رسم زمونه
اثر : رسول نجفیان
عجب رسميه رسم زمونه
قصه برگ و باد خزونه
ميرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا مي مونه
كجاست اون كوچه چي شد اون خونه
آدماش كجان خدا مي دونه
بوته ي ياس باباجون هنوز
گوشه ي باغچه توي گلدون
عطرش پيچيده تا هفت تا خونه
خودش كجاهاست خدا مي دونه
ميرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا مي مونه
تسبيح و مهر بي بي جون هنوز
گوشه ي طاقچه توي ايوونه
خودش كجاهاست خدا مي دونه
خودش كجاهاست خدا مي دونه
ميرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا مي مونه
پرسيد زير لب يكي با حسرت
پرسيد زير لب يكي با حسرت
از ماها بعد ها چه يادگاري
مي خواد بمونه خدا مي دونه
ميرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا مي مونه |