به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / جورج سجعان جرداق » امام علی (ع) صدای عدالت انسانیت
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 334 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 

جورج سجعان جرداق

 

امام علی (ع) صدای عدالت انسانیت ( جلد 1 )   

مؤلف :  جورج سجعان جرداق  

مترجم  : عطامحمد سردارنيا

( قسمت ششم )

فهرست مطالب :  

پيامبر صلي الله عليه و آله و علي بن ابي طالب عليه السلام  

اين برادر من است!

********

پيامبر صلي الله عليه و آله و علي بن ابي طالب عليه السلام

در زمان رسول خدا، ما به علي چنان مي نگريستيم، كه گويي به ستاره آسمان چشم دوخته ايم.

عمربن خطاب

در خانه ابو طالب، روحي يگانه، با صدق و صفا و وحدت نظر كامل قدم به جهان هستي گذاشت، و با ريشه اي هر چه ژرف تر و شاخه هايي هر چه پربارتر در علاقه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نسبت به دست پرورده خود، اين طفل كوچك و پسر بچه خرد، تا آنگاه كه جوان برومندي چون علي بن ابي طالب عليه السلام پسر عموي ارجمندش گرديد، جلوه گري كرد و استمرار يافت.

اگر به ميلاد معاني انسانيت در دل و جان نظر افكنيم، خواهيم ديد كه تولّد عليّ بن ابي طالب عليه السلام بر مبناي ايمان به رسالت تابناك پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و ياري آن استوار بوده است؛ و مختصات خانه ابو طالب كه محمّد صلي الله عليه و آله در آن تربيت يافت، به طور طبيعي به پسر عمويش هنگام تولد انتقال يافت.

علي عليه السلام بر اساس خصوصيّات خانه ابو طالب نشو و نما كرد، خانه اي كه ديوارهايش براي نخستين بار بانگ دعوت محمد را شنيده، و از همان جا آوازه اين دعوت برخاسته و به بيرون سرايت كرده است.

علي عليه السلام هنوز چهار سال تمام نداشت كه محمّد صلي الله عليه و آله او را به خود نسبت داد و برادر خواند. علي عليه السلام به اين داستان، در خطبه اي كه به «قاصعه» معروف است، اشاره كرده و مي گويد:

«و شما موقعيت مرا نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله از نظر قرابت و نزديكي و منزلت و مقام مخصوص مي دانيد. او، مرا در حالي كه كودك بودم، در آغوش مي گرفت و به سينه مي فشرد، و در رختخواب خود مي خوابانيد. بدنش را به بدنم مي چسبانيد و بوي بدنش را حس مي كردم. از من دروغي نشنيد، و لغزشي در كارم نديد. من چون كودك دنباله رو مادر پيروي مي كردم؛ هر روز از اخلاق خود درسي به من مي داد، و مرا امر به پيروي آن مي فرمود».

اين دوره، نخستين دوره اي است كه كودك در آن اهليّت، قبول مدارج اخلاق شايسته را دارد.

چه بسا علي عليه السلام كه در خلوت مونس پيغمبر صلي الله عليه و آله بوده، در دوري جستن از قريشيان كه در ظلمتكده جهل و ناداني عادات و رسوم و جمود فكري خود سرگردان بودند، از وي پيروي مي كرده است. و چه بسيار كه در اين محيط پاك و بي آلايش در كنار پسر عمويش روزگار گذرانيد، در حالي كه محبوب پيغمبرگرامي صلي الله عليه و آله و نزد او عزيز و گرامي بود. و معلوم است كه از نظر برادري و نزديكي به پيامبر اسلام، هيچ يك از ياران رسول خدا و پيروان مكتب او به پاي علي عليه السلام نمي رسيد.

ديدگان علي عليه السلام به راهي گشوده شد، كه پسر عمويش آن را مشخص ساخته بود و طريق عبادت را براي نخستين بار با شناخت نماز او آغاز كرد. از مهر و محبت و برادري اش برخوردار بود. او از محمّد صلي الله عليه و آله همان را مي ديد كه محمد از ابو طالب.

قلب علي عليه السلام براي اولين بار به عشق محمّد صلي الله عليه و آله تپيد، و نخستين كلامش، سخن زيبايي بود كه محمد به وي ياد داد. دلاوري و مردانگي اش وقتي كمال يافت، كه به ياري پيامبر صلي الله عليه و آله رنج ديده شتافت. و اگر پيامبر صلي الله عليه و آله را يارانش دوست مي داشتند و دشمنانش احترام مي گذاردند،

 آيا علي عليه السلام كه تربيت يافته و شاگرد و برادرش بود، چيزي غير از وجود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، جزيي بزرگ از وجودي عظيم و بزرگ، مي تواند باشد؟

هنگامي كه بعضي از سران قريش در ابتداي دعوت به پيروي از عقل و به منظور رهايي از بت پرستي اسلام آوردند؛ وقتي كه بسياري از بردگان و غلامان و ستمديدگان براي پيشبرد و پيروزي عدالتي كه محمد صلي الله عليه و آله هوادار آن بود، و اظهار تنفر و انزجار از تازيانه ظلم و ستمي كه پشت آنان را به خون كشيده بود، مسلمان شدند؛ زماني كه پس از پيروزي پيامبر اسلام جمع كثيري به عنوان قبول واقعيت و پيروي از فاتح، چون غالب امويان اسلام را قبول كردند؛ موقعي كه همه اينها با توجه به شرايط خاص و ارزش و معاني مختلف انسانيت كه دارا هستند، در برابر منطق قوي اسلام و حقيقت و واقعيت آن سر تسليم فرود آورده، مسلمان و متحد شدند، علي بن ابي طالب عليه السلام مسلمان زاده شد، چه او از نظر تولد و نشو و نما از معدن رسالت بود و از نظر خلق و فطرت جزيي از وجود او به شمار مي آمد.

از طرفي، شرايطي كه در آن علي روح ايمان و حقيقت اسلام خويش را آشكار ساخت، چون شرايط و موقعيت ديگران نبود و هيچ ربطي به سن و سال او نداشت؛ چه اسلام علي عليه السلام عميق تر از آن بود كه به شرايطي متكّي باشد؛ ايمان در روح او جريان داشت، همچنانكه هر چيز از معدن آن بر مي خيزد و آب از سر چشمه خود جاري مي گردد.

مسلمانان صدر اسلام، نخست به خدايان قريش سجده مي كردند، در حالي كه نخستين سجده علي عليه السلام بر خداي محمّد صلي الله عليه و آله بود!

اين اسلام، اسلام مردي است كه امكان يافته تا بر پايه نيكي و پرورش پيامبر اسلام رشد و نمو كند، تا پس از او پيشوايي درستكار و دادگستر باشد، و كشتي طوفان زده امت را ناخدايي لايق.

اين برادر من است!

رسول خدا صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام فرمود: در تو شباهتي به عيسي بن مريم وجود دارد.

براي اينكه اين موضوع روشن گردد، به ذكر پاره اي از احاديث كه مؤيد آن باشد ناگزير است، تا درك شود كه ميزان برادري روحي و معنوي بين پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و پسر عموي گرامي اش تا چه حد بوده، و نيز معلوم شود كه تا چه پايه علي عليه السلام وارث مزاياي رسول خدا صلي الله عليه و آله ، و همرنگ او، و به چه مقدار نزد وي گرامي و مورد احترام، محبوب و بزرگ و ارجمند به دل و زبان او بوده است.

پس از آن مي توان چنين نتيجه گرفت كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بنا به مقتضا و حدود انقلاب اسلام، و پيشرفت و قدرت آن، راه را براي نيل به مقام خلافت علي عليه السلام هموار مي ساخت. از آن روي زمينه را براي خلافت علي عليه السلام مساعد مي كرد كه در او از نظر علو مراتب اخلاقي، و ساير فضائل كه شرح آنها به تفصيل خواهد آمد، در واقع خود را مشاهده مي نمود.

طبراني از ابن مسعود چنين نقل مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «نگاه كردن به صورت علي عليه السلام عبادت است».

و از سَعْدِ بْنِ ابي وَقاص روايت كنند كه پيامبر فرمود: «هر كه علي عليه السلام را بيازارد، مرا آزرده است».

يعقوبي در جلد دوم تاريخ خود مي گويد، رسول خدا صلي الله عليه و آله ، در بازگشت از حجة الوداع، در مكاني نزديك جُحْفِه موسوم به «غدير خم» هجدهم ماه ذي الحجة به پا خواست و خطبه خواند و در ضمن آن دست علي بن ابي طالب عليه السلام را گرفت و گفت: «هركه را كه من مولي و سرور اويم، علي مولاي اوست؛ بار خدايا دوست بدار هر كه او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد» ؛... و در تفسير بزرگ امام فخر رازي آمده است كه پس از آن، عمر بن خطاب علي عليه السلام را ديدن كرد و به او گفت: «گوارا باد تو را اي فرزند ابوطالب! كه مولي من و هر زن و مرد مؤمن گرديدي».

اين حديث را بسياري از مورخين و دانشمندان، چون ترمذي، نسايي، و امام احمد بن حنبل، و شانزده تن از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل كرده اند؛ همچنين جمعي از شعرا كه نخستين آنها حسان بن ثابت انصاري است، در اشعار خود از آن ياد كرده است. حسان، موضوع غدير خم را چنين آورده:

•           يناديهم، يوم الغدير نبيهم و قال: فمن مولاكم و وليكم الهك مولانا، و انت نبينا فقال له: قم يا علي، فانني فمن كنت مولاه، فهذا وليه فكونوايه انصار صدق مواليا

•           بخم، و أسمع بالنبي مناديا فقالوا، ولم يبدواهناك التعاميا و مالك منا بالوصاية عاصيا وضيتك من بعدي اماماً و هاديا فكونوايه انصار صدق مواليا فكونوايه انصار صدق مواليا

پيامبرگرامي اسلام صلي الله عليه و آله ، در روز غدير خم سخن راند ـ به پيامبر صلي الله عليه و آله گوش بده كه سخن مي گويد.

گفت: مولا و سرور شما كيست؟ (در حالي كه هيچ عنادي نداشتند، گفتند خداي تو مولاي ما و تو پيامبر مايي) و ما در هيچ دستور و سفارشي از تو سر پيچي نداريم. آنگاه به او گفت: اي علي عليه السلام ! برخيز كه من ـ پس از خود، تو را به رهبري و پيشوايي مردم برگزيدم. هر كه را من و مولا و سرور او هستم، اين سرور اوست ـ پس شما نيز به حقيقت ياور و دوست او باشيد.

اَبُو تَمامِ طايي شاعر ديگري است كه چنان روزي را درك كرده، و ديگري كميت اَسَدي شاعر است كه در قصيده «عينيه» خود، آن روز را به نظم آورده و در ضمن آن مي گويد:

•           و يوم الدوح، دوح غديرخم ولم أرمثل ذالك اليوم، يوماً ولم أر مثله حقاً مضيعا!!

•           أبان له الولاية لو اطيعا ولم أر مثله حقاً مضيعا!! ولم أر مثله حقاً مضيعا!!

روز غديرخم، از آن روزهاي بزرگي است كه اگر آن را مي پذيرفتند، ولايت در آن روز آشكار مي گرديد!

من، چون آن روز، روزي را نديدم، و چون آن حق، حقي را پايمال شده سراغ ندارم!

اَبْنِ خالُويِه، از اَبُوسَعيد خِدْرِي در كتاب خود به نام ألآل چنين آورده است:

رسول خدا، به علي بن ابي طالب فرمود: «دوستي با تو به منزله ايمان، و دشمني با تو نفاق است؛ اولّين كسي كه به بهشت وارد مي شود، دوستدار تو است، و نخستين كسي كه به آتش وارد مي شود، دشمن تو خواهد بود».

هيچ كدام از راويان و محدثين، در اين اختلاف ندارند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بسيار اتفاق افتاده كه به علي عليه السلام نگريسته و گفته است: «اين برادر من است».

رسول خدا صلي الله عليه و آله ، روزي به علي عليه السلام گفت: «در تو شباهتي به عيسي بن مريم عليه السلام وجود دارد!... جز منافق دشمن تو نخواهد بود!»

و در حديثي از ابوهريره نقل كرده اند كه گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله در ميان جمعي از ياران خود فرمود: «اگر به علم آدم، و همت نوح، و مناجات موسي، و زهد عيسي، و هدايت و علم محمد مي خواهيد بنگريد، به اين كسي كه مي آيد نگاه كنيد.» مردم گردنهاي خود را كشيدند تا تازه وارد را ببينند، او علي بن ابي طالب عليه السلام بود.

و از زيد بن ارقم نقل مي كنند: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «آيا شما را به كسي رهنمون نشوم كه اگر از او بپرسيد، به هلاكت نيفتيد؟ ولّي شما خدا است و پيشواي شما علي بن ابي طالب عليه السلام است، از او پند گيريد و او را باور داريد».

پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ، به بعضي از اصحاب كه در موردي از علي عليه السلام شكايت مي كردند فرمود: «از علي چه مي خواهيد؟ از علي چه مي خواهيد؟ از علي چه مي خواهيد؟ علي از من است و من از علي هستم؛ او پس از من سرور هر مؤمني است».

رسول خدا صلي الله عليه و آله ، علي عليه السلام را در رأس هيئتي به يمن فرستاد؛ همراهان او در ميان راه از علي عليه السلام دستوري خواستند تا از شترهاي بيت المال استفاده كنند و شترهاي خودشان بياسايند. علي عليه السلام زير بار نرفت و قبول ننمود. پس از بازگشت شكايت به رسول خدا صلي الله عليه و آله بردند. سخنگوي شاكيان سعد بن مالك شهيد بود. او گفت: «اي رسول خدا صلي الله عليه و آله ! از علي عليه السلام تند خويي و سختگيري ديديم و...» و همين طور ادامه مي داد كه در ميان سخنش پيامبر بر ران او زد و به صداي بلند فرمود: «اي سعدبن مالك شهيد! سخنت را از برادرت علي عليه السلام كوتاه كن. به خدا سوگند، او را به منزله لشكري در راه خدا مي دانم».

آورده اند كه قريش به تنگي و قحطي مبتلا شدند؛ و در چنين موقعيتي محمد صلي الله عليه و آله به دو عموي خود حمزه و عباس فرمود: «در چنين موقعيت حساسي بار ابو طالب را سبك نكنيم؟» پس نزد او رفتند و از او خواستند تا فرزندانش را براي اداره كردنشان به آنها واگذارد.

ابو طالب گفت: «عقيل را برايم بگذاريد و هر كدام را كه مي خواهيد ببريد. «آنگاه عباس، طالب، و حمزه، جعفر را برگزيدند و محمد صلي الله عليه و آله ، علي عليه السلام را برگزيد و گفت: «آنچه را كه خداوند انتخاب كرده است، من برگزيدم».

گويند علي عليه السلام از شش سالگي نزد پيغمبر رفت، و از نيكي و شفقت و مهر و حسن تربيتش برخوردار گرديد؛ گويي در اين امر مكافات و معاوضه اي در كار بود، همچنانكه ابو طالب پس از وفات عبدالمطلب محمد را نزد خود نگهداشت.

از اين احاديث و غير از اينها تنها يك امر ثابت مي شود كه پيرامون آن جاي هيچ شك و شبهه اي نيست و آن اينكه: رسول خدا صلي الله عليه و آله يك نوع برادري خاص نسبت به علي بن ابي طالب عليه السلام در خود احساس مي كرد، و اين برادري در تار و پود وجود علي عليه السلام نيز ريشه دوانيده بود همچنين پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نظرها را به عظمت انسانيتي كه در شخصيت علي عليه السلام متجلي بود، و اينكه او شايسته ترين و نيكوترين فردي است كه مي تواند پس از پيغمبر صلي الله عليه و آله شرايط رسالت را به جاي آورد، متوجه مي ساخت.

و از روايات ثابت، انوار تابناكي است از اراده جهان هستي، كه خواسته است علي عليه السلام جزء ذات محمد صلي الله عليه و آله باشد، و همين اراده، امكانات و مناسباتي را فراهم نمود كه در آن خصايصي براي شخص علي عليه السلام فراهم گردد كه كسي را در آن با وي مشاركت نباشد. اين است كه علي در كعبه، جايي كه بعدها قبله مسلمين واقع گشت، به دنيا آمد. او زماني در كعبه تولد يافت كه دعوت به اسلام در ذات محمد صلي الله عليه و آله موجود بود، گرچه هنوز آشكار نگرديده و مـوقع آن نرسيده بود و مأواي محمد خانه ابو طالب بود. علي عليه السلام نخستين كسي بود كه نماز گزاردن پيامبر و همسرش خديجه را ديد و هم اوّلين فرد مسلماني است كه هنگام قبول اسلام هنوز به مرحله جواني نرسيده بود. چون به اسلامش كه بدون مشورت پدرش ابو طالب انجام يافته بود، مورد عتاب واقع گرديد، بدون تأمل جواب دارد: «خداوند مرا بدون مشورت ابو طالب آفريده است، پس براي عبادت خدا چه حاجتي به مشاوره با او دارم؟»

روزگاري گذشت و اسلام تنها در خانه محمّد صلي الله عليه و آله محصور بود، و پيروان آن تنها محمّد صلي الله عليه و آله و همسرش، و پسر عمويش و غلامش زيد، فرزند حارثه، بودند.

روزي كه پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله خويشان نزديك خود را به صرف غذا در خانه اش دعوت كرد به اين اميد كه با آنها سخن گويد و به اسلامشان دعوت كند، عمويش ابولهب، سخنش را بريد و ديگران را نيز واداشت تا برخيزند و بروند، و او را تنها گذارند.

روز ديگر، براي مرتبه دوم محمّد صلي الله عليه و آله آنها را دعوت كرد. پس از صرف غذا به آنها گفت: «كسي را در عرب سراغ ندارم كه بهتر از چيزي كه من براي شما آورده ام، براي قومش آورده باشد؛ كدام يك از شما مرا در اين امر ياري مي كنيد؟» همه از او رو بگردانيدند و مانند دفعه اوّل قصد كردند تا خانه او را ترك گويند؛ ولي در اين ميان تنها علي عليه السلام كه هنوز جواني نا بالغ بود، برخاست و گفت: «اي پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ! من ياور تو هستم و با هر كس كه با تو به ستيزه برخيزد، مي جنگم!» بني هاشم به گفته او خنديدند و بعضي ها قهقهه سر داده و با چشم علي عليه السلام را به ابو طالب نشان مي دادند و در حالي كه مسخره مي كردند خانه محمّد صلي الله عليه و آله را ترك گفتند. پرچم محمد صلي الله عليه و آله ، در هر جنگ و قتالي با علي عليه السلام بود. جنگ آوري و شهامت او، خون او، دل و زبانش، همه وقف پسر عمويش پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و پيروزي رسالت او بود، كه در دلاوريهاي شرافتمندانه اش هنگام نبرد با دشمنان محمّد صلي الله عليه و آله آن را به خوبي نشان داد.

در جنگ خندق، جنگي كه در آن، ترس، ياران محمد صلي الله عليه و آله را فرا گرفته و دلهايشان متزلزل شده بود و بهترين يارانش با او پشت كرده بودند چون كوه استوار در برابر بزرگان و سران رزمنده قريش ايستادگي كرد. علي عليه السلام بود كه در آن جنگ، آنان را به پيروزي مسلمين مطمئن، و به شكست دلاوران و هزيمت قريشيان اميدوار ساخت.

گشودن قلعه هاي خيبر به دست علي عليه السلام ، فتح بزرگي بود؛ چون جنگجويان آن به سختي مقاومت مي كردند، و با تجارب و ممارستي كه در جنگ و كشتار داشتند در دلها بيم و وحشت ايجاد كرده بودند. خلاصه داستان فتح خيبر از اين قرار است: مدت محاصره دژهاي خيبر توسط مسلمانان به طول انجاميد، و ساكنان دژها تا پاي جان به دفاع مي كوشيدند؛ زيرا كاملاً معتقد بودند كه شكست در برابر محمّد صلي الله عليه و آله ، پايان سريع توطئه هاي يهود در جزيرة العرب و در هم پيچيده شدن بساط رياست و تجارت آنهاست. پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ، ابوبكر را مأمور گشودن دژهاي خيبر كرد. او چون دلاوري مؤمن به نيكوترين وجهي جنگ كرد، ولي سرانجام بدون اينكه از پيكار خود بهره اي گرفته باشد، بازگشت نمود. روز ديگر رسول خدا صلي الله عليه و آله ، عمر بن خطاب را مأمور ساخت، ولي او نيز چون ابوبكر در برابر قلعه محكم و مبارزين سر سخت آن كاري از پيش نبرد. سرانجام، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ، علي بن ابي طالب عليه السلام را خواست و به او امر فرمود تا قلعه را فتح كند. علي عليه السلام در حالي كه از اين خدمت جديد كه براي انجام وظيفه در راه ايمان و عقيده اي كه در خون و زندگي او سرشته و به او ارجاع شده بود شاد و مسرور مي نمود، روي به پيكار نهاد. چون به پاي قلعه رسيد و اهل خيبر دريافتند كه در اين نوبت با علي بن ابي طالب عليه السلام روبرو هستند، كسي كه هرگز پشت به جنگ نمي كند و جنگجويان تاب مقاومت با او را ندارند، همگي يكباره به وي حمله بردند و در اين ميان مردي ضربتي به او زد كه سپر از دستش افتاد علي عليه السلام كه سپر خود را از دست رفته ديد، دست بُرد و يكي از درهاي بزرگ و عظيم دژ را از جاي درآورد و آن را مانند سپر بر سر كشيد؛ و همچنان با آن جنگ مي كرد تا قلعه را فتح كرد. سقوط دژ وقتي انجام پذيرفت كه بيش تر رزمندگان و آن كه سر آمد و فرمانده همه آنان حارث فرزند ابوزينب بود، همگي كشته شده بودند! در آنجا امر شگفت انگيزي جلوه مي كند.

تاريخ، جنگ آوراني را مي شناسد كه در راه عقيده و ايمان جنگيده اند، با وجودي كه صلح و آشتي را بر جنگ و نبرد ترجيح مي دادند و معتقد بودند كه اگر كارها از مجاري طبيعت پيش رود و آنها مجبور به جنگ و ستيز نشوند بهتر است. همچنين تاريخ، رزمندگاني را مي شناسد كه در راه رسيدن به شرف و هدف مقدس خود، جام شهادت را نوشيده اند. ولي در واقع، آن نبرد، و اين از جان گذشتگي و شهادت، هر دو در هنگام وقوع، در سر رزمندگانش آهسته آهسته سيماي مرگ و رنج فرا رسيدن جان كندن را مجسم نمي كرد؛ بلكه تنها هدف در آن گيرودار، حماسه و دلاوري و به رخ كشيدن شجاعت و بي باكي خود در ديد مردم، و تأثير در دل و جان آنها بوده است.

اَمّا علي بن ابي طالب عليه السلام راستي كه چه شگفت انگيز است، كار او وقتي كه قدم در راه عقيده خود، كه همان عقيده محمّد بن عبداللّه صلي الله عليه و آله است، گذارد!... طريق حق، رعايت شرف و برادري؛ اقدامي كه بالاتر و برتر از آن را تاريخ كهن نمي شناسد؛ اقدامي كه بر وحدت ذات اين دو مرد بزرگ گواه است.

در آنروز كه سختگيري قريش به اوج شدت خود رسيد و براي نابودي اسلام به كشتن پيغمبر كمر بستند؛ محّمد صلي الله عليه و آله به خانه ابوبكر صديق رفت و به او اطلاع داد كه قريش در صدد كشتنش بر آمده اند و او عازم است تا از مكه هجرت كند، ابوبكر از او خواست كه در اين مهاجرت همراه او باشد و او نيز پذيرفت.

چون آن دو عازم به ترك مكه شدند، به يقين مي دانستند و هيچ شكي نداشتند كه قريش آنها را دنبال خواهد كرد. به همين دليل، محمد با نبوغي كه در درك امور داشت، تصميم گرفت كه در ساعتي از نيمه شب و مسيري كه قريش معمولاً از آن عبور نمي كردند خارج شوند. در همان شب كه محمد صلي الله عليه و آله عازم هجرت بود، قريشيان جمع كثيري از مردان كينه توز و دشمن او را، مأمور كشتنش كردند؛ و آنان را وا داشتند تا خانه وي را در محاصره بگيرند از بيم آنكه مبادا او از تاريكي شب استفاده كرده از چنگ آنان بگريزد! امّا محمّد صلي الله عليه و آله در اين شب مخفيانه به پسر عمويش علي عليه السلام دستور داد تا قباي سبز رنگ او را بپوشد و در بستر او بخوابد؛ و فرمان داد كه پس از او در مكه بماند و امانات مردم را كه نزد اوست، به صاحبانش برگرداند.

علي عليه السلام در حالي كه سراپاي وجودش را شادي گرفته بود، فرمان محمّد صلي الله عليه و آله را اطاعت كرد، گرچه همواره هنگام جانبازي در راه رسول خدا چنين حالتي داشت.

مردان قريش خانه محمّد صلي الله عليه و آله را در محاصره گرفتند، در حالي كه اطمينان كامل داشتند كه هوا نيز بدون برخورد با لبه شمشير برهنه آنان نمي تواند از حلقه محاصره ايشان بگذرد. از روزنه اي خوابگاه پيامبر را زير نظر گرفتند و مي ديدند كه مردي در آن خوابيده است و به اين ترتيب، خاطر جمع بودند كه محمّد فرار نكرده است.

در آن هنگام كه ثلث آخر شب فرا مي رسيد، و چشمهاي آن مردان هنوز خواب آلود بود، محمد صلي الله عليه و آله در خانه ابوبكر آماده مي شد كه به همراه او از در كوچكي كه در عقب خانه قرار داشت، به سوي غار ثور خارج شوند، غاري كه عده اي از مردان قريش تا دهانه آن پيش رفتند، ولي خدا دستشان را از آن دو كوتاه كرد.

گذشت و فداكاري و جانبازي علي باعث بقاي محمّد صلي الله عليه و آله گرديد. اين خود گذشتگي، از روح مقاومتي سرچشمه مي گرفت كه محمّد صلي الله عليه و آله به آن معروف بود. خوابيدنش در بستر پيغمبر صلي الله عليه و آله ، جانبازي در راه دعوت به اسلام و اعلام آمادگي براي نبردي بس طولاني بود! در اين اقدام، جزيي از حقيقت امام نمودار شد، نمو فكر و انديشه اي كه او را به درك حقيقت دعوتي كه فهم صحيح و دقيق آن براي جواني به سن و سال او بسي مشكل است، به خوبي ديده مي شود. زهد و بي اعتنائي اش را به دنيا، دنيايي كه عاري از مكارم اخلاقي باشد، مي رساند. در آن، صدق و اخلاص شگفت انگيزش جلوه گر است؛ برابر دانستن خود و ساير مجاهدين را نشان مي دهد؛ اگر خود كشته شود، با نجات پيامبر و پيروزي اسلام به ياري ستمديدگان و از پاي افتادگان شتافته است. ساده گيري و آسان و انگاري او را در امور خطير بدون در نظر گرفتن رنج و زحمت آن، روشن مي سازد. در اين عمل او، مروت، وفا، بي آلايشي، شجاعت، و ساير صفات مردانگي و دلاوري كه در شخص علي بن ابي طالب عليه السلام جمع است، نمودار است؛ بلكه همه اينها نموداري است از جانبازي آينده او!

پيوندهاي دوستي و برادري، و همكاري براي پيروزي امر رسالت، بين محمد صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام ادامه مي يابد، همكاري اي كه عمق و ريشه هاي آن از آن هنگام كه ابو طالب و علي عليه السلام ، محمد صلي الله عليه و آله را شناخته از همان تاريخ كه آن سه تن در خانه واحدي كه به مزاياي شهامت پايه گذاري شده بود، گرد آمده بودند؛ محكم ومتحد گرديده است. از خانه ابو طالب جز اين انتظاري نمي توان داشت كه شخص ابوطالب و فرزندش علي عليه السلام را وا دارد تا نبوغ و عظمت محمّد صلي الله عليه و آله را درك كنند، ادراكي كه در ابوطالب مهر و محبت و از خود گذشتگي و فداكاري، و در علي فكر قوي، احساساتي عميق و پرشور و فداكاري و از جان گذشتگي اي تا سر حد معجزه بر انگيزاند.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اين حقيقت را دريافته بود و علي عليه السلام را دوست داشت، و اين دوستي ناشي از مصدر نفس رسالت بود؛ و تازه به اين دوستي اكتفا نمي كرد بلكه مي بينيم كه دوستي اش را در هر موقعيت و مناسبتي به مردم تبليغ و تلقين مي كرد. تا راه را براي خلافت آينده او هموار سازد، تا مگر مردم با پي بردن به ارزش واقعي علي عليه السلام چون پيرو پيغمبر صلي الله عليه و آله است، او را دوست بدارند و به او اطمينان كنند و خود به خلافتش برگزينند، نه از آن روي كه وي از خاندان هاشمي و پسر عموي پيغمبر است. چه پيغمبر به تمام معني از عصبيت به دور بود و با تمام قوا براي از بين بردن اصول و مفاهيم آن مبارزه مي كرد. از جمله كارهاي پيغمبر صلي الله عليه و آله اين بود كه عموم بني هاشم را كه خانواده او را تشكيل مي دادند، از فرمانداري و كارگزاري و بهره هاي دنيوي، باز داشت، پس از آنكه خود را از جميع لذات دنيوي محروم كرده بود!

( پایان قسمت ششم )

( ادامه دارد )

منبع :? http://www.tebyan.net/index.aspx








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir