|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
آفت تاخير خيرات به فردا
هين مگو فردا كه فرداها گذشت تا به كلى نگذرد ايام كشت
پند من بشنو كه تن بند قوى است كهنه بيرون كن گرت ميل نوى است
لب ببند و كف پر زر بر گشا بخل تن بگذار و پيش .....
|
|
|
|
حسد كردن حشم بر غلام خاص
پادشاهى بندهاى را از كرم بر گزيده بود بر جمله حشم
جامگى او وظيفهى چل امير ده يك قدرش نديدى صد وزير
از كمال طالع و اقبال و بخت او ايازى بود و شه محمود ......
|
|
|
|
قسم غلام در صدق و وفاى يار خود از طهارت ظن خود
گفت نه و الله و بالله العظيم مالِكَ الْمُلْكِ و به رحمان و رحيم
آن خدايى كه فرستاد انبيا نه به حاجت بل به فضل و كبريا
آن خداوندى كه از خاك ذليل آفريد او شهسواران..... |
|
|
|
امتحان پادشاه به آن دو غلام كه نو خريده بود
پادشاهى دو غلام ارزان خريد با يكى ز آن دو سخن گفت و شنيد
يافتش زيرك دل و شيرين جواب از لب شكر چه زايد شكر آب
آدمى مخفى است در زير زبان اين زبان پرده است بر ......
|
|
|
|
به مناسبت28 اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم عمر خیام
خیام نیشابوری
حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم الخیامی مشهور به “خیام” فیلسوف و ریاضیدان و منجم و شاعر ایرانی در سال ۴۳۹ هجری قمری..... |
|
|
|
تتمهى قصهى مفلس
گفت قاضى مفلسى را وانما گفت اينك اهل زندانت گوا
گفت ايشان متهم باشند چون مىگريزند از تو مىگريند خون
از تو مىخواهند هم تا وارهند زين غرض باطل..... |
|
|
|
تعريف كردن مناديان قاضى مفلسى را گرد شهر
بود شخصى مفلسى بىخان و مان مانده در زندان وبند بىامان
لقمهى زندانيان خوردى گزاف بر دل خلق از طمع چون كوه قاف
زهره نه كس را كه لقمهى نان خورد ز انكه آن لقمه ربا كاوش.... |
|
|
|
گمان بردن كاروانيان كه بهيمه ى صوفى رنجور است
چون كه صوفى بر نشست و شد روان رو در افتادن گرفت او هر زمان
هر زمانش خلق بر مىداشتند جمله رنجورش همىپنداشتند
آن يكى گوشش همىپيچيد سخت و آن دگر در زير گامش...... |
|
|
|
بسته شدن تقرير معنى حكايت به سبب ميل مستمع به استماع ظاهر صورت حكايت
كى گذارد آن كه رشك روشنى است تا بگويم آن چه فرض و گفتنى است
بحر كف پيش آرد و سدى كند جر كند و ز بعد جر مدى..... |
|
|
|
اندرز كردن صوفى خادم را در تيمار داشت بهيمه و لاحول گفتن خادم
صوفيى مىگشت در دور افق تا شبى در خانقاهى شد قنق
يك بهيمه داشت در آخر ببست او به صدر صفه با ياران..... |
|
|
|
هلال پنداشتن آن شخص خيال را در عهد عمر
ماه روزه گشت در عهد عمر بر سر كوهى دويدند آن نفر
تا هلال روزه را گيرند فال آن يكى گفت اى عمر..... |
|
|
|
مقدمه دفتر دوم
مدتى اين مثنوى تاخير شد
مهلتى بايست تا خون شير .... |
|
|
|
تهنیت فتح عراق و مدح سلطان سنجر
این اشارتها که ظاهر شد ز لطف کردگار
وین بشارتها که صادر شد به فتح.... |
|
|
|
جان دادن شیرین در دخمه خسرو
چو صبح از خواب نوشین سر برآورد
هلاک جان شیرین بر سر .... |
|
|
|
غزل شمارهٔ ۴۶
عشق، شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوتهٔ سودا نهاد
گفتگویی در زبان .. |
|
|
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳
به نظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست
مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست
به هیچ وقت مرا نظم و..... |
|
|
|
در مقام اهل توحید
ترا تیغی به کف دادند تا غزوی کنی با خود
تو چون از وی سپر سازی نمانی زنده در هیجا
به نزد چون تو بیحسی چه دانایی چه ....... |
|
|
|
در مقام اهل توحید
مکن در جسم و جان منزل، که این دونست و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نه نه آنجا باش و نه اینجا
بهرچ از راه دور افتی چه کفر آن حرف و ........ |
|
|
|
المقاله الثمانیه
چرا بودی چو بودی کارت افتاد چه گویم عقبه دشوارت افتاد
ترا چه جرم کاوردندت ای دوست تویی در راه معنی مغز هر پوست
معادن مغز ارکانست لیکن نباتست انگهی مغز......
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|