کدام انسان ها را خداوند در قرآن زیانکار میداند ؟
( بخش اول - قسمت دوم )
نکته:
برنامه چهار مادهاي خوشبختي
قابل توجه اينکه قرآن براي نجات از آن خسران عظيم برنامهي جامعي تنظيم کرده که در آن بر چهار اصل تکيه شده است:
اصل اول
اصل اول در اين برنامه مسألهي «ايمان» است که زيربناي همهي فعاليتهاي انسان را تشکيل ميدهد، چرا که تلاشهاي عملي انسان از مباني فکري و اعتقادي او سرچشمه ميگيرد، نه همچون حيوانات که حرکاتشان به خاطر انگيزههاي غريزي است.
و به تعبير ديگر اعمال انسان تبلوري است از عقائد و افکار او، و به همين دليل تمام انبياي الهي قبل از هر چيز به اصلاح مباني عقيدتي امتها ميپرداختند، مخصوصا با شرک که سرچشمه انواع رذائل و بدبختيها و پراکندگيها است به مبارزه ميپرداختند.
جالب اينکه «ايمان» در اينجا به طور مطلق ذکر شده است، تا شامل ايمان به همه مقدسات گردد، يعني از ايمان به خدا و صفات او گرفته، تا ايمان به قيامت و حساب و جزا و کتب آسماني و انبياي الهي و اوصياي آنها.
اصل دوم
در اصل دوم به ميوه درخت بارور و پرثمرهي ايمان پرداخته از «اعمال صالح» سخن ميگويد.
چه تعبير وسيع و پرمحتوائي، آري «صالحات» همان «اعمال شايسته» نه فقط عبادات، نه تنها انفاق في سبيلاللَّه، نه فقط جهاد در راه خدا، نه تنها کسب علم و دانش، بلکه هر کار شايستهاي که وسيلهي تکامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الي اللَّه و پيشرفت جامعه انساني در تمام زمينهها شود.
اين تعبير حتي کارهاي کوچکي همچون برداشتن يک سنگ مزاحم را از سر راه مردم شامل ميشود، تا نجات ميليونها ميليون انسان از گمراهي و ضلالت و نشر آئين حق و عدالت در تمام جهان.
و اگر در حديثي از امام صادق عليهالسلام «اعمال صالح» به «مواسات و مساوات با برادران ديني» تفسير شده از قبيل بيان مصداق روشن است.
ممکن است گاهي اوقات اعمال صالح از بعضي از انسانهاي غير مؤمن سر زند ولي مسلما ريشهدار و پايدار و گسترده نيست، چرا که از انگيزههاي عميق الهي سرچشمه نميگيرد، و از جامعيت برخوردار نيست.
قرآن در اينجا «صالحات» را مخصوصا به صورت «جمع» آورده، جمعي که «با الف و لام» همراه است، و معني عموم دارد. و بيانگر اين حقيقت است که راه جلوگيري از آن خسران طبيعي و قهري بعد از ايمان، انجام همه اعمال صالح است، نه تنها قناعت به يک يا چند عمل صالح، و به راستي اگر ايمان عميقا در جان انسان جاي گيرد، چنين آثاري را از خود ظاهر ميسازد.
ايمان تنها يک انديشه و اعتقاد در زواياي روح و فاقد هرگونه تاثير نيست، ايمان تمام وجود انسان را به رنگ خود درميآورد.
ايمان همانند چراغ پرنوري است که درون اطاقي روشن شود نه تنها فضاي اطاق را نوراني ميکند، بلکه شعاع آن از تمام دريچههاي اطاق به بيرون ميافتد، و هرکس از خارج بگذرد به خوبي ميفهمد آنجا چراغ پر نوري روشن است.
همين گونه وقتي چراغ ايمان در سراي در قلب انسان روشن شود نور آن از «زبان» و «چشم» و «گوش» و «دست و پاي انسان» منعکس ميشود، حرکات هر کدام از آنها نشان ميدهد نوري در قلب است که اشعهاش بيرون تافته.
به همين دليل در آيات قرآن غالبا «عمل صالح» همراه «ايمان» به عنوان «لازم و ملزوم» يکديگر آمده است، در آيهي 97 سوره نحل ميخوانيم: من عمل صالحا من ذکر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حيوة طيبة: «هر فردي از مرد يا زن عمل صالحي انجام دهد در حالي که ايمان دارد ما او را با حيات پاکيزهاي زنده ميکنيم» و در آيهي 100 سورهي مؤمنون ميخوانيم: تاسف بدکاران بعد از جدائي از اين عالم در اين است که چرا عمل صالحي انجام ندادهاند، و لذا با اصرار زياد تقاضاي بازگشت براي انجام عمل صالح ميکنند: رب ارجعون لعلي اعمل صالحا فيما ترکت.
و در آيهي 51 سورهي مؤمنون آمده است که خداوند به رسولانش دستور ميدهد «از طيبات تناول کنيد و عمل صالح بجا آوريد» «يا ايها الرسل کلوا من الطيبات و اعملوا صالحا».
و از آنجا که ايمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمييابد مگر اينکه حرکتي در اجتماع براي دعوت به سوي حق و شناخت و معرفت آن از يکسو، و دعوت به استقامت و صبر در طريق انجام اين دعوت از سوي ديگر صورت پذيرد، به دنبال اين دو اصل، به دو اصل ديگر اشاره ميفرمايد که در حقيقت ضامن اجراي دو اصل اساسي «ايمان» و «عمل صالح» است.
اصل سوم
در اصل سوم به مسألهي «تواصي به حق» يعني دعوت همگاني و عمومي به سوي حق اشاره ميکند، تا همگان حق را از باطل به خوبي بشناسند و هرگز آن را فراموش نکنند در مسير زندگي از آن منحرف نگردند.
«تواصوا» از ماده «تواصي» همانگونه که راغب در مفردات آورده به معني آن است که بعضي بعض ديگر را سفارش کنند
و «حق» به معني «واقعيت» يا «مطابقت با واقعيت» است، در کتاب «وجوه قرآن» دوازده معني و مورد استعمال براي اين کلمه در قرآن مجيد ذکر شده است، مانند خدا، قرآن اسلام، توحيد، عدل، صدق، آشکار بودن،
واجب بودن و مانند اينها، ولي همهي آنها به ريشهاي که در بالا گفتيم باز ميگردد.
به هر حال جملهي «تواصوا بالحق» معني بسيار وسيعي دارد که هم «امر به معروف و نهي از منکر» را شامل ميشود، و هم «تعليم و ارشاد جاهل» و «تنبيه غافل» و «تشويق» و «تبليغ» ايمان و عمل صالح را.
بديهي است کساني که يکديگر را به حق سفارش ميکنند، خود بايد طرفدار حق و عامل به آن باشند.
اصل چهارم
در اصل چهارم مسألهي شکيبائي و «صبر» و استقامت و سفارش کردن يکديگر به آن مطرح است، چرا که بعد از مسأله شناخت و آگاهي، هرکس در مسير عمل در هر گام با موانعي روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نميتواند احقاق حق کند، و عمل صالحي انجام دهد و يا ايمان خود را حفظ کند.
آري احقاق حق، و اجراي حق، و اداي حق در جامعه جز با يک حرکت و تصميمگيري عمومي و استقامت و ايستادگي در برابر موانع ممکن نيست.
«صبر» در اينجا نيز معني وسيع و گستردهاي دارد که هم صبر بر اطاعت را شامل ميشود، و هم صبر در برابر انگيزههاي معصيت، و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار، و از دست دادن نيروها و سرمايهها و ثمرات.
با توجه به آنچه در بالا در مورد اين اصول چهارگانه که به حق جامعترين برنامهي حيات و سعادت انسانها است گفته شد روشن ميشود که چرا در روايات آمده است که «وقتي اصحاب و ياران پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله به يکديگر ميرسيدند پيش از آنکه از هم جدا شوند سورهي «والعصر» را ميخواندند، و محتواي بزرگ اين سوره کوچک را يادآور ميشدند، سپس با يکديگر خداحافظي کرده به سراغ کار خود ميرفتند».
و به راستي اگر مسلمانان امروز همين اصول چهارگانه را در زندگي فردي و اجتماعي خود اجرا کنند مشکلات و نابسامانيهاي آنها حل ميشود، عقبماندگيها جبران ميگردد، و ضعفها و شکستها به پيروزي مبدل ميشود، و شر اشرار جهان از آنها قطع ميگردد.
پایان
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى |