حق الناس به روایت حجت الاسلام قرائتی
( بخش دوم - قسمت اول )
بسم الله الرحمن الرحيم
بينندههاى عزيز اين جلسه بحث ما درباره ى حق الناس است. حق الناس كلمه عربى است كه تو روايات هم آمده است. فارسى آن يعنى حق مردم. حق مردم، آبروى مردم، مال مردم، شامل همه ى اينها مىشود. مقدارى مىخواهيم درباره ى حق الناس صحبت كنيم. بحث بسيار مفيدى است و ما بسيار گرفتار هستيم. من قبل از آن كه بحث را شروع بكنم بايد استغفار كنم كه خدا انشاءالله ما را بيامرزد و توفيق بدهد و اين بحثها، روز قيامت يقه ى خودمان را نگيرد.
يكى از اولياء خدا موعظه مىكرد هفتهاى دو بار، بعد هفتهاى يك بار موعظه مىكرد بعد هم سخنرانيش را تعطيل كرد. گفتند: چرا تعطيل كردى؟ گفت: نگران شدم روز قيامت خدا يقهام را بگيرد و بگويد: حرف هايى را كه زدى چرا خودت عمل نكردى؟
همه ما گير هستيم و من قبل از بحث استغفار كنم، بعد از بحث هم بايد استغفار كنم. همه با يك حال خضوعى و يك حال شرمندگى اين بحث را هر كس حق الناس را از بين مىبرد گوش بدهد. بحثى است كه بچه و بزرگ به آن مبتلا هستند. موضوعات را بر روى تابلو نوشتهام :
قرآن در باره ى حق الناس چه مىگويد؟
حديث چه مىگويد؟
مردان خدا در باره ى حق الناس چگونه بودهاند؟
بدترين نوع حق الناس چيست؟
حق الناس با عبادتها چه مىكند؟
حق الناس شوخى و جدى ندارد. بخشيدنى نيست. اگر كسى ضرر به مال و آبروى مردم بزند خدا از او انتقام مىكشد. به هر حال اين، . . . صلواتى بفرستيد. به هر حال مسئله ى حق الناس مسئله ى مهمى است. ما بايد دقت كنيم. اماقرآن، با اين كه كا ر خطائى گير ندارد خوب اشتباه كردم. اما اگر كسى روى خطا مؤمنى را كشت اشتباه كرد. مىخواست تير بزند به آهو خورد به آدم، در عين حال بايد ديه بدهد. خون بها بدهد. بايد پول بدهد. مىگويد: خطا بوده است عمدى نبوده است. حق الناس است. بله اگر شما خوابت ببرد نماز نخوانى گناه نيست. اما اگر خوابت ببرد كوزه من را بشكنى، پايت بخورد به كوزه من بيفتد بشكند، بيدار شدى بايد پول كوزه را بدهى. حق الناس خواب و بيدارى ندارد.
قرآن در باره ى حق الناس چه مىگويد؟
قرآن مىگويد: خطئاً خطا هم باشد عمد هم نباشد جريمه دارد. در باره ى حق الناس قرآن مىفرمايد: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ» مطففين/1 واى به حال آن هايى كه كم فروشى مىكنند، كم كارى مىكنند.
شامل من طلبه مىشود كه مى روم روى منبر حرف حسابى نمىزنم وقت مردم را مىگيرم، من كم فروشى مىكنم بايد روى منبر نشستهام حرف بزنم مردم استفاده كنند.
شامل ادارى مىشود كه دير مىآيد.
شامل كارگر مىشود.
يعنى حق الناس كار به روحانى و كارگر و كشاورز ندارد. همه گير هستيم از دَم تا دُم «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ» واى به حال آن كس كه كم فروشى مىكند.
استاد دانشگاه بى مطالعه مىرود سر كلاس، معلم سمبل مىكند و همه ى ما مىتوانيم گرفتار حق الناس بشويم. «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما» مائده/38 حق الناس طورى است كه خدا چهار تا انگشت را قطع نمىكند. البته اسلام انگشت دزدى را قطع مىكند كه 26 شرط داشته باشد. اگر بنا باشد هر كس يك بار دزدى كرد دستش را قطع كنند كه نصف مردم بى دست هستند . نه ، آن دزدى دستش قطع مىشود كه 26 شرط داشته باشد. دزد مخصوص، يعنى دزدى كه روبروى شاهد عادل باشد. مسلح باشد، قفل را بشكند. حق الناسهاى حاد را اسلام برخورد حاد مىكند. البته مردم را كه مىگويم امت حزب الله را نمىگويم. بيرون از ايران شايد هم تو ايران به هر حال مشكل است. در باره ى حق الناس، پس «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ» يك خانمى اگر سرقت كند، زن و مرد هر كدام سرقت كنند دست قطع مىشود و مومنى ولو به اشتباه كشته بشود، چون حق الناس است، در باره ى حق الناس اشتباه و سهو هم نداريم.
حديث چه مىگويد؟
اما حديث، حديث چه مىگويد؟ مىفرمايد: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ أَخَذَ أَرْضاً بِغَيْرِ حَقٍّ كُلِّفَ أَنْ يَحْمِلَ تُرَابَهَا إِلَى الْمَحْشَرِ»(تهذيبالأحكام، ج6، ص294) كسى اگر زمين مردم را به ناحق بگيرد، روز قيامت بارش خيلى سنگين است. حالا زمين مردم را بگيرد، فرد از فرد بگيرد. من زمين شما را بگيرم، شما زمين من را بگيريد.
چون چهار رقم دزدى داريم. انواعش را ياد بگيريم:
يك وقت فرد از فرد مىدزدد.
يك وقت جامعه از جامعه مىدزدد.
يك وقت فرد از جامعه مىدزدد.
يك وقت جامعه از فرد مىدزدد. همه رقم آن مىشود.
فرد از فرد، من زمين شما، شما زمين من. جامعه از جامعه، اسرائيل از فلسطين، امتى از امتى. فرد از جامعه، انسان مال دولت را مىچاپد، اختلاس مىكند. فرد يك نفر است ولى مال ملت است. جامعه از فرد، دولت مىريزد خانه ى كس را مىگيرد به ناحق، البته گاهى بايد مصادره كرد. از طاغوت و اعوان شاه است. احتكار است. ربا است. يك جنايت هايى كرده است، پول جمع كرده است، بايد از او گرفت.
يك وقت است جنايت نكرده، گناهى نكرده است ولى مىگوييم بيايد مثلاً يك صحنه سازى كنيم اين را تو منگنه بگذاريم. بدون اين كه يك قاضى عادل آگاه قضاوت كند يك دادستان عادل حكم كند، همين طور خودمان مىآييم يك پرونده سازى هايى مىكنيم، اين را كلافه كنيم. اين هم جامعه از فرد است. بنابر اين چهار رقم مىشود. اگر كسى زمين كسى را بگيرد گرفتارى دارد «الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا»(نهجالبلاغه، حكمت 240) اميرالمؤمنين مىفرمايد: آجر دزدى تو خانه اين نشانه ى و مهر اين است كه اين خانه خراب شدنى است. اجازه ندارد هيچ كس در مال كسى تصرف كند. و روايات در اين خصوص زياد است. من مىخواهم همه ى حق الناس را در اين جلسه بگويم. بنابر اين 18 تا حديث است، دو تاى آن كافى است.
همه ى ملت ايران احتمالاً اين حديث را شنيده باشند كه رسول اكرم (ص ) يك روز اواخر عمرشان بالاى منبر بودند، فرمودند: من چند روز ديگر از دنيا مىروم، كسى از من طلب دارد بگويد. يك نفر پا شد گفت: فلان روز عصابت را مىخواستى بزنى به ناقه خورد به بدن من و من مىخواهم اين را قصاص كنم. حضرت فرمود: چوب را بياوريد بعد بدنشان را كه نشان دادند آن طرف بدن پيغمبر را بوسيد. البته اين صحنه براى بوسيدن بود. فقط اين طرح بوس بود و گرنه اين حديث داراى دو سه رقم اشكال است.
اول اين كه، قصاص فقط مال عمد است. اگر چوب پيغمبر خطا برود، كار خطايى را پول بايد داد ولى قصاص نيست. حتى آدم اگر خطايى بكند نبايد او را كشت. قصاص براى عمد است. اين كه گفت: مىخواهم قصاص كنم، بهانهاى بود براى اين كه بدن پيغمبر را ببوسد و گر نه پيغمبر معصوم است. نه فكرش خطا مىكند نه زبانش و نه دستش. معصوم خطا نمىكند.
يك كسى گفت كه پيراهن من را بو كن، ببين چه بويى مىدهد؟ اين طرف تا دولا شد پيراهنش را بو كند، طرف مقابل پيشانى او را بوسيد. اين هم يك چنين برنامهاى بود. ولى پيغمبر تسليم اين جريان شد. آگاهانه براى اين كه حق الناس حتى من كه رهبر هم هستم اگر خلاف كردم بايد تسليم بشوم. رسول اكرم حاضر شد چوب بخورد كه حق الناس بگردنش نباشد. اما حديث ديگر از امام كاظم (ع ) .
هارون الرشيد مقدرى جنس و پول فرستاد براى امام كاظم ، موسى بن جعفر فرمود: چون در اين حق الناس است من نمىگيرم مال مردم است مال مردم را من نمىگيرم. مال مردم را امام كاظم رد كرد. يك، رسول اكرم حاضر شد چوب بخورد، دوم كافى است.
بدترين نوع حق الناس :
بدترين نوع حق الناس، حق الناسى است كه مظلوم باشد، يتيم باشد. آياتى مىفرمايد «وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبيراً» نساء/2 مال يتيم را مخلوط نكنيد با مال خوب، خوب و بد را مخلوط نكنيد، مثلاً مال خوب را بگيريد، مال آشغال بدهيد «وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ» مال خبيث و طيب را مخلوط نكنيد. هر كس مال يتيم را بخورد، قران مىگويد: آتش خورده است. يعنى مال براى اين فرد در روز قيامت به صورت آتش مىشود. حق الناس بدترين نوعش اين است كه حق كسى را بخورد كه طرف هم حق ندارد، چون گاهى وقتها ممكن است بنده يك كارى مىكنم، حق الناس را مىخورم، طرف هم مىگويد: با ايشان كه نمىشود طرف شد. ما كه حريف ايشان نمىشويم. از ايشان كه نمىشود شكايت كرد.
يك مثل بزنم. يك وقت يك بچه مىآيد جاى بچه بنشينيد، بچه مىگويد: پا شو جاى من است. با هم دعوايشان مىشود. اما يك وقت بنده مىآيم، وقتى من وارد شدم بچه خودش مىترسد و فرار مىكند. يا رئيس مسجد بچه را بلند مىكند يا هيئت امناء. نزديك ماه رمضان است. اين را بگويم. خلاصه اين چون رئيس شده است، اتاقها را به هم مىزند، سفرهها را پس و پيش مىكند و بالاخره من جاى او مىنشينم. نمىشود هم گفت كه دزدى كرده است. بگوييم آقاى قرائتى دزد است خوب نمىشود گفت بگوييم بلند نمىشود. خوب، زشت است و بالاخره حق الناس هم هست و اين مظلوم هم آهش به جايى نمىرسد. بدترين نوع حق الناس اين است كه آدم حق كسى را بچاپد و طرف هم نتواند كارى بگند. «إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»(كافى، ج2، ص331) بترس از اين كه به كسى ظلم كنى كه يارى ندارد غير از خدا. بعضى افراد اگر به ايشان گران فروختى، فاكتور هست و دادگاه و پدر در مىآورد. بعضى وقتها مىشود يك تومان و دو تومان را ده تومان بفروشد. طرف هم هيچ جايى را بلد نيست. بترسيد از اين كه طرف دستش به جايى بند نباشد. اين بدترين نوع است.
( ادامه دارد )
منبع : http://www.gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=1397
|