حق الناس
به روایت حجت الاسلام قرائتی
( بخش دوم - قسمت دوم )
حق الناس چقدر مهم است؟
اگر شما داريد نماز مى خوانيد مىگوييد «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» فاتحه/6-5 طرف آمد گفت: حق مرا بده اگر جدى اصرار كرد كه حق من را بده و شما سر نماز پول جيبت نبود، اسلام مىگويد: نمازت را بشكن برو حق مردم را بده، برگرد دومرتبه بگو الله اكبر نماز را بايد شكست تا آدم حق مردم را بدهد. بعضىها مىگويند قرض مىكنيم كى ما را زندان مىكند؟ ! بعضىها هستند مىگويند قرض كن وقتى زندانت كردند، مرد و رفيق هايت جمع مىشوند تو را بيرون مىآورند فرمود: «مَنِ اسْتَدَانَ دَيْناً فَلَمْ يَنْوِ قَضَاهُ كَانَ بِمَنْزِلَةِ السَّارِقِ»(كافى، ج5، ص99) كسى كه قرض مىكند از اول بنا دارد ندهد،
مىگويد: حالا بگو دويست سكه مهريه، كى مىدهد؟ حالا كه ما نمىخواهيم بدهيم. از اول مىگويد: ما نمىخواهيم بدهيم. حالا بگذار براى اين كه عروس بگيريم. بنويسند. كسى كه زير بار قرض برود و از اول بنا دارد اختلاس كند و بربايد «كَانَ بِمَنْزِلَةِ السَّارِقِ» اين دزد است. حتى اگر بنا دارد پول حرام بدهد، مىگويد: غسل مىكند اگر از پول حرام به حمامى بدهد، غسلش چگونه است؟ رساله ببينيد. اگر كسى دارد بدهد، طفره مىرود، خوب، پول ندارى چرا نسيه معامله مىكنى؟ اگر دارد بدهد ولى كش برود يك جورى چك را امضا مىكند كه يك نقطهاش كم باشد و برود و يك بار ديگر برگردد. يك جورى كه به جمعه برسد اصلاً يك جورى برنامه ريزى مىكند كه يك چرخ ديگر بخورد. حديث داريم هر شبى كه اين آقا مىخوابد خداوند گناه دزد پاى او مىنويسد.
دارى بدهى؟ چرا حق الناس را كش مىروى؟ ! يك خوشمزه بخوانم. امام يك نفر را در مكه ديد، پرسيد: چه عجب! گفت: والله آمديم مكه بمانيم عبادت كنيم. ضمناً يك كسى هم از ما طلبكار است. امام فرمود: برو قرضت را بده نمىخواهد در مكه بمانى! در ده خودت باشى، قرضت را بدهى ثوابش بيشتر از كسى است كه مال مردم را خورده و آمدهاى طواف كنى. خيال نكن كه هر عبادتى ثواب دارد. جنازهاى را آوردند خدمت پيغمبر. گفتند: براى ايشان نماز بخوانيد. پيغمبر تا خواست نماز بخواند فرمود: آيا ايشان بدهكار است؟ گفتند: بله. گفت: بنده بر ايشان نماز نمىخوانم. اول بدهى او را بدهيد تا بعد من نماز بخوانم. گفتند: آقا نماز بخوان. فرمود: خير نمىخوانم. به جنازه ى بدهكار نماز نخواند.
البته نمىخواهم بگويم هر كس بدهكار است به جنازه ى او نماز نخوانيد. مثل اين كه حضرت مىدانسته كه اگر اين جنازه دفن بشود ورثه فرار خواهند كرد. حضرت استشمام كرده است كه اين يك وارث هايى دارد كه بخور و بدو هستند. گفته نه! آخر گاهى آدم بايد ريش گرو بگذارد. اين طورى است. فرمود: تا بدهى ايشان را ندهيد من نماز نمىخوانم. پيغمبر هم با جمعيت ايستاده است بالاخره قرض را دادند. منتها حق الناس، حالا اين كه ما گفتيم حالا نگوييدآقاى قرائتى تو هم امشب عوض اين كه كمك بدهكارها، بدبخت بكنى رفتى طرفدار سرمايه دارها شدى! كه هى يا الله بده، خوب، ندارم بدهم. خوب، ندارى بدهى بسم الله آيه ى قرآن براى ندارم. هركس ندارد اين آيه قرآن را مىخواند اين هم به نفع مستضعفين!
ما د رخدمت آية الله خامنهاى رفته بوديم آفريقا از يكى از اين كشورها طلب داشتيم. ايشان فرمود: پول نفتها را نمىدهيد فورى رئيس جمهور آنها هم آيه بلد بود، اين آيه را بلد بود گفت: «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ» بقره/280 يعنى اگر بدهكار ندارد، اگر در عسرت است يعنى ندارد كه بدهد «نَظِرَة» يعنى منتظر بشويد تا پول دار بشود. اگر ندارد صبر كن. منتها پشت سر اين آيه يك جمله ديگر هم هست. و بعد فرموده كه اگر ندارد به او ببخش. ايشان فرمود: خيلى خوب تا اين جايش را بخوان ولى خواهش جمله بعدش را ديگر نخوان، چون خود ايران هم ندارد. تا اين جايش بس است «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ» خوب ايران صبر مىكند تا شما پول دار بشوى. اما خواهش مىكنم آيه بعدش را نخوانيد. اگر طرف ندارد بايد صبر كنيد خانه دارد! خوب داشته باشد. برود بفروشد! شما حق ندارى كسى را مجبور كنى.
البته يك وقت بيش ازشان اوست. مثلاً خانه ى ايشان باید يك خانه ى صد مترى باشد، خانه ى چهارصدمترى ساخته، خب، براى او زياد است. تلويزيون سياه و سفيد براى او كافى است، رفته تلويزيون رنگى خريده است. اين انگشتر دويست تومانى براى او بس است، رفته انگشتر سه هزار تومانى دست كرده است. آخر بعضىها مىگويند امسال چيزى گير ما نيامد براى اين كه هر چه گيرمان آمد شب عيدى حساب كرديم ير به ير شد. خلاصه چيزى اضافه نيامد. آيا اضافه نيامد يعنى اين كه تو خوب كاسبى كردى؟ تو بايد شب عيد خمس بدهى چطور شد كه چيزى، مىگويد: آخر براى بچه هايم، بچه ى دو ساله را 5 ميليون به نامش كردى؟ آخر اين درشان او نيست. اين از ترس اين كه خمس ندهد، هر چه دارد به اسم زنش و مادر زنش و پسرش كرده است. يعنى يك جورى مالش را تقسيم مىكند كه شب عيد بگويد: نه من چيزى دستم نيست. شان شما چقدر است؟ به بچه چقدر عيدى بايد داد؟ اين رقم بريز و بپاش مىكنى بعد مىگويى ما نداريم! اگر در شأنش خرج كند شما حق ندارى او را مجبور كنى. مىشود او را زندان كنيم و از او بگيريم.
بسمه تعالى، نه! بدهكار را نمىشود. بله بدهكارى كه حقه باز است، او حسابش جداست.
حق الناس شوخى و جدى ندارد .
در هر نمازى شما اگر مكانت غصبى باشد، لباست غصبى باشد، نماز باطل است. حالا با حق الناس بعضى شوخى مىكنند. خدا ما را بيامرزد از اين شوخىها خودمان هم مى كرديم. طلبه كه بوديم گاهى آب گوشت يك طلبه ى ديگر را برمى داشتيم مىخورديم،
مىشود به صورت شوخى يك چيزى را كش رفت؟ مىگويد: نه! حديثش را برايتان بخوانم «لَا يَأْخُذَنَّ أَحَدُكُمْ مَتَاعَ أَخِيهِ جَادّاً وَ لَا لَاعِباً مَنْ أَخَذَ عَصَا أَخِيهِ فَلْيَرُدَّهَا عَلَيْهِ»(مجموعةورام، ج1، ص11) نه جدى نه شوخى، شوخى هم نمىشود چون گاهى وقتها يك كسى را براى اين كه يك خرده حال او را بگيرند يك چيزى از او برمى دارند. بالاخره حق الناس جدى و شوخى ندارد. گناه، گناه است. آخر بعضى آبروى يك کسى را مىريزند، يك كسى را دست مىاندازند خرابش مىكنند، رسوا مىكنند، آبرويش كه رفت مىگويند ما با ايشان شوخى كرديم. بالاخره يا شوخى بود يا جدى طرف خراب شد. مثل اين كه من يك چيزى بزنم تو چشم شما، شما كور بشوى بعد بگويم طلا بود. حالا طلا بود يا ميخ، بالاخره من كور شدم.
مسئله ى حق الناس شوخى و جدى ندارد. حق الناس پدرى و پسرى هم ندارد، مادر و دخترى هم ندارد. بايد از حالا دختر كوچولوها مواظب باشند. چادر خواهرشان را برندارند. البته اگر مىگويد: برندار. البته خواهرها هم بايد به قدرى رفيق باشند كه اصلاً تو و منى تو ايشان نباشد. آمد خدمت امام گفت: آقا يك مشت حزب اللهى درجه يك(بيست)، امام ديد خيلى دارد بى روغن سرخ مىكند، گفت: خيلى خوب هستيد؟ گفت: بله! ما همه يك مشت مسلمان يك دست. فرمود: به قدرى با هم خوب هستيد كه دست كنيد تو كيسه همديگر پول برداريد؟ گفت: نه بابا، گاو صندوق هفت قفله است. فرمود: نخير شما مسلمان،..
هر وقت رسيد به جايى كه كليد خانه به هم بدهيد. الآن شما وارد بازار مىشوى يا خيابان، از اين خيابان تا آن خيابان چند نفر است كه اگر دو ميليون داشته باشى به او مىدهى و دلت تاپ تاپ نمىكند؟ چند نفر هستند كه آدم بدون چهار قل برود و با ايشان معامله كند؟ چهارقل مىخوانى باز كلاه سر آدم مىگذارند. به هر حال هر وقت رسيديم به جايى كه دست تو جيب هم كرديم، حساسيت نبود، امام فرمود: اين ملاك اين است كه شما مسلمان واقعى هسيد.
حق الناس: حديث داريم از رسول خدا (ص،) در باره ى حق الناس و عبادت. اگر كسى مال مردم را كش برود ( اين مال مردم است مال دولت خطرش بيشتر است) چون گفت: رئيس دزدها كيست؟ گفت: رئيس دزدها آن كسى است كه مال 50 ميليون را بدزدد. دزدى فرد از فرد را مىگويم. دزدى فرد از جامعه عقوبتش بيشتر است. نمىدانم كسى كه مىتواند امضا كند به آن آقا مىگويد: برو فردا بيا، جواب خدا را چه خواهد داد؟
بخصوص شهرهاى بزرگ كه رفتن تا يك اداره كلى زمان و مكان و بودجه و ترافيك مىبرد. تا من خودم را به اين آقاى رئيس رساندم، ايشان هم مىتواند امضا كند. مىگويد: برو فردا بيا! اينها همه حق الناس است. زمان شاه يك ساواكى، يك طلبهاى را خيلى كتك زد. از فضلا و علما بود. گفتم طلبه؟ معذرت مىخواهم، يكى از علما بود. مىگفت، گفتم: آقا شما به فكر قيامت خودت نيستى؟ آخر چرا من را مىزنى؟ گفت: آقا شاه به ما حقوق مىدهد كه براى شاه كار بكنيم، اگر به تو نزنم حقوقم حرام است. من به خاطر اين كه حقوقم حلال بشود بايد به تو بزنم.
آدم غصه مىخورد كه ساواكى بزرگترين جنايت را مىكند تا حقوقش حلال بشود، آن وقت ما حزب اللهى بكنيم خيلى بد است. اميرالمؤمنين فرمود: گاهى وقتها نگاه مىكنم مىبينم طرفدارهاى معاوبه سفت هستند، طرفدارهاى من شل هستند. حاضرم ده تا از شمابدهم يكى از آنها را بگيرم، كه اين قدر قرص بود و وفادار و حيف است كه ما به اين مردم ن، . . . حالا قيامتش را برايتان مىگويم.
داريم كه اگر كسى حق الناس را ببرد، هيچ كار خيرى برايش ثبت نمىشود. كلى روزه مىگيرد، عبادت، دعاها، فلان چون حق الناس بر گردن توست ثبت نمىشود. حق الناس مانع مىشود. حق الناس باعث مىشود هيچ عبادتى قبول نشود و عبادتها حبط بشود. حق الناس را خدا نمىبخشد. «وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لَا يُتْرَكُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً»(نهجالبلاغه، خطبه 176) حق الناس را خدا نمىبخشد. روايت زياد داريم. دعاى مظلوم مستجاب است؟ بله مگر اين كه خود اين مظلوم يك زمانى ظلم كرده باشد. آخرگاهى وقتها مىگويند آقا ما خيلى يا الله مىگوييم چرا مستجاب نمىشود؟ چقدر ما گفتيم خدايا، اين ظالم را نابود كن. چرا نابود نشد؟ حديث داريم دعاى مظلوم مستجاب است قطعاً. اگر مظلومى آه كشيد ولى آه او نگرفت معلوم مىشود خود همين مظلوم يك زمانى به ديگرى همين نمونه ظلم كرده است. يعنى خود مظلوم يك زمانى يك سيلى بى خود زده است. حالا كه يك سيلى مىخورد مىگويد اميدوارم دستت خشك بشود. اى خدا اگر تو خدا هستى، دست اين را خشك كن. بعد هم مىگويد: ما هر چه نفرين كرديم، دستش خشك نشد. حديث داريم اگر نفرين مظلوم نگرفت، معلوم مىشود همين مظلوم يك زمانى خودش ظالم بوده است. مىگويند قرار بود يك جنايت كارى را سنگ باران كنند. حضرت فرمود: هر كس مىخواهد به او سنگ بزند، خودش از اين دسته گلها به آب نداده باشد. يك مرتبه همه سنگها را انداختند و رفتند. كسى ديگر توى ميدان نماند. يك چيز ديگر هم برايتان بگويم. كه اين حديث، حديث تلخى است. انتقام خدا.
روايت داريم: «مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَةً أُخِذَ بِهَا فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي وُلْدِهِ»(كافى، ج2، ص332) اگر كسى به گردنش حق الناس باشد، مال مردم و آبروى مردم را بدرد، لت و پار كند خدا انتقام مىگيرد، يا از خودش، يا از مالش، يا از بچه هايش. مىگويد: آقا حالا ما ظلم كرديم چكار به بچهها دارد؟ گاهى جورى است كه سرايت مىكند و اين براى پيشگيرى خوب است. من اگر بدانم حق شما را چاپيدم، يك زمانى حق خودم يا حق بچههايم، نسبت به مالم يا نسبت به جانم اين ظلم خواهد شد، اين خودش وسيله كنترل خوبى است و به هر حال گاهى ظلم به كسى اثر مىكند. من سنگ مىزنم ظلم از من است، اما پيشانى شما مىشكند. گاهى ظلم از كسى ديگر است، ولى دردش را كس ديگرى مىبرد. مىگويد: به مردم ظلم نكن. اگر به مردم ظلم كنى، به تو ظلم مىشود. براى اين كه حق الناس حفظ بشود. قرآن مىفرمايد: اگر از شما بپرسند بزرگترين سورههاى قرآن را مىگوييد بقره و بزرگترين آيه قرآن آيهاى است كه مىگويد: مواظب باشيد حق الناس از بين نرود «إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ» بقره/282 يك آيه است در قرآن يك صفحه اندازه آن است. هيچ آيهاى يك صفحه نيست جز اين آيه، كه مىگويد: مواظب حق الناس باشيد. وام مىگيريد، چك و سفته رد و بدل كنيد، شاهد بگيريد. اگر طرف لال بود يك آدم امين بگويد. سفيه بود ولى او امضا كند.
در رد و بدلها شاهد بگيريد. ضامن بگيريد، گرو بگيريد. امضا بگيريد كه اين بزرگترين آيات قرآن آياتى است كه در باره ى تنظيم اسناد تجارتى است. نگوييد حالا دو تومان چيزى نيست مىگويد: «وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيراً إِلى أَجَلِهِ» بقره/282 كم بود يا زياد، چك و سفته رد و بدل كنيد.
( ادامه دارد )
منبع : http://www.gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=1397 |