|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
وز هر که در عالم بهی ما نيز هم بد نيستيم
گفتی به رنگ من..... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
منم اين بی تو که پروای تماشا دارم
منم اين بی تو که پروای تماشا دارم
کافرم گر دل باغ و سر صحرا دارم
بر گلستان گذرم بی... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
من چون تو به دلبری نديدم
من چون تو به دلبری نديدم گلبرگ چنين طری نديدم
مانند تو آدمی.... |
|
|
|
نام شتر
نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا
نام بچه ش چه باشد او خود پیش دوا
ما زاده قضا و.... |
|
|
|
از سینه پاک کردم
از سینه پاک کردم افکار فلسفی را
در دیده جای کردم اشکال یوسفی را
نادر جمال باید.... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام
زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام
خوش آمدی و عليک السلام و الاکرام
قيام خواستمت کرد.... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
رفيق مهربان و يار همدم
رفيق مهربان و يار همدم
همه کس دوست می دارند و من هم
نظر با نيکوان.... |
|
|
|
درد شمس الدین
درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما
بی سر و سامان عشقش بود سامان ما
آن خیال جان فزای .... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
ياری به دست کن که به اميد راحتش
ياری به دست کن که به اميد راحتش
واجب کند که صبر کنی بر جراحتش
ما را که ره دهد به .... |
|
|
|
ببین ذرات روحانی
ببین ذرات روحانی که شد تابان از این صحرا
ببین این بحر و کشتی ها که بر هم می زنند این جا
ببین عذرا و وامق.... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
مبارکتر شب و خرمترين روز
مبارکتر شب و خرمترين روز
به استقبالم آمد بخت پيروز
دهلزن گو دو نوبت..... |
|
|
|
تو از خواری همی نالی
تو از خواری همی نالی نمی بینی عنایت ها
مخواه از حق عنایت ها و یا کم کن شکایت ها
تو را عزت همی باید.... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
به فلک می رسد از روی چو خورشيد تو نور
به فلک می رسد از روی چو خورشيد تو نور
قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور
آدمی چون تو در آفاق..... |
|
|
|
ای نوش کرده نیش را
ای نوش کرده نیش را بی خویش کن باخویش را
باخویش کن بی خویش را چیزی بده درویش را
تشریف ده عشاق را .... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
سروی چو تو می بايد تا باغ بيارايد
سروی چو تو می بايد تا باغ بيارايد
ور در همه باغستان سروی نبود شايد
در عقل نمی گنجد..... |
|
|
|
مهمان شاهم
مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا
مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با
بر خوان شیران یک .... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
نگفتم روزه بسياری نپايد
نگفتم روزه بسياری نپايد
رياضت بگذرد سختی سر آيد
پس از دشواری ..... |
|
|
|
ای دل چه اندیشیده ای ؟
ای دل چه اندیشیده ای در عذر آن تقصیرها
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
زان سوی او چندان کرم زین.... |
|
|
|
ناچار هر که صاحب روی نکو بود
ناچار هر که صاحب روی نکو بود
هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود
ای گل تو نيز شوخی ..... |
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|