هویت انسان از دید قرآن
گروه دین و اندیشه تبیان، فاطمه محمدی
انسان در نگرش دینی و قرآنی نه موجودی تماماً پیش ساخته و محکوم سرنوشت و تقدیر جبری است، و نه موجود تهی، رها و به خود واگذار شده «أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَكَ سُدًى» ( قیامت /36 )؛ آیا او میپندارد که او را بی تکلیف گذارد؟
بلکه انسان سرشار است از تمایلات، استعدادها و انگیزههای خیرخواهانه و شریرانه است، «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»( شمس / 8 – 9 )؛ اما در این آمیختگی، جهت گیری و جانب غالب، خیر، کمال و نیکی است. اثبات این که جهت گیری مسلط در خمیرمایه انسان خیر نیکی است از چندین راه میسر است:
1. گروهی از آیات قرآنی انسان را دارای گرایش فطری به سوی خداوند به عنوان کمال و خیر مطلق توصیف میکند:
«فِطْرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ...» ( روم /30 . )؛ با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است.
«یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِیهِ» (انشقاق /6 . )؛ ای انسان همانا تو سخت کوشایی به سوی پروردگارت. چه کوششی؟! پس بدو خواهی رسید.
واژه «کدح» کوشش پیوسته و مؤثر با کاربست همه قوای ذهنی و بدنی برای رسیدن به مطلوب یا گریز از منفور است. مطلوب در این تلاش پیوسته و همواره و سخت، پروردگار انسان است که منشأ کمال و کمال مطلوب و خیر محض است.
علت سختی این تلاش نیز میتواند این باشد که در این کوشش، گرایش خیرخواهانه و کمال جویانه انسان میباید که از متن گرایشهای بدخواهانه او بگذرد و در یک کشمکش و تنازع و درگیری جدی با آن جذبهها بر آنان پیروز گردد و کمال و خیرغایی را در آغوش گیرد.
2- شمار دیگری از آیات قرآنی و متون وحیانی از کرامت ذاتی و برتری او بر سایر موجودات سخن می گوید:
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً» (اسراء /75 . )؛ و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم، و آنان را در خشكى و دریا [بر مركبها] برنشاندیم، و از چیزهاى پاكیزه به ایشان روزى دادیم، و آنها را بر بسیارى از آفریدههاى خود برترى آشكار دادیم.
اگر این کرامت در سرشت و ذات انسان پیش از هر عمل و رفتاری وجود دارد، نشانگر آن است که انسان جماد نیست، نبات نیست و حیوان نیز نیست، بلکه نهاد و سرشت نیک و خیر او مایه برتری او شده و او را بر سریر خلافت الهی در زمین نشانده است.
«وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً» ( تین /5 .)؛ چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینى خواهم گماشت.»
چه اگر سیرت و فطرت نیک انسان بر شرارت و بدخواهی او چیره نمیبود، سزاوار خلافت و جانشینی پروردگار نمیگردید.
و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم، و آنان را در خشكى و دریا [بر مركبها] برنشاندیم، و از چیزهاى پاكیزه به ایشان روزى دادیم، و آنها را بر بسیارى از آفریدههاى خود برترى آشكار دادیم. (سوره اسراء آیه 75)
3- خداوند در قرآن آفرینش انسان را با سوگندها و تأکیدهای مکرر ستوده و برترین آفرینش میسور و ممکن به حساب آورده است:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» (تین /6 . )؛ [كه] براستى انسان را در نیكوترین اعتدال آفریدیم.
حسن تقویم انسان به زیبایی اندام و بدن نیست؛ چه قوام و استواری اندام، ویژه انسان نیست. افزون بر این در آیه دوم خداوند از یک سیر قهقهرایی برای انسان خبر میدهد:
«ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ» ( بقره /35 . )؛ سپس او را به پستترین [مراتب] پستى بازگردانیدیم.
این برگشت اولاً نشان میدهد که انسان به سوی راهی در حرکت بوده است. دوم این که راه نخست انسان به سوی والایی و بلندی و بزرگی بوده است. و این بازگشت به سوی قهقهرا و تنزل و پستی است. سوم این که آن رفتن نخستین، مقتضای طبع نخستین انسان، و بازگشت به پستی و دنائت، نوعی برگشت و پشت کردن سویه اصلی و حالت ثانوی برای انسان است. بدین سان آیه مبارکه میفهماند که انسان در نهاد و سرشت خویش به برترین سیرت که حرکت و سیر کمالی و علو و رفعت و تعالی دارد آفریده شده است.
نگرش نیک انگارانه قرآن و اسلام از سیرت انسانی و کرامت و شرافت جملگی فرزندان آدم، نظام حقوقی برابر را در پی آورده است. افراد انسانی از آن جهت که انسان هستند، در حقوق طبیعی هرگز تفاوت و امتیازی بر یکدیگر ندارند، تفاوتهای حقوقی در مسیر حیات افراد انسانی و از ناحیه عملکرد خود آنها پدید میآید؛ زیرا طبیعت برابر و متساوی انسانها نمیتواند اختلاف در حقوق و امتیاز یکی بر دیگری را برتابد. وحدت و یگانگی در سرشت و طبیعت لاجرم به وحدت حقوق میانجامد. چنان که این نگرش در مدیریت اجتماعی، نظام سیاسی و سامانه قدرت نیز تأثیر خویش را بر جای مینهد، همگان در نظام سیاسی و اداره امور اجتماعی حق مشارکت، دخالت و نظارت دارند «… و شاورهم فی الأمر…»؛ و در کارهای اجتماعی با آنان مشورت کن… .
درست است که در نظامهای دینی، رهبری و زمامداری بدون داشتن بایستگیهای مربوطه میسر نیست و تنها از آنِ گروه ویژهای از انسانها شمرده میشود، اما به خاطر فقدان معصومین از جانب وحی زمینه کسب شرایط بایسته رهبری سیاسی در دسترس عموم انسانها میباشد و هر کس میتواند خود را بدان آرایهها بیاراید.
منبع : http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/quranicarticles/2010/4/1/119512.html |