مرگ بر اين انسان، چقدر کافر و ناسپاس است!
سوره عبس آیات 17 تا 32
( بخش دوم – قسمت اول )
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ «17» مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ «18» مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ «19» ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ «20» ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ «21» ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ «22» کَلاَّ لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ «23» فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ «24» أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا «25» ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا «26» فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا «27» وَ عِنَباً وَ قَضْباً «28» وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً «29» وَ حَدائِقَ غُلْباً «30» وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا «31» مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ «32»
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
مرگ بر اين انسان، چقدر کافر و ناسپاس است ! * (خداوند) او را از چه چيز آفريده است؟! * او را از نطفه ي ناچيزي آفريد، سپس اندازهگيري کرد و موزون ساخت، * سپس راه را براي او آسان کرد ، * بعد او را ميراند و در قبر پنهان نمود ، * سپس هرگاه بخواهد او را زنده ميکند. * چنين نيست (که او ميپندارد)؛ او هنوز آنچه را (خدا) فرمان داده، اطاعت نکرده است. * انسان بايد به غذاي خويش (و آفرينش آن) بنگرد. * ما آب فراوان از آسمان فرو ريختيم، * سپس زمين را از هم شکافتيم، * و در آن دانههاي فراواني رويانديم، * و انگور و سبزي بسيار، * و زيتون و نخل فراوان، * و باغهاي پردرخت، * و ميوه و چراگاه، * تا وسيلهاي براي بهرهگيري شما و چهارپايانتان باشد. *
تفسیر نمونه :
مرگ بر اين انسان، چقدر کافر و ناسپاس است؟!
سپس ميافزايد: با وجود اين همه اسباب هدايت الهي که در صحف مکرمه به وسيلهي فرشتگان مقرب خداوند، با انواع تذکرات، نازل شده، باز هم اين انسان سرکش و ناسپاس تسليم حق نميشود «مرگ بر اين انسان، چقدر کافر و ناسپاس است»؟!(قتل الانسان ما اکفره).
«کفر» در اينجا ممکن است به معني عدم ايمان، و يا به معني ناسپاسي و کفران، و يا به معني هرگونه ستر و پوشش حق باشد، و مناسب همين معني جامع است، چرا که در آيات قبل سخن از اسباب هدايت و ايمان بود، و در آيات بعد سخن از انواع نعمتهاي پروردگار است. به هر حال منظور از تعبير «مرگ بر اين افراد» معني کنائي آن يعني اظهار شدت غضب و تنفر نسبت به اينگونه افراد کافر و ناسپاس است.
(خداوند) او را از چه چيز آفريد؟
و از آنجا که سرچشمهي سرکشيها و ناسپاسيها غالباً غرور است براي درهم شکستن اين غرور در آيهي بعد ميفرمايد: «خداوند اين انسان را از چه چيز آفريده»؟!(من اي شيء خلقه).
از نطفه ناچيزي او را آفريد، سپس اندازهگيري کرد و موزون ساخت.
او را از نطفه اي ناچيز و بيارزش آفريد، و سپس او را موزون ساخت و در تمام مراحل اندازهگيري نمود»(من نطفة خلقه فقدره).
چرا اين انسان به اصل خلقت خود نميانديشد؟! و ناچيز بودن مبدأ اصلي خود را فراموش ميکند، وانگهي چرا قدرت خداوند در آفرينش اين موجود بديع از آن نطفه ي ناچيز را نمينگرد؟ که دقت در همين آفرينش انسان از نطفه و اندازهگيري تمام ابعاد وجودي او، اعضاء پيکرش، استعدادهايش و نيازهايش خود بهترين دليل براي خداشناسي و معرفة اللَّهاست.
جملهي «قدره» از مادهي «تقدير» به معني اندازهگيري و موزون ساختن است، زيرا ميدانيم در ساختمان وجود انسان بيش از بيست نوع فلز و شبه فلز به کار رفته که هر کدام از نظر کميت و کيفيت اندازهي معيني دارد، که اگر کم و بيشي در آن رخ دهد نظام وجود انسان به هم ميريزد، از اين گذشته کيفيتساختمان اعضاء بدن، و تناسب و ارتباط هاي آنها با يکديگر، اندازههاي دقيقي دارد، و نيز استعدادها و غرائز و اميالي که در فرد انسان، و در مجموعه ي جهان بشريت، نهفته است، بايد طبق حساب خاصي باشد تا سعادت بشر را تأمين کند.
خداوند کسي است که تمام اين اندازهگيريها را در آن نطفه ي بيارزش انجام داد، نطفه اي که به قدري کوچک است که اگر به تعداد تمام افراد انسانها از سلول اصلي حيات که شناور در آب نطفه است در يکجا جمع شود بيش از يک انگشتانه را پر نميکند. آري در چنين موجود خرد صغير اينهمه بدايع و نقوش را ترسيم کرد و به وديعت نهاد. بعضي نيز «تقدير» را به معني «آماده ساختن» معني کردهاند.
اين احتمال نيز وجود دارد که منظور از «تقدير» ايجاد قدرت در اين نطفهي ناچيز است، چه بزرگ است آن خدائي که اين موجود ضعيف را اينهمه قدرت و توانائي بخشيد که ميتواند آسمان و زمين و اعماق درياها را جولانگاه خود قرار دهد، و همه نيروهاي محيط خود را مسخر فرمان خويش سازد. جمع ميان اين سه تفسير نيز ممکن است.
سپس راه را براي او آسان ساخت.
در ادامهي همين سخن ميافزايد: «سپس راه را براي او آسان ساخت»(ثم السبيل يسره).
راه تکامل پرورش جنين در شکم مادر، و سپس راه انتقال او را به اين دنيا سهل و آسان نمود. از عجائب تولد انسان اين است که قبل از لحظات تولد آن چنان در شکممادر قرار دارد که سر او به طرف بالا و صورتش به پشت مادر و پاي او در قسمت پائين رحم است، ولي هنگامي که فرمان تولد صادر ميشود ناگهان واژگونه ميگردد سر او به طرف پائين ميآيد، و همين موضوع امر تولد را براي او و مادرش سهل و آسان ميکند، البته گاهي بچه هائي هستند که از طرف پا متولد ميشوند و مشکلات زيادي براي مادر ايجاد ميکنند.
بعد از تولد نيز در مسير نموّ و رشد جسمي در دوران کودکي، و سپس نمو و رشد غرائز، و بعد از آن رشد در مسير هدايت معنوي و ايمان، همه را از طريق عقل و دعوت انبياء براي او سهل و آسان ساخته است.
چه جملهي جامع و جالبي است که در عين فشردگي به همهي اين مسائل اشاره ميکند «ثم السبيل يسره».
اين نکته نيز قابل توجه است که ميفرمايد: «راه را براي انسان آسان ساخت»و نميفرمايد: «او را مجبور بر پيمودن اين راه کرد» و اين خود تأکيد ديگري بر مسأله يآزادي ارادهي انسان و اختيار است.
بعد او را ميراند و در قبر پنهان نمود.
سپس به مرحلهي پاياني عمر انسان بعد از پيمودن اين راه طولاني اشاره ميفرمايد: «بعد او را ميراند و در قبر پنهان نمود»(ثم اماته فاقبره).
مسلماً «اماته» (ميراندن) کار خدا است، ولي مسألهي پنهان ساختن در قبر به ظاهر کار انسان است، اما از آنجا که عقل و هوش لازم براي اين کار، و همچنين وسائل ديگر را خداوند فراهم ساخته اين کار به او نسبت داده شده است.
بعضي نيز گفتهاند منظور از نسبت دادن اين کار به خدا اين است که او براي انسان قبري آفريده و آن دل خاک است، و بعضي نيز اين جمله را به معني حکم تشريعي و دستور الهي دربارهي دفن کردن اموات دانستهاند.
و به هر حال يکي از احترامات خداوند نسبت به نوع بشر همين برنامهي دفن اجساد آنها است، چرا که اگر راهي براي دفن وجود نداشت، و يا دستوري در اين زمينه صادر نشده بود، و جسد آدمي روي زمين ميماند و متعفن ميگشت و سپس طعمهي حيوانات درنده و پرندگان ميشد، ذلت و خواري عجيبي بود، بنابراين الطاف الهي نه تنها شامل حال انسان در حيات دنيا است که بعد از مرگ نيز مشمول الطاف او است.
از اين گذشته دستور به دفن کردن بدن مردگان (بعد از غسل و کفن و نماز) دستوري است الهام بخش که مردهي انسانها بايد از هر نظر پاک و محترم باشد تا چه رسد به زندهي آنها!
اين نکته نيز قابل توجه است که مسألهي مرگ در اين آيه نيز در عداد نعمتهاي الهي ذکر شده، و اگر دقت شود مطلب همين گونه است، چرا که اولا مرگ مقدمهاي است براي آسودگي از رنجهاي اين جهان، و انتقال به سراي ديگر که عالمي است بسيار گستردهتر، و ثانياً مرگ نسلهاي موجود سبب ميشود که جا براي نسلهاي آينده گشوده شود، و نوع انسان طي نسلها تداوم و تکامل يابد، و در غير اين صورت چنان عرصه بر انسانها تنگ ميشد که زندگي کردن در روي زمين غير ممکن بود.
جالب اينکه همين معني ضمن اشارهي لطيفي در سورهي الرحمن آيات 26 تا 28 نيز آمده است آنجا که ميفرمايد: کل من عليها فان و يبقي وجه ربک ذوالجلال والاکرام فباي آلاء ربکما تکذبان:«تمام کساني که روي زمين زندگي ميکنند ميميرند، تنها ذات ذوالجلال و گرامي پروردگارت باقي ميماند، پس کدامين نعمت از نعمتهايپروردگارتان را انکار ميکنيد»؟! مطابق اين آيات مرگ يکي از نعمتهاي بزرگ خدا است.
آري دنيا با تمام نعمتهايش زنداني است براي مؤمن، و خروج از ايندنيا آزاد شدن از اين زندان است، و از اين گذشته نعمتهاي فراوان الهي گاه براي گروهي مايهي غفلت و بيخبري ميشود، و ياد مرگ پردههاي غفلت را ميدرد و از اين نظر نيز نعمتي است و هشداري، از همه گذشته زندگي دنيا اگر ادامه يابد مسلماً ملال آور و خسته کننده است، نه همچون زندگي آخرت که سرتاسر نشاط و خوشدلي است.
( ادامه دارد )
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت اللهمكارم شیرازى |