به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / نعمت اله صالحى ( انسان از مرگ تا برزخ ) » ( قسمت شصت و نهم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 470 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 
 

انسان از مرگ تا برزخ

 

نعمت اله صالحى حاجى آبادى

( قسمت شصت و نهم )

فصل سوم : فشار قبر   

 ( قسمت سیزدهم )

چيزهايى كه باعث عذاب قبر مى شود 

(قسمت چهارم )

شاهزاده هندى  

از عالم بزرگوار سيد هاشم بحرانى نقل شده است : در نجف اشرف شخص ((عطارى )) بود كه همه روزه پس از نماز ظهر در مغازه اش ، مردم را موعظه مى كرد و هيچگاه دكانش از جمعيت خالى نبود.

يكى از شاه زداگان هند كه مقيم نجف شده بود برايش مسافرتى پيش آمد. جعبه اى كه در آن گوهرهاى نفيسى و جواهرات قيمتى بود نزد ((عطار)) به امانت گذاشت و به مسافرت رفت . بعد از مراجعت ، نزد ((عطار)) آمد و امانت خود را از او مطالبه كرد. ((عطار)) منكر امانت شد و گفت : امانتى پيش من نيست و ترا نمى شناسم .

شاهزاده در كار خود بيچاره شد و پناهنده به قبر مطهر حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام گرديد و گفت : يا على ! براى اقامت در كنار قبر تو ترك وطن كردم و تمام دارايى خود را نزد مرد ((عطار)) كه در كنار حرم تو مغازه دارد و مردم او را امين مى دانند گذاشتم و به مسافرت رفتم . حال كه برگشتم او منكر امانت شده است پول مرا نمى دهد. من هم ، نه مالى دارم كه بتوانم با آن زندگى كنم و نه شاهدى دارم براى اثبات حق خود و كسى غير از حضرتت نيست كه به داد من رسد.

هنگام شب آن حضرت را در خواب ديد كه به او فرمود: اول صبح دروازه شهر باز مى شود. بيرون برو. اول كسى را كه ديدى امانت خود را از او مطالبه كن ، به تو مى رساند.

صبح از شهر خارج شد. اول كسى را كه ملاقات كرد پيرمرد عابد و زاهدى بود كه پشته هيزمى بر دوش داشت و مى خواست آن را بفروشد (و پول آن را به مصرف زندگى خود و عيالش برساند). هندى كه وضع او را ديد تعجب كرد و گفت : آيا اين شخص مى تواند حق مرا بگيرد؟ خجالت كشيد كه از او چيزى بخواهد و مطلب خود را با او در ميان گذارد.

دو مرتبه به حرم مطهر برگشت و عرض جمال نمود: شب دوم همان خواب را ديد. باز فردا از شهر بيرو رفت و همان مرد را ديد. باز چيزى نگفت و به حرم برگشت . شب سوم باز همان را شنيد كه شبهاى قبل شنيده بود. روز سوم آن مرد شريف را ديد و قضيه خود را برايش نقل كرد و مطالبه امانت خود را از او نمود. آن بزرگوار ساعتى فكر كرد و بعد از آن فرمود:

فردا بعد از نماز ظهر در دكان ((عطار)) بيا تا امانت را به تو رسانم . شاهزاده هم ، هنگام اجتماع خلق ، در دكان ((عطار)) آمد آن مرد زاهد هيزم كش جلو آمد و به ((عطار)) فرمود: امروز موعظه و سخنرانى را به من واگذار كن . او هم قبول كرد.

مرد عابد در مقابل مردمى كه براى شنيدن موعظه اجتماع كرده بودند قرار گرفت و گفت :

اى مردم ! من فلانى پسر فلان شخص هستم و از ((حق الناس )) سخت در هراسم و به توفيق خداوند دوستى مال دنيا در دلم نيست ، اهل قناعت و گوشه گيرى هستم ، با اين وصف پيش آمد ناگوارى برايم واقع شده است . مى خواهم امروز شما را از آن باخبر كنم و از سختى عذاب الهى و سوزش ‍ آتش عالم برزخ و جهنم بترسانم و بعضى گذارشات روز جزا را به گوش ‍ شمابرسانم كه خود شاهد آن بودم و شما هم مى توانيد آن را مشاهده كنيد.

اى مردم ! من محتاج قرض گرفتن شدم . از يك نفر يهودى ده قران (177) گرفتم و شرط كردم كه به مدت بيست روز، روزى نيم قران به او پس دهم . تا ده روز نصف طلب او را دادم و ديگر او را نديدم . احوالش را پرسيدم : گفتند: به بغداد رفته است . پس از مدتى شبى در خواب ديدم گويا قيامت برپا شده است ، من و مردم را براى حساب احضار كردند.

به فضل الهى از آن موقف خلاص شدم و جزء نيكان به سوى بهشت حركت كردم . وقتى به صراط رسيدم صداى نعره اى از جهنم شنيدم ، آن مرد طلبكار يهودى را ديدم كه مانند شعله آتش از جهنم بيرون آمد. راه را بر من بست و گفت : پنج قران از تو طلب دارم ، طلبم را بده و از صراط رد شو. گفتم : مدتى در مقام جستجوى تو بودم ولى ترا نديم كه طلبت را بدهم .

گفت : تا طلب مرا ندهى نمى گذارم رد شوى . گفتم : اين جا چيزى ندارم . گفت : پس بگذار تا انگشت خودم را بر بدنت گذارم . پذيرفتم . وقتى انگشتش را بر سينه ام گذاشت از سوزش آن جزع كرده و بيدار شدم ، ديدم جاى انگشتش بر سينه ام زخم است و تا به حال مجروح مى باشد و هر چه مداوا كردم فايده نبخشيده است ، پس سينه خود را گشود و به مردم نشان داد. وقتى مردم چنين ديدند صداها به گريه و ناله بلند كردند و ((عطار)) هم از عذاب الهى سخت در هراس شد و آن شخص هندى را به خانه خود برد و امانت او را پس داد و معذرت خواست .(178)

پى‏نوشت‏ها :

177- قران واحد پول خردى است .

178-نقل از داراسلام ، نورى ، ج 1، ص 247.

(ادامه دارد )

منبع : http://vccans.ir/libraray/Ketabkhaneh/ketaabkhaaneh/marg_barzakh








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir