصب بوده و بس و هيچگونه عامل و انگيزه ديگري در كار نبوده است، نمي پذيريم. بلكه ما معتقديم كه قسمت زيادي از اين علل و عوامل به يك سلسله هدفهاي سياسي محض مربوط مي شود، ولواينكه هواداران آنها، اين هدفها را در پشت پرده ضخيم «دفاع» از اين دين يا آن دين، پنهان كرده اند.

و البته نقشِ خود پدران روحاني (مسيحي) هم در اين موضوع بسيار مهم است و ما چاره اي نداريم جز اينكه آنان را به دو گروه تقسيم كنيم: گروهي كه دين را به مثابه سرچشمه بسياري از فضيلتهاي اخلاقي شناخته و به همين علّت هم به آن پناه برده اند و هرگز هم در فكر استثمار مردم از راه دين نبوده و با قلت و وجداني پاك و درست زندگي كرده اند و آنگاه كه يكي از آنان، پاكي دروني خود را بروز داده، يا با شمشير بقتل رسيده و يا با آتش سوزانيده شده است و البته اين گروه بسيار كم و نادر بوده اند. و گروه ديگري هم دين را بعنوان منبع سودهاي مادي و منافع اقتصادي و عاملي از عوامل قدرت و حكومت تشخيص داده و با طبقه حاكمه دست بدست هم داده و با همديگر تصميم گرفته بودند كه منافع زندگي را در ميان خود تقسيم كنند و ملّتها را در جهل و ناداني نگهدارند تا آنان را براي برده شدن و سواري دادن، آماده سازند و متأسفانه اين گروه اكثريت بزرگي را تشكيل مي داده اند.

و ما چون اكنون از مظاهر تعصب ديني در قرون وسطي و مطلع قرون جديد سخن مي گوييم، از رفقاي خودمان (پدران روحاني) مي خواهيم كه خشمناك نشوند، و آنها كه بزودي نظريه ما را در مسأله مورد بحث مشاهده خواهند كرد، اكثريتشان هرگز خشمناك نخواهند شد، زيرا آنان مختارانه راضي نخواهند شد به گروهي بپيوندند كه دين و ناداني همگاني را براي اجراي نيازمنديهاي خود در سود و فايده و بزرگي، بكار برند، و بلكه بالاتر از اين، آنان جانب آن گروه از پاكمردان ديني را خواهند گرفت كه ستم ديدند و در راه تشخيص و دركي كه از انسانيت محض و تمايل درست به لزوم رفع جور وظلم از ملّت داشتند، كشته شدند. و بزودي اين رفقـاي ما، همراه ما خواهند گفت: خليفه اي كه دستور داد به علي بن ابي طالب عليه السلام ناسزا گفته شود و مردم را غارت كرد، مسلمان نبود و پاپي كه به سوزاندن «ساوونارولا» فرمان داد و همچنين به غارت كردن مردم پرداخت، مسيحي نبود.

ساوونارولا

 

و بايد در اينجا سخن پرارزشِ دانشمند بزرگ «سلامه موسي» را ذكر كنيم؛ او مي گويد: «... همه اديان الهامي بدون استثا بخاطر انقلاب بر ضّد اخلاق جامعه بوجود آمدند، پس در واقع، اديان در ماهيت خود، انقلابهايي بودند. چه كه پيامبر به اندازه اي فساد و بدبختي و فشار و ظلم در جامعه مي يافت كه در جان او خشم و شهامت و مبارزه را بجوشش مي آورد كه اين اخلاق را در جامعه دگرگون ساخته و درستي و دوستي و نيكي و عدالت را جايگزين آن سازد(9) و از همينجا بود كه اجتماع فاسد بر پيامبران فشار مي آورد و حكومتها هم كه بوجود آورنده آن جامعه فاسد بودند، بر ضّدِ آنها برمي خاستند و آنان را طرد مي كردند و مبارزه پيامبران از همينجا آغاز مي شد. مبارزه اي كه از زندگي هر يك از پيامبران چكامه پرافتخار و بلندمرتبه و عالي اي بوجود آورده است. و اين مبارزه پس از مرگ پيامبر هم سالهاي متمادي ادامه مي يافت و كساني كه اداره مبارزه را بعهده مي گرفتند، طبعاً رهبري و رياست افراد با ايمان و پيروان را هم در دست داشتند و اگر پيروز مي شدند، به طور مستقيم يا غير مستقيم كار حكومت را نيز اداره مي كردند. و در اين هنگام دين استوار مي شد و نظر و توجه رهبران و رؤساي آن كه قبلاً متوجه ويران ساختن بنيادهاي كهنه و قديمي بود، متوجه نگهداري مبادي و اصول جديد مي شد و در واقع، دين با مردان جديد خود، محال بود كه بر ضدّ جمود، شورشي برپا كند و يا به تحول و تطور تمايلي بيابد.

پى‏نوشتها:‌

1. قرآن مجيد در موارد بسياري دنياپرستي و برتري طلبي نژادي يهود و كاهنان يهودي را تقبيح كرده و مثلاً در سوره «جمعه» مي فرمايد: «قل ياايهاالذين هادوا ان زعمتم انكم اولياءللّه من دون الناس فتمنواالموت ان كنتم صادقين. ولايتمنونه ابدا بما قدمت ايديهم واللّه عليم بالظّالمين»: بگو اي كساني كه «يهودي» هستيد اگر گمان كرده ايد كه فقط شما (نه مردم ديگر) بندگان ويژه خداوند هستيد، اگر راستگو هستيد، پس مرگ را آرزو كنيد!.ولي آنان در سايه كارهايي كه قبلاً انجام داده اند، هرگز چنين آرزويي نخواهند كرد و خداوند، در سايه كارهايي كه قبلاً انجام داده اند، هرگز چنين آرزويي نخواهند كرد و خداوند، ستمكاران را بخوبي مي شناسد.

آيات قرآني ماهيتِ ضدّ انساني يهوديان را بخوبي نشان داده و آنان را دشمن ترين مردم نسبت به افراد يا ايمان معرفي مي كند. و مي فرمايد: ولتجدن اشدّ النّاس عداوة للّذين آمنوااليهود»: يهوديان را سخت ترين و شديدترين مردم، از نظر عداوت و دشمني، نسبت به مردم با ايمان خواهي يافت. و در سوره توبه پدران روحاني يهود و نصاري را «مالِ مردم خور» معرفي مي كند و مي فرمايد: «انّ كثيرا من الاْحبار والرَّهبان ليأكلون اموال النّاس باالباطل ويصدُّون عن سبيل اللّه والَّذين يكنزون الَّذهب والفضة ولاينفقونها في سبيل اللّه فبشِّرهم بعذاب اليم»: بسياري از احبار و راهبان مالهاي مردم را به ناحق مي خورند و از راه خدا باز مي دارند و كساني كه طلا و نقره را گنج مي كنند و آن را در راه خدا خرج نمي كنند، به عذابي اليم و دردناك نويدشان بده!».

2. بديهي است كه مقصود مؤلف آن تقسيم بندي اي است كه پدران روحاني به نام «خدا» آن را دراروپا بوجود آورده بودند وگرنه خداوند از امتيازات طبقاتي ظالمانه بيزار است و اينگونه پدران روحاني را چنانكه در پاورقي قبلي ديديم، تقبيح مي كند...

3. پدران روحاني مسيحي به غلط اعمال و كارهاي ضدّبشري خود را منسوب به خداوند و ناشي از حكم آسمان مي ناميدند و بديهي است كه خداوند هرگز به آنـان اجـازه نداده بود كـه مـال مـردم را بخـورند و روشنفكـران را در آتـش بسـوزانند...

4. بـراي مزيـد تـوضيح به كتابهـاي: تاريخ قـرون وسطـي از «آلبـرمالـه» تـرجمه عبـدالحسين هـژير و تاريـخ قـرون جـديد، تـرجمه سيدفخـرالدين شادمان و تاريخ قـرون وسطي ترجمـه انصـاري و مؤمنـي و تاريخ تحـولات اجتماعي، مرتضي راونـدي مراجعه شود.

5. مثلاً در «كتاب مقدس» مسيحيان رساله اول پطرس، باب اول، آيه 20 ــ 13 چنين آمده است: «لهذا هر منصب بشري را بخاطر خداوند اطاعت كنيد، خواه پادشاه را كه فوق همه است و خواه حكام را كه رسولان وي هستند. زيرا كه همين است اراده خدا... پادشاه را احترام كنيد. اي نوكران! مطيع آقايان خود باشيد با كمال ترس، و نه فقط صالحان و مهربانان را بلكه كج خلقانرا نيز. زيرا اين ثواب است كـه كسي در وقتي كـه ناحـق زحمت مي كشـد دردهـا را متحمـل شـود...» كتـاب عهـد جـديد، چاپ لنـدن، ترجمـه فـارسي، صفحه 376. و بديهي است اگر آيه انجيلشان! چنين باشد، اوامر و دستورهاي پدران روحاني شديدتر و غليظترخواهد بود!

6. براي يافتن وضع تقسيم اولاد كشاورزان و برزگران بين اربابان، به تاريخهاي قرون وسطي مراجعه كنيد. ما براي احتراز از تفصيل، به شرح آن نمي پردازيم.

7. تاريخ اعلان حقوق الانسان، ص 49. توجه داريد كه اين گفتار پوچ، از يك كشيش مسيحي صادر شد است ولي از نظر اسلام همه مردم بندگان خدا هستند و هيچگونه برتري، جز با تقوي و پرهيزگاري در بين مردم نيست و همه با هم بايد خداوند يگانه و بي شريك را پرستش و تقديس كنند...

8. همان مدرك، ص 29.

9. بـدون شـك پيامبـران براي مبـارزه با فسـاد جامعـه قيام كـرده اند، ولي قيـام و انقلاب آنان، ناشـي از دستورهـاي آسمـاني بوده نه از خشـم دروني! عقيـده ما درباره پيـامبران آسمـاني آن است كـه آنان مأمـور خـدايي بـراي اصلاح جـوامـع بشـري بوده اند. ما «نبـوت» را موضـوعي كـه فقط انگيـزه دروني دارد، نمي شنـاسيم و اگر گفتـارهـاي سلامه موسي چنين ابهـامي داشتـه باشد، به هيـچ وجـه صحيـح نيست...

( ادامه دارد )

منبع : http://www.islamicecenter.com/ketaabkhaaneh/IMAM_ALI/imam_ali_sedaaye_edaalat_ensaaniyat_jeld_2_jordaq_fehrest.html








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir