حق الناس به روایت حجت الاسلام محسن قرائتی
(بخش پنجم - قسمت اول )
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
در خدمت برادرانى هستيم كه همهشان عضوى را در جبهه دادهاند دست، پا، چشم، و غيره و نيز جانبازانى هستند كه قهرمانند و ورزشكارند در كشتى و فوتبال. . . . و به بعضى از كشورها هم رفتند و تا حالا 28 بار مدال گرفتهاند و در دنيا هم اين بار ايران اول شده است و در روزنامهها هم مطرح شده است. حالا برادران داراى يك روحيه شادى هستند. البته بحث ما درباره جانبازان نيست درباره حقالناس است ولى بحث در خدمت اينهاست حقالناس را من سال 63 يك بار بحث كردم و چند تا حديث آنزمان گيرم آمد و بعد پنج سال گذشت سال 68 باز يك چند تا حديث ديگر گيرم آمد و آن حديثهاى نو را گفتم امروز باز هم يك چيز ديگر گيرم آمده است بنابراين بحث چيزى است كه هر چه بگويم باز كم گفتهام يعنى ممكن است ده يا بيست سال ديگر چند تا حديث ديگر گيرم بيايد باز بيايم بحث حقالناس را بگويم. بنابراين يادداشتهايى كه در سالهاى قبل گفتم اينهايى است كه فيش بردارى كردم اينها را تكرار نمىكنيم و اينهايى را كه امروز جمع و جور كرديم برايتان مىگويم.
حقالناس كلمهاش را شايد بدانيد، مال مردم را آدم بخورد. حال چه مال دولت باشد چه مال ملت باشد چه مال همسر باشد چه مال شريك باشد چه مال شاگرد باشد چه مال كارگر باشد. يعنى مفت خورى مسأله مهمى است.
بنابراين سيماى حق الناس را برايتان بگويم. قرآن روي حقالناس خيلى عنايت دارد. مثلاً مىفرمايد: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ» مطففين/1 واى بر كم فروش! كم فروشى خب اين حق مردم است ديگر.
«وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ» اعراف/58 قرآن مىگويد چرا مال مردم را كم بهش مىدهى بايد 45 دقيقه سر كلاس باشى چرا 35 دقيقه سر كلاس ميروي؟
بايد يك ساعت كه روى منبر هستى حرفهاى خوب بزنى چرا از سخنرانى كم مىكنى؟
حق مردم شامل معلم و آخوند ميشود تا به ادارى و كارمند تا به كارگر و كشاورز تا به زن خانه دار حق الناس يك چيز مهم است و شامل همه مىشود.
يك قصه:
اميرالمؤمنين چند تا برادر داشت برادرهايش درجه بندى داشتند يكى از برادرهاى درجه يك او جعفر طيار بود، او مثل شما بود. دو دستش را هم در جبهه داد نماز جعفر طيار هم كه مىگويند به نام ايشان است. در هيچ يك از توسلات حضرت امام(ره) اين جمله را نفرموده است، امام(ره) به بحث جعفر طيار كه مىرسد مىفرمايد: كبريت احمر، كبريت احمر را جايى تعبير مىكنند كه يعنى اين حرف ندارد يعنى خيلى مقرِّب و مجرَّب است براى كسانى كه گرفتارى دارند. گر چه خواندنش نيم ساعت هم بيشتر طول نمىكشد براى حل مشكلات، خيلى نفوذ دارد.
جعفر طيار برادر حضرت امير بود. سخنگو بود خوب حرف مىزد در جبهه مىجنگيد شجاع بود.
يك برادرش هم عقيل بود. اين عقيل يك روز آمد گفت يا على(ع) تو رهبر حكومتى و من هم برادر تو هستم مىدانى كه وضع ما خوب نيست عيالوارم گرانى است تو برادرم هستى يك چيزى به ما بده.
فرمود: بيا برويم يك مقدار قدم بزنى. حضرت امير او را برد به پشت بام در پشت بام دكهها و دكانهاى كوفه پيدا بود، همينطور كه دو برادر قدم مىزدند، فرمود: بيا يك طرحى مىدهم پياده كن. گفت چى؟ فرمود: شب برو يكى از اين صندوقها را بزن تا وضعت خوب بشود. گفت: آقا! يعنى دزدى بروم؟ آقا فرمود: تو حاضر نيستى يك دكان را بدزدى آنوقت به برادرت كه رهبر است مىگويى حق كل مردم را بدزدم. من اگر خواسته باشم به تو اضافه بدهم يعنى اينكه على بن ابيطالب، دزدى اضافه حقوق ديگران كند. بدان كه تو امتيازى نسبت به ديگران ندارى و همين كه تو برادر منى بيايم و سبيلت را چرب كنم. خب اين دزدى است.
يك بار شخصى آمد پيش اميرالمومنين گفت: آقا يك چيز اضاف به ما بده. فرمود: آخر، مال مردم است نمىتوانم بدهم ولى حالا جمعه بيا. جمعه آمد حضرت او را برد نماز جمعه گفت جمعيت خيلى است. فرمود: تو كه به من مىگويى اضافه بده يعنى از مال اين مردم بدزدم اجازه مىدهى؟ گفت: نه. گفت: پس اين توقع را از من نداشته باش.
خدا همه را بيامرزد، حق الناس خيلى مشكل است. دستي كه حق الناس تعدي كند ارزشش را از دست ميدهد.
يك قصه:
اگر كسى 4/1 مثقال طلا دزديد چهارتا انگشتش را قطع مىكنند هزار سال پيش از آيت اللَّه علم الهدى سيد مرتضى پرسيدند چرا به خاطر 4/1 يك مثقال 4 تا انگشت را قطع مىكنند فرمود: دست وقتى ارزش دارد كه خائن نباشد دست وقتى دزدى كرد خيانت كرده است چهارتايش فداى يك مثقال. تا خيانت نكردى 4 تا انگشت چهار صد مثقال مىارزد همين كه خيانت كردى چهار صد مثقال فداى يك چهارم مىشود.
هر كس يك انگشت كسى را قطع كند بايد ده تا شتر بدهد يعنى 10 مثقال طلا اگر كسى يك انسان را بكشد هزار مثقال طلا جريمهاش است و اگر كسى 10 تا انگشت را بايد هزار مثقال طلا بايد بدهد چهار تا انگشت كسى را قطع كنند 400 مثقال طلا جريمهاش است. «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما» مائده/38 دزد بايد قطع شود.
البته هر كس دزدى كند نبايد دستش قطع بشود مثلاً دزد يك جايى را برود و خراب كند ديوار خراب كند قفل بشكند ولى از جاهايى كه درش باز است كتكش مىزنند ازش هم پس مىگيرند و زندان و تعزيرات هم دارد ولى دستش را قطع نمىكنند مثلاً از مسجد حسينيه از كنار بازار يك جايى كه وارد مرز شود.
يا مثلاً دزدي پدر و پسر از هم حسابش جداست يا شريك از شريك. گناه جريمه هم دارد ولى دست را قطع نمىكنند.
يا اگر فقر اقتصادى بود و دزد گرسنهاش بود و نان را دزديد و خورد، ممكن است كتكش بزنند ولى دستش را قطع نمىكنند.
اگر دزد را بگيرند بگويد آقا بنده حكم را نمىدانستم اگر مىدانستم چهار تا انگشت را قطع مىكنند هرگز دزدى نمىكردم اينجا هم اسلام دستش را قطع نمىكند. يعنى دزد بايد خبر از مسأله داشته باشد.
دربارهي مال مردم:
اميرالمؤمنين مىفرمايد: دو رقم گناه داريم، گناهانى كه خدا مىبخشد، گناهانى كه خدا نمىبخشد اما آن گناهانى كه خدا نمىبخشد حق مردم است خدا گناهانى كه به خودش مربوط است مىبخشد. امام صادق عليه السلام فرمود: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ»(كافى، ج2، ص170) هيچ كارى بهتر از اين نيست كه طلب مردم را بدهد.
و باز امام صادق فرموده است كه اگر مال مردم را خوردى و نرفتى بدهيت را بدهي، خداوند در روز قيامت صد سال تو را معطل مىكند.
مال مردم خيلى مهم است. تمام ابواب فقه روى مسأله مال مردم مىگردد.
مثلاً: حق الناس در عبادات، حق الناس در حج، حق الناس در احياى موات، حق الناس خمس و زكات، حق الناس در جبهه، حق الناس داد و ستد و معامله، حق الناس در مسجد، حق الناس در ارث، حق الناس در شركت، حق الناس در وصيت، حق الناس در اجاره، حق الناس در وقف، حق الناس در صلح، حق الناس در ديه، حق الناس در حجر، حق الناس در شركت، حق الناس در افراد مختلف، حق الناس در مهريه.
تازه حق الناس با افراد مختلف با كودك و. . . . هم اقسام خودش را دارد.
حق كودك هم محترم است. مگر مىشود اگر بچه يك چيز را برداشت تا بخورد، آدم از او بگيرد .
مگر مىشود كه يك بچهاى را كه يك جا نشست بلندش كنيد و راحت بگوييد بچه پاشو. بچه هر جا نشست جاى خودش است.
حق الناس در همسر، خوب اگر همسر شما پتو يا فرش را شسته به شما مىگويد فرش را خاكى نكن تو بگويى حرف نزن، خب فرش را اگر خاكى كنى او بايد بشويد.
مىخواهم افطارى بدهم خب خانم جان بِكَند كه شما پُز بدهى. شما ميهمان داريد به خانم چه ربطى دارد. حساب شما فرق مىكند.
حق الناس با شاگرد با كارفرما. بعضى مواقع كارگرها هم مى چاپند. بنده خدا فقير است اما توى همين فقيرى هم يك ذره دزدى مىكند. بابا! تو كه زندگىات كمرنگ است حيف است كه به جهنم بروى.
گاهى كارفرما حق كارگر را مىخورد. گاهى مردم مال همديگر را مىخورند گاهى مردم مال دولت را مىخورند. گاهى هم دولت مال مردم را مىخورد. و اينها همهاش حرف دارد.
اگر مواظب نباشيم همهمان گير هستيم. حق الناس خيلى گسترده است.
قرآن در رابطه با حق الناس حرف زياد دارد. و همچنين در اين باره حديث زياد داريم.
در عبارات يك شخصى آمده بود مكه امام باقر (ع) را ديد گفت آقا فلانى از ما طلب داشته جيم شدهام و آمدهام مكه امام(ع) فرمود: حج تو قبول نيست. برو حق مردم را بده. يك وقت يك نفر كارمند مىرود و ساعت ادارى قرآن مىخواند. شما حق ندارى قرآن بخوانى. اصلاً شما حق ندارى قرآن بخوانى. شما حق ندارى توى ساعت ادارى نماز بخوانى.
بله اگر نماز جماعت توى ادارهها اقامه شود كار خيلى خوبى است اما به شرط اينكه مزاحم ديگران نشود اتلاف حقوق ديگران نشود و طورى نباشد سوژه شود براى معطل كردن مردم. امام نمازش را سريع خواند گفتند امام چرا تند تند خواندى فرمود بچه جيغ مىزد مگه صدايش را نشنيديد.
آب وضو اگر مال مردم باشد مثلاً مىشود بدون اينكه از سازمان آب اجازه گرفت يك لوله از زير كشيد، اگر دولت راضى نباشد وضويى كه مىگيرى چگونه است؟
مىگويند نماز را بخاطر حق الناس قطع كن شما مىگوييد «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» فاتحه/5 يك دفعه يك كسى مىگويد پولم را بده، دست مىكنى در جيبت مىبينى پول ندارى. اسلام مىگويد: نمازت را باطل كن برو پولش را به او بده بعد نمازت را بخوان.
اگر كسى لباسش مال خودش است فقط يك نخش دزدى است مىگويند نمازش باطل است.
مردهاى از دنيا رفته است، با كفن نجس او را كفن بكن با كفن غصبى كفنش نكن. اگر ندارى بى كفن دفن كن اما با كفن غصبى دفن نكن. و اگر دفن كردي بعد فهميدى صاحبش راضى نيست گرچه اسلام نبش قبر را حرام مىداند ولى بايد قبر را بشكافى و مرده را بيرون بكشى و كفن غصبى را در بياورى.
كسى اگر بنا دارد پول حمامى را ندهد غسلش باطل است گر چه وقتى كه آب مصرف مى كنى بگويى حالا غسل مىكنم بعد به او مىگويم و راضىاش مىكنم.
البته وسواسىها را من نمىدانم چگونهاند چون حمامىها از وسواسىها راضى نيستند و بسيارى از زنها اهل وسواسند و غسل اينها اشكال دارد.
اگر كسى بخواهد پول حرام يا پول خمس نداده را به حمامى بدهد باز غسلش باطل است.
درسهائی از قرآن - تاريخ پخش :: 1369/8/10
( ادامه دارد )
منبع : http://gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=1322 |