|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
غزل شماره 2673
سوالی دارم ای خواجه خدایی
که امروز این چنین شیرین چرایی
کی باشد مه ..... |
|
|
|
غزل شماره 2606
مانده شدم از گفتن تا تو بر ما مانی
خویش من و پیوندی نی همره و مهمانی
شیری است که..... |
|
|
|
غزل شماره 2605
ای باغ همی دانی کز باد کی رقصانی
آبستن میوه ستی سرمست گلستانی
این روح چرا داری .... |
|
|
|
غزل شماره 2571
ای شاه مسلمانان وی جان مسلمانی
پنهان شده و افکنده در شهر پریشانی
ای آتش در آتش هم ..... |
|
|
|
غزل شماره 2558
الا ای نقش روحانی چرا از ما گریزانی
تو خود از خانه آخر ز حال بنده می دانی
به حق اشک گرم ..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 2544
شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی
بسی اشتر بجست از هر سوی کرد بیابانی
چو اشتر را ندید .... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 2446
ای شهسوار خاص بک کز عالم جان تاختی
میخانه ها برهم زدی تا سوی میدان تاختی
چون ساکنان آسمان ..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 2333
این کیست چنین مست ز خمار رسیده
یا یار بود یا ز بر یار رسیده
یا شاهد جان..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 2294
ز بردابرد عشق او چو بشنید این دل پاره
برآمد از وجود خویش و هر دو کون یک باره
به بحر نیستی درشد..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 2119
اگر امروز دلدارم درآید همچو دی خندان
فلک اندر سجود آید نهد سر از بن دندان
الا یا صاح لا....... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 2072
جفای تلخ تو گوهر کند مرا ای جان
که بحر تلخ بود جای گوهر و مرجان
وفای توست یکی ..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 2027
ای امتان باطل بر نان زنید بر نان
وی امتان مقبل بر جان زنید بر جان
حیوان علف کشاند....... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 2002
تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین
آنچ ممکن نبود در کف او امکان بین
آهن اندر کف او ....... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 1925
بازآمد آستین فشانان
آن دشمن جان و عقل و ایمان
غارتگر صد...... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 1845
عدو توبه و صبرم مرا امروز ناگاهان
میان راه پیش آمد نوازش کرد چون شاهان
گرفته جام چون مستان ....... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 1651
ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم
ما کر و فر سعادت نه ز کیوان داریم
آتش دولت ما نیست..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 1602
می بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام
گر تو خواهی تا عجب گردی عجایب دان صیام
گر تو را سودای معراج است...... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 1595
سر قدم کردیم و آخر سوی جیحون تاختیم
عالمی برهم زدیم و چست و بیرون تاختیم
چون براق عشق ...... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره 1466
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هر کس که پری خوتر ....... |
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|