انسان از مرگ تا برزخ
نعمت اله صالحى حاجى آبادى
( قسمت هشتاد و نهم )
فصل چهارم : چيزهايى كه عذاب قبر را برطرف مى كند
( قسمت یازدهم )
صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بر من زياد صلوات بفرستيد، زيرا صلوات فرستادن بر من سبب نور در قبر و صراط و نور در بهشت مى شود.(235) افرادى بودند كه به واسطه صلوات فرستادن از عذاب و فشار قبر نجات پيدا كردند. در اين رابطه به دو داستان توجه فرماييد.
عذاب از قبرستان بر داشته شد
1- نقل شده از: زنى دختر خود را بعد مرگ در خواب ديد كه به عذاب شديد گرفتار است . وقتى بيدار شد شروع به گريه كرد و از خدا مى خواست كه عذاب را از او بر طرف گرداند. بعد از يك شبانه روز بار ديگر او را به خواب ديد كه خوشحال و مسرور است و در باغ هاى بهشت به سر مى برد.
از او سئوال نمود: اى دختر! ديروز در عذاب بودى ولى امروز ترا در بهشت مى بينم ؟ جواب داد: اى مادر! من به واسطه گناه و معصيت در عذاب بودم . اما امروز شخصى از اين قبرستان گذشت و چند نوبت صلوات فرستاد و ثواب آن ها را بر اهل قبرستان هديه كرد. خداوند، به بركت آن ها عذاب را از اهل قبرستان برداشت و به جاى آن از باغ ها و نعمت هاى بهشت عنايت فرمود.
صورتش عوض شد
2- گويند: شخصى در طواف خانه خدا غير از ((صلوات )) ذكر ديگرى نمى گفت (در حالى كه در هر دور از طواف ذكرى مخصوص دارد). به او گفتند: چرا ذكرى كه وارد شده نمى گويى ؟ در جواب گفت : با خدا عهد كردم به غير از ((صلوات )) ذكر ديگرى نگويم ؛ زيرا وقتى پدرم از دنيا رفت بعد از مرگش ديدم روى او مانند صورت الاغ شده است . از ديدن اين قضيه ناراحت شدم .
وقتى خوابيدم حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم را در خواب ديدم . دامن آن حضرت را گرفتم و التماس كردم و خواستم : پدرم را شفاعت كند و از تغيير صورت او سئوال كردم . حضرت فرمود: پدرت ربا خوار بود و خاصيت ربا خوارى اين است كه ربا خوار هنگام مرگ به صورت الاغ در آيد. لكن پدر تو هر شب در وقت خواب صد مرتبه ((صلوات ))مى فرستاد. من هم به واسطه اين عملش شفاعت تو را درباره او قبول كردم و صورت او را به حالت اول بر مى گردانم .
از خواب بيدار شدم . وقتى به صورت پدرم نگاه كردم ديدم صورتش مانند ماه درخشنده است . پس او را دفن كردم . بعد از دفن شنيدم هاتفى مى گفت : به سبب ((صلواتى )) كه پدرت براى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم مى فرستاد او را آمرزيدم و از گناهان او گذاشتم .
دفن در نجف
در حديث آمده است : دفن كردن ميت در نجف اشرف و همسايگى امير المؤ منين عليه السلام عذاب قبر و سئوال نكير و منكر را از او بر مى دارد.
از امام صادق عليه السلام روايت شده است : نجف ، قطعه كوه منزه اى است كه خداوند در آن ، با موسى سخن مى گفت و حضرت ابراهيم را در آن جا خليل و حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم را حبيب خود برگزيد و آن را جايگاه پيامبران قرار داده است .(236)
روايت شده است . روزى اميرالمؤ منين عليه السلام به وادى السلام نگاه كرد و فرمود: چه نيكو است منظره ات و چه خوشبو است درون تو خدايا! قبر مرا در آن جا قرار بده .(237)
از قاضى ابى بدر كه از قبيله همدان و اهل كوفه و مرد درستكار و عابدى بود. نقل شده است : در يك شب بارانى در مسجد كوفه بودم . درى كه طرف حرم حضرت مسلم به عقيل است زده است . پس از باز شدن ، گروهى همراه با يك جنازه وارد مسجد شدند و جنازه را روى يك بلندى كه مقابل همان در بود گذاشتند. يكى از افرادى كه همراه جنازه بود خوابيد، در خواب ديد كه شخصى به ديگرى مى گويد: صورت اين ميت را باز كنيم تا ببينيم با او حسابى داريم يا نه . وقتى صورت ميت را باز كردند. به رفيقش گفت : آرى ، با او حساب داريم و بايد قبل از اين كه جنازه را حركت دهند و از رصافه (238) بگذرد، هر چه زودتر حساب او را تسويه كرد، در غير اين صورت ديگر دسترسى به او نخواهيم داشت ؛ناگهان آن شخص از خواب بيدار شد و خواب خود را براى دوستان باز گو كرد و به همراهان گفت : جنازه را زودتر حركت دهيد. آن ها هم جنازه را برداشته و فورا به طرف نجف اشرف حركت كردند.(239)
شاعر عرب اشعارى را درباره دفن در نجف ، كنار اميرالمؤ منين عليه السلام سروده كه معنى فارسى آن ها چنين است .
وقتى از دنيا رفتم ، مرا در كنار پدر گرامى حسن و حسين عليه السلام دفن كنيد.
چون در همسايگى آن حضرت از آتش (جهنم ) نمى ترسم و پروايى از (سئوال ) نكير و منكر ندارم .
همانا بر پناه دهنده بى پناهان ننگ است با بودن او، در بيابان زانو بند شترى گم شود.
بار الها! شيعيان على عليه السلام را از همسايگان او قرار ده و ما را بر ولايت و دوستى فرزندان ثابت بدار و بميران .
انسان بايد اشعارى را كه حضرت على عليه السلام بر كفن سلمان نوشت بر كفن خود بنويسد و آن ها از اين قراراند.
وفدت على الكريم بغير زاد من الحسنات و القلب السليم و حمل الزاد اقبح كل شى ء اذا كان الوفود على الكريم
بر شخص بسيار بخشنده اى بدون توشه و بدون نيكى و سلامت قلب وارد شدم . زاد و توشه همراه بردن كارى ناروا است هرگاه مهماندار شخص بخشنده اى باشد.
پىنوشتها :
235-برزخ دستغيب ، ص 133.
236-الانسان ، ص 156، نقل از انوار نعمانيه ، ص 456.
237-الانسان ، ص 156.
238-نام محلى است بين كوفه و نجف .
239-انوار نعمانيه ، ص 155.
(ادامه دارد )
منبع : http://vccans.ir/libraray/Ketabkhaneh/ketaabkhaaneh/marg_barzakh |