انسان از مرگ تا برزخ
نعمت اله صالحى حاجى آبادى
( قسمت یکصد و هجدهم )
فصل سيزدهم : ارواح كفار در برهوت
ارواح كفار و مشركان در كجا اجتماع مى كنند؟
حال كه دانستيم ارواح مؤ منان در وادى السلام نجف اجتماع مى كنند. لازم مى دانم اين مطلب را هم تذكر دهم كه آيا ارواح كفار و مشركان در كجا اجتماع مى كنند؟
ارواح كفار و مشركان ، معاندان و منافقان و گناهكارانى كه قابل عفو و بخشش نباشند در ((وادى برهوت )) يمن خواهند بود.(370)
در آن جا چاهى وجود دارد و در آن چاه ، مارهاى سياه ، عقربها، افعى ها، جغدها و حيوانات وحشى آن قدر فراوان است كه كسى قدرت عبور از آن جا را ندارد.
آن چاه به قدرى عميق است كه كسى قدرت پائين رفتن از آن را ندارد و گرماى سوزان و طاقت فرسايى دارد كه دقيقه اى از آن قابل تحمل نيست . در اين باب هم رواياتى وارد شده است . از جمله اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
بدترين آبهاى روى زمين ، آب ((وادى برهوت )) مى باشد و آن سرزمينى است در ((حضر موت )) كه در اطراف يمن واقع شده است ، تمامى ارواح كفار پس از مرگشان در آن سرزمين گرد هم جمع مى شوند.
نيز فرمود: بدترين چاهى كه در آتش واقع شده است ، چاه ((برهوت )) است كه در آن ، ارواح كفار و معاندين مى باشند.(371)
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: در پشت يمن يك ((وادى )) است كه به آن ((برهوت )) گفته مى شود. در آن جا هيچ كسى همسايه انسان نيست و هيچ فردى سكونت ندارد مگر مارهاى سياه و جغد. در آن ((وادى )) چاهى است به نام ((بلهوت )) كه هر صبح و شام ارواح مشركان را به آنجا مى برند تا از آبى كه چون فلز گداخته ، گرم و سوزان و با چرك مخلوط با خون است بياشامند.(372)
نيز فرمود: وقتى دشمنان ما اهل بيت از دنيا مى روند، روحشان را به سوى ((وادى برهوت )) مى برند و آنها را در آن جا تا روز قيامت شكنجه و عذاب مى كنند و از زقوم آن مى خورند و از آب كثيف و جوشان آن مى آشامند. (پناه بر خدا از عذاب سخت اين وادى !)(373)
محمد بن مسلم گفت : مرد عربى به محضر مبارك امام محمد باقر عليه السلام آمد. حضرت فرمود: اى اعرابى ! از كجا آمده اى ؟
عرض كرد: از احقاف عاد. بعد از آن گفت : ((وادى )) سياه و تاريكى را ديدم كه پر از جغدها و بوم ها بود و به اندازه اى آن ((وادى )) بزرگ بود كه انتهاى آن ديده نمى شد.
حضرت فرمود: آيا مى دانى آن كدام ((وادى )) است ؟ عرض كرد: سوگند به خدا نمى دانم . فرمود: آن ، ((وادى برهوت )) است كه در آن ، روح هر كافرى مى باشد. (374)
در نامه اى كه پادشاه روم براى حضرت على عليه السلام فرستاد كه عالم اهل بيت خود را بفرست تا سئوالاتى از او بكنم ، حضرت على عليه السلام هم امام حسن را فرستاد. پادشاه روم از ايشان پرسشهايى نمود. از جمله : پرسيد ارواح كفار و محل اجتماع آنان در كجا است .
امام حسن عليه السلام فرمود: در وادى ((حضر موت )) در پشت شهر يمن . سپس فرمود: خداوند آتشى را از طرف مشرق و آتشى را از طرف مغرب بر مى انگيزد و به دنبال آن دو باد را بر مى انگيزد، پس از آن مردم محشور مى شوند.(375)
آرى ، كفار و مشركان ، بى دينان و از خدا بى خبران ، دو رويان و منافقان ، ملحدان و معاندان ، ظالمان و ستم پيشگان و كسانى كه بويى از انسانيت نبرده اند و دستشان از علم و معرفت كوتاه و جان و قلبشان از جام سرشار آب زلال نبوت و ولايت معصومين عليهم السلام سيراب نگشته است ، در ميان مارهاى سياه و جغدها و حيوانات و حتى گرماى سوزان ((وادى برهوت )) يمن اجتماع مى كنند.
ذره ذره كاندرين ارض و سماست جنس خود را همچو كاه و كهرياست
نوريان مر نوريان را جاذبند ناريان مر ناريان را طالبند
چقدر گذشت زمان ، براى اهل ((وادى برهوت )) دلگير كننده و سخت ، پرماجرا و دراز و طولانى و كوبنده است گويى هر لحظه اى از گذشت آن ، سالها بلكه قرنها طول مى كشد و آنها را در غل و زنجير كشيده و در زندانهاى تنگ و تاريك ، مخوف و پروحشت زندانى كرده اند و هر صبح و شام نمونه اى از عذاب و شكنجه روز قيامت را به آنان مى چشانند.
چقدر، همنشينى با افرادى ناباب و همه رنگ براى اهل آن وادى ناخوشايند و دلگير كننده و غم انگيز و حسرت آور است . چقدر، شنيدن صداى دل خراش آنان و فرياد و ناله جانسوز اهل آن وادى و تازيانه و گرزهاى آتشينى كه بر پيكر آنان فرود مى آيد و غرش آتش و غل و زنجيرهايى كه به دست و پاى آنان بسته شده و در اثر اين طرف و آن طرف كشيدن مجرمان صداى آنها بلند است ، و كسى را تحمل شنيدن آن صداها نيست . (پناه مى بريم بر خدا از چنين وادى ).
پس انسان بايد در اين دنياى فانى و زودگذار به هوش باشد كه فريب آن را نخورد و زرق و برق آن ، چشم او را خيره نكند، كارى انجام ندهد كه وقتى عمرش به پايان رسيد و از دنيا رفت در عالم برزخ و قبر گرفتار عذاب و شكنجه باشد و در ((وادى )) پر خطر برهوت گرفتار نيش مارها و عقربها شود، غذاهاى تلخ و ميوه هاى زقومى و حنظلى و آبهايى همچون فلز گداخته شده پر جوش و پر حرارت و آبهايى همچون چرك و خون مخلوط به هم ، بد بو و بد طعم گرفتار شود و در قيامت شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آله و آل او شامل حالش نشود.
شفاعت كنندگان شامل حال مجرمان نمى شود، حتى اگر مؤ منانى نيز كردارشان بد و ناپسند باشد از آنان شفاعت نمى كنند و ايشان را گوشمال مى دهند.امام صادق عليه السلام فرمود:
اما در قيامت همه شما به واسطه شفاعت پيامبر مطاع ، يا وصى او، در بهشت هستيد وليكن من از برزخ شما نگران و در هراس مى باشم .(376)
به واسطه سه گناه در برهوت
ممكن است مؤ منين هم ، براى بعضى از گناهانى كه توجه به آن ندارند داخل ((وادى )) برهوت شوند و در آن جا عذاب گردند.
نقل شده است : يكى از نيكان به نام ((شيخ عبدالطاهر)) خراسانى در آخر عمرش به سمت مكه معظه حركت كرد و تصميم گرفت در آن جا بماند تا بميرد. در آخر عمرش يك نفر، كيسه جواهر و پول نقدى داشته و مى خواسته آنرا پيش شخص امينى به عنوان امانت بگذارد ((شيخ عبدالطاهر)) را به او معرفى مى كنند و مى گويند: ايشان در مكه معظمه مورد اعتماد مردم است . آن مرد هم پيش او مى رود و امانت خود را به دست او مى دهد تا موقعى كه لازم دارد از او پس بگيرد.
بعد از مدتى ((شيخ )) از دنيا مى رود، بعد از مرگش صاحب امانت براى مطالبه امانتش به درب خانه او مى رود و امانت خود را طلب مى كند.
به او مى گويند: ((شيخ )) از دنيا رفته است . پيش وارثان او مى رود و مطالبه امانت خود را مى كند. وارثين مى گويند: اطلاع نداريم و نمى دانيم امانت شما را كجا گذاشته است .
آن مرد حيران مى شود و نمى داند چه كند. ولى شنيده بود كه ارواح مؤ منان در ((وادى السلام )) آزاد هستند و با هم ماءنوس اند. متوسل مى شود و مى گويد: خدايا! وسيله اى فراهم كن كه من اين ميت را ببينم و سراغ امانتم را از او بگيرم ، ولى به نتيجه نمى رسد. پس از مدتى به بعضى از اهل اطلاع داستان خود را نقل مى كند و مى گويد: چگونه است كه هر چه توسل پيدا مى كنم او را نمى بينم ؟ به او گفتند: شايد روح او در ((وادى برهوت )) كه براى اشقياء آماده شد است ، جاى داشته باشد و آن وادى در يمن است (وادى مهيبى كه داراى چاه هاى وحشتناكى است و نقل شده : صداهاى ترسناكى از آن به گوش مى رسد و همه از شنيدن آن صداها وحشت مى كنند.)
او هم به سوى يمن و ((وادى برهوت )) حركت مى كند و در آنجا مشغول دعاء و توسل و نماز و روزه مى شود تا اين كه روزى روح ((شيخ عبدالطاهر)) را مشاهده مى كند. سئوال مى نمايد: آيا شما جناب ((شيخ )) هستيد؟ مى گويد: آرى ، گفت : مگر شما همان كسى نيستيد كه مجاور مكه بوديد؟ گفت : چرا؟
سئوال مى كند: امانت من چه شد؟ چرا در اين جا هستى ؟ تو بايد در ((وادى السلام )) باشى . در جواب مى گويد: اما امانت تو را در فلان كوزه در فلان قسمت از خانه خود زير زمين پنهان كرده ام . تو به سراغ آن نيامدى تا اين كه من از دنيا رفتم . الان برو به وارثين من ، آن جا را نشان بده و امانت خود را بگير.
اما سئوال كردى چرا من اينجا هستم ؟ بايد بگويم : سه گناه باعث شد كه من را در اين ((وادى )) بياورند و مورد عذاب قرارم مى دهند.
1 - به من گفتند: تو در خراسان اقوام خود را ترك كردى و در مكه ماندى .
2 - گفتند: يك دينار به غير مستحق پرداخته اى .
3 - گفتند: عالمى در كنار منزل تو منزل داشت به او اهانت مى كردى و از او احترام نمى نمودى .
خداوند به واسطه اين سه عمل مرا به اينجا آورد و عذاب كرد.(377)
ارتباط مستقيم با اهل دنيا
گاهى ارواح در عالم خواب با اهل دنيا تماس برقرار مى كنند و مطالبى در ميانشان رد و بدل مى شود و حتى خبرهاى غيبى را به اهل دنيا مى دهند. گاهى در بيدارى مستقيما با اهل خود تماس برقرار مى كنند و با يكديگر ملاقات مى نمايند. به چند نمونه از آنها توجه كنيد.
1 - عبيدة بن عبدالله از موسى بن جعفر عليه السلام نقل كرده است : امام موسى عليه السلام فرمود:
با پدرم (امام صادق ) براى سركشى به بعضى از اموالش از مدينه خارج شديم و به سوى عريض (378) حركت كرديم ، چون به بيابان رسيديم ، پيرمردى كه موهاى سر و صورتش سفيد شده بود بر پدرم وارد شد و سلام كرد. پدرم پياده شد و به نزد او رفت و مشغول صحبت شدند. مى شنيدم كه به آن پيرمرد مى گفت : فدايت شوم و مدت طولانى با هم نشستند و از يكديگر پرسشهايى كردند. پس از مدتى ، آن پيرمرد بلند شد و با پدرم وداع و خداحافظى كرد و رفت . پدرم ايستاد و پيوسته به پشت سرش نظر مى كرد تا او از نظرها پنهان شد. عرض كردم : اى پدر جان ! اين پيرمرد چه كسى بود كه با او سخن گفتى و با گرمى و مهربانى برخورد نمودى . تا حال نديده بودم با هيچكس ديگر چنين سخن گفته باشى ؟ فرمود: اى فرزند! آن پدرم امام محمد باقر عليه السلام بود.(379)
اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد (خوب باشد یا بد در قبر تجسم پيدا مى كنند و) تا روز قيامت همنشين او خواهند بود. بعد از آن كه او را محاكمه كردند (و حساب خوب و بدش را رسيدند) او چه داخل بهشت شود يا داخل جهنم ، باز از او جدا نمى شوند.
2 - قيس بن عاصم مى گويد: با جماعتى از بنى تميم خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله رسيديم ، در حالى كه ((صلصال بن لهس )) در پيش آن حضرت بود.
عرض كردم : يا رسول الله ! ما را موعظه كن ، موعظه اى كه به واسطه آن نفع ببريم ؛ زيرا ما مردمى هستيم در بيابان ها و صحراها زندگى مى كنيم و ممكن نيست كه هر روز به خدمت شما برسيم و از شما موعظه و پند بگيريم .
فرمود: اى قيس ! با هر عزت ذلتى و بعد از زندگى ، مرگ و با دنيا آخرت و براى هر چيز حسابى و بر هر چيز رقيب و نگهبانى و براى هر حسنة و كار نيك ثوابى ، و براى هر كار زشت و گناه عقابى است .
بعد فرمود: اى قيس ! حتما با تو ((قرين و همنشينى )) دفن مى شود و تو نيز با او دفن خواهى شد، در حالى كه او زنده است و تو مرده اى . اگر او داراى كرامت و بزرگوارى و نيك نفسى باشد ترا گرامى مى دارد، و اگر فرومايه و پست باشد به تو بدى مى كند و ناراحتى به وجود مى آورد و تو را تسليم حوادث مى نمايد و سرانجام فقط او با تو محشور مى شود و تو هم با او محشور مى شوى . سئوالاتى كه از تو مى شود فقط درباره اوست نه كس ديگر. سعى كن آنرا به صورت نيك و شايسته اى اختيار كنى و همنشينى صالح برگزينى . اگر او ((صالح )) باشد با او انس مى گيرى و شاد مى شوى و اگر فاسد و بدبو باشد به جز وحشت و نگرانى براى تو چيز ديگرى نيست و آن فقط ((عمل )) تو است كه مجسم شده و در قبر و قيامت با تو همراه خواهد بود.
بعد از آن كه موعظه هاى حضرت پايان يافت : ((صلصال بن دلهس )) آنها را به شعر در آورد و براى حضرت رسول و قيس بن عاصم خواند. معنى فارسى اشعار چنين است .
((از اعمال و كردار خويشتن ، دوستى براى خود برگزين ؛ زيرا رفيق آدمى ، در قبر و عالم برزخ همان اعمال او مى باشند كه تجسم يافته اند.)) ((اى انسان ! بناچار بايد همنشين خود را براى بعد از مرگ (عالم برزخ ) و روز قيامت انتخاب كنى و آماده سازى .))
((پس اگر به چيزى سرگرم مى شوى مراقب باش كه جز به آنچه خدا مى پسندد مشغول چيز ديگرى نباشى .))
((آدمى پس از مرگ و در عالم برزخ جز با كردار و اعمال خويش قرين و رفيق نمى گردد.))
((همانا آدمى در خانواده خود ميهمانى بيش نيست كه اندكى در ميان ايشان درنگ مى كند و پس از آن كوچ مى كند و مى رود(380).))
پىنوشتها :
370-برهوت نام چاهى در سرزمين حضر موت كه در جنوب يمن است مى باشد.
371-بحار، ج 6، ص 289.
372-بحار، ج 6، ص 291.
373-بحار، ج 6، ص 287.
374-معادشناسى ، ج 3، ص 276، نقل از بصائر.
375-معادشناسى ، ج 3، ص 278 نقل از على بن ابراهيم ص 595.
376-بحارالانوار، ج 6، ص 267، 116.
377-برزخ دستغيب ، ص 13، نقل از مصباح الحرمين .
378-عريض يكى از ناحيه ها و محله هاى اطراف مدينه است .
379-معادشناسى ، ج 3، ص 277 الى 239، نقل از بصائر، ص 77 الى 80.
380-بحار، ج 71، ص 170، (اين بحث در كتاب انسان و شاهدان صادق نيز به مناسبت آمده است ).
(ادامه دارد )
منبع : http://vccans.ir/libraray/Ketabkhaneh/ketaabkhaaneh/marg_barzakh/marg_barzakh_saalehi-haajiaabaadi |