انسان هادی کیست؟
اندیشه - این گفتار عرض ادبی به آستانه والای نهجالبلاغه است؛ اما به قول «متنبّی» در رسای خورشید چه میتوان گفت؟ خورشید، خورشید است.
مقاله زیر به قلم استاد محمدرضا حکیمی درباره عظمت نهج البلاغه، در روزنامه اطلاعات منتشر شده که قسمت نخست آن را می خوانید.
______________________________________
این عظمت بیبدیل را چگونه میتوان به تصویر کشید؟ نهجالبلاغه، کلام جاودانه مولای ما را جاودانه کلامی باید تا آن را بشناساند. اما! شناخت مقام معصوم را در حد وسع باید در میان نهاد و گفتار و کردار والای او را شناساند. گرچه حقیقت این است کهای انسان خاکی تو کجا و آنجا که خوشه پروین آویخته است، کجا؟ حضرت ابوالحسن علیبن موسیالرضا میفرماید: «...بحیث النجم من ید المتناولین و وصف الواصفین»، اما باید به شناخت حقیقت رسید و به مقام معرفت نزدیک شد، گرچه نگاهی است از دریا به دور... دانستن این که انسانهادی کیست؟ نه تنها به بهرهگیری از این چشمهساران فیاض کمک میکند، بلکه سبب میشود همگان با شور و شعوری فزون و آمادگی بیشتر به آن چشمههای خورشید نزدیک شوند و از آن کسب فیض نمایند.
طرح مسئله
حضور انسان در این جهان و گرایشهای گوناگونی که در مسیر تحول و تکامل او وجود دارد، موضوع هدایت را با اهمیت جلوه میدهد. محدودیت شناخت، درک و فهم آدمی از جهان هستی، وجود انسانهادی، از جنس و نوعی به غیر از انسان خاکی، را ضروری مینماید. پس شناخت انسانهادی و مشخصاتش و پیروی از رهنمودهایش امری ضروری و تنها راه هدایت انسان به سوی خیر است. پاسخ به این سئوال که: انسانهادی کیست؟ کلامهادی کدام است؟ مرتبه وجودی انسان و کلامهادی کدام است؟ طریق هدایت او چگونه است؟ از مواردی است که این مقاله به آنها اشاره دارد.
شناخت نخست
1ـ کلام موجود در دسترس بشریت به سه دسته تقسیم شده است: کلام وحی، کلام حاملان وحی، کلام انسان عادی.
2ـ کلام وحی (قرآن کریم) که موجود است. این کلام هم به حسب محتوا و جوهر و هم به حسب قالب و صورت و کلمات و ترکیب و اجزا از جهان ملکوت نازل شده است.
3ـ کلام حاملان وحی، کلام پیامبر اکرم(ص) و اوصیای او که از دیگر بشریت والاترند. این کلام نیز به اعتبار محتوا، علم و جوهره خود از ارتباط با روح قدسی گوینده سرچشمه میگیرد و کلامی آسمانی میشود؛ اما به اعتبار قالب و ترکیب و اجزا از این جهان است. این کلام و کلام وحی ـ با تفاوت مرتبه ـ هر دو کلام نورند. وجود انسان وجهالله ترکیبی از طینت بهشتی و طینت ارضی است. طینت ارضی در جوار طینت بهشتی قرار دارد و خمیره ارضیاش متاثر از خمیره بهشتی آن مستهلک شده است. یعنی وجه غالب انسانهادی وجه الهی اوست. بنابراین بستر پیدایش کلام معصوم نیز بستر دیگری است که آن را کلام نور میسازد.
کلام علی بن ابیطالب(ع) از بالاترین نمونههای کلام انسانهادی است. کلام او را «دون کلام خالق» و «فوق کلام مخلوق» خواندهاند. این در واقع شناختی بزرگ و واقعیتی عظیم را مینمایاند؛ کلام هیچ متکلمی از زمینیان به پای کلام علی(ع) نمیرسد، مگر کلام از زبان انسانی همپایه او برخاسته باشد.
کلام افراد عادی ـ هر که و در هر ردهای ـ کلامی زمینی، این جهانی و طبیعی است. کلام طبیعی، کلام ظلمت است؛ زیرا طبیعت سرای ظلمت است؛ و بشر مقیم در ظلمتساران سخنانش همه مایه گرفته از همین ظلمات متراکم و از نفوس مستغرق در ظلمات طبیعی و کشمکشهای امیال و اغراض و اهوا و غرایز وجهلها و غرورها و اوهام و پندارها است. البته گاه پیش میآید که در کلام انسانهابط نیز آثاری از علم حقیقی دیده شود. این در کلام کسانی تبلور مییابد که به گونهای ـ مستقیم یا غیرمستقیم ـ از چشمه وحی و علوم الهی بهره جستهاند؛ یا از فطرت و فروغ عقل بهره بردهاند. ( 1 )
شناخت دوم
1ـ انسانها بر دو گونهاند: هابط وهادی.
2ـ انسان هابط یا همان بشر سرگشته در وادی ضلالت و اوهام که به ظلمتساران ماده و طبیعت تبعید شده است. به طور کلی همه انسانها از این دستهاند.
3ـ انسانهادی که برای هدایت فرستاده شده و همان نفس مطهر و معصومی است که به صاحب نور هدایت منعم شده و راز نجات انسانها در دست اوست. او برای هدایت انسان از عالم ربوبی بدین جهان آمده است. حقیقت کلی او مانند تالی وی قرآن، در حد استعداد انسانها نازل میشود تا با آن هدایت یابند. آمدن انسانهادی به این جهان از مقوله هبوط و سقوط نیست، بلکه به نص قرآن، ماموریتی برای هدایت انسانها و ساختن فرد و جامعه است.
4ـ انسانهادی پس از پیامبر اکرم(ص)، ائمه اطهارند که در حدیث شریف ثقلین عدل و لنگه و تای قرآن کریم معرفی شدهاند. علم در قرآن است و راه رسیدن به این علم یا دلالت برآن، نزد معصوم است. انسانهادی ناگزیر معصوم است؛ زیرا عصمت و علم صحیح ملازم با هماند. قرآن کریم مجموع کامل علم صامت و انسانهادی مجموع کامل علم ناطق است. شناخت صحیح تمام حقایق عالم، از ثابت و زایل، در زمان و ماورای زمان، در قرآن و سینه انسانهادی نهفته است. پس هدایت راستین فقط در قرآن کریم و کلام معصوم است. شرح و تفسیر هدایت کلی قرآنی (تبیین خط قرآنی دو علم و عمل، یعنی خط شناختی و سلوکی و اقدامی فردی و اجتماعی، تربیت فرد قرآنی، ساختن جامعه قرآنی) جز از طریق انسان هادی تحقق نخواهد یافت. حیات تکوینی و حیات تشریعی به هدایت انسان هادی نیازمند است. در بعد تشریع، اگر حجت معصوم نباشد، دیگران نمیتوانند دین خدا، به ویژه رکن عدالت، را آن چنان که باید اجرا کنند. ( 2 ) اگر عدالت نباشد، نمیتوان حیاتی واقعی و فراگیر برای دین و احکام الهی تصور کرد؛ زیرا امیرالمومنان (ع) میفرماید: العدل حیاة الاحکام (آمدی، 46).
5ـ آدمی دارای ابعاد گوناگونی است. از جمله دو بعد خالص و مشوب. ضمیر انسان هادی دارای وجه خالص و فطری است. او بر خلقت نخستین خود باقی است. ذات مطهرش به انواع آلودگیها و جهالت تن نیالوده است و دست طبیعت و امیال و پردهها و حجابهای برخاسته از عادات و اعتقادات سخیف دامان وی را نیالوده است؛ اما وجود انسان هابط از نوع مشوب و محجوب است و جاهلیت طبیعی و اعتقادی و عادتی و فرهنگی و تاریخی وجود او را آلوده کرده است. انسان هابط بر اثر انحرافات و جهل و فساد از فطرت خویش دور افتاده است.
6ـ انسان به حسب نوع خود هابط است، نه به حسب همه افراد همنوع خود؛ چه، انسان هادی هم واقعیت انسانی و خاکی دارد و جزو بنی آدم است. پیامبران نیز از آدم تا خاتم (علیهمالسلام) به دلیل عصمت و رسالت و مقام اصطفا، همگی انسانهای هادیاند؛ بنابراین حضور انسان هادی در این جهان خاکی از نوع نزول و ارسال و ماموریت بوده، اما حضور انسان هابط از نوع هبوط و سقوط است. شان انسان هادی در قیاس با انسان هابط بیکران و نامحدود است؛ بنابراین، تصرف او نیز نامحدود خواهد بود. او در عین حضور و تصرف در طبیعت، در ماورای طبیعت نیز حضور و تصرف دارد. انسان هابط مانند زندانی است و انسان هادی طبیبی است که برای معالجه و آموزش او به زندان سر میزند. از این رو ورود و خروج او به زندان همیشه میسر است. انسان هادی محدود به زمان و طبیعت نیست، بلکه به نص سوره قدر امور جهان و کارگزاران جهان زیر نظر اوست.
شناخت سوم
1ـ در حدیث معراج مرتبه وجودی انسان هادی به نور تعبیر شده است: «یا محمد! انت عبدی و انا ربک. فأیأتی فاعبد، و علیّ فتوکل، فانک نوری فی عبادی و رسولی الی خلقی ...» (بحارالانوار،ج52، ص312). در این حدیث شریف، ذات باری وجود مبارک رسول اکرم (ص) را نمونه عینی نور خود در میان بندگان معرفی میکند. همچنین تعبیر «کلمه نور» برای معرفی انسان هادی به کار گرفته شده: «اللهم انی أسألک أن تصلی علی محمد، نبی رحمتک و کلمه نورک ...» (مفاتیح الجنان، دعای پس از زیارت حضرت ولیعصر(عج)؛ و تعابیر دیگر از جمله نورالانوار (مفاتیحالجنان، زیارت امیرالمومنین در روز سیزدهم رجب).
کلمه نور در واقع عبارت از ظهوری است که پیش از هر ظهور دیگری تحقق یافته است؛ بنابراین نور انوار، مطلق فیض و اعظم کلمات تحقق یافته است و همه پدیدهها به واسطه او پدیدار گشتهاند. این مقام، مقام انسان هادی است. انسان هادی «کلمه نور» و «نور انوار» و «نور خداست».
2ـ مقام انسان هادی کلمه تامه و فعلیت مطلق است که در تحقق تام است. بین انسان هادی و ذات ربوبی واسطهای جز نفس مشیت نیست، و انسان هادی دلیل اراده خداست. فاصله بین انسان هادی و ذات باری نفس مشیت صرفه است. انسان هادی صنع کامل است و مخلوقات در مرتبه مصنوعیت، بسط وجودی اویند. پس گسترش حقیقت کامل وجودی انسان هادی همه مراتب ممکنه را در مینوردد. این تعبیر امام علی(ع) در نهجالبلاغه «الناس بعد صنائع لنا ...» (نهجالبلاغه، نامه 28)؛ شاید اشارهای به این مقام باشد، انسان هادی در مقام عبودیت کامل و انقطاع الی الله است.
3ـ انسان هادی دارای اسم گزیده خداوند و منشأ همه فیوضات الهی است؛ چنان که در زیارت مخصوص امیرالمومنین (ع) در روز سیزدهم رجب وارد شده است: «السلام علی اسمالله الرضی: درود بر اسم گزیده خدا». اسم گزین صاحب سرّ الهی است. این حقیقت به دفعات یاد شده، و مورد تاکید قرار گرفته است.
4ـ انسان هادی وجهالله است. «وجه» یعنی مظهر تام همه تجلیات الهی، وجه در واقع آن چیزی است که شی با آن شناخته میشود. این بدان معناست که آنچه از غیب باری افاضه شده است، وجود انسان هادی یا از طریق او بوده است؛ چنان که امام صادق(ع) میفرماید: «ما وجه (تجلی) بیزوال الهی هستیم.» (التوحید، شیخ صدوق، ص150). این حقیقت را باید افزود که هر آنچه اهل وصول و قریب در مقام معرفت بدان رسیدهاند، تنها از راه معرفت ظهوری یا مظهری انسان هادی صاحب وجوه و اسمای الهی بوده است و لا غیر. در احادیث و تعالیم ائمه (علیهمالسلام) در این مورد روایات فراوانی وجود دارد. در این تعالیم الهی نکات مهمی نهفته است، از جمله:
الف) انسان هادی راه قرب و وصول به ذات باری است؛
ب) انسان هادی همواره در میان خلق است.
5ـ در زیارت جامعه آمده است: «فجعلکم بعرشه محدقین: خداوند شما را بر عرش خویش محیط قرار داد.» از این جمله این گونه دریافت میشود که نورانیت عرش و ظهور تحققی آن با وجود انسان هادی ارتباط دارد، و ظهور همه فیوضات تکوینی عرشی از طریق او جریان مییابد.
6ـ انسان هادی صاحب شب قدر است. به نص سوره قدر، روح (به معنای بزرگ فرشتگان) و دیگر ملائکه در شب قدر بر انسان هادی نازل میشوند و تنظیم همه امور را بر او عرضه میکنند. انسان هادی آنان را به اجرای آن امور فرمان میدهد. حقیقت نزول قرآن تا به این مرتبه که وجود کتبی و تلفظی یابد، و حقیقت نزول ملائکه و تعین شب قدر همه با ملکوت انسان هادی در ارتباط است.
شناخت چهارم
1ـ انسان هادی عالم به حقایق عالم است و رؤیت حقایق از الزامات وجودی اوست؛ زیرا او «کلمة تامه» است. کلمة تامه مشرف و مهیمن بر سایر کلمات بوده، کامل شدن دیگر موجودات منوط به اوست. همانگونه که قرآن کریم نیز مصدق کتابهای آسمانی پیشین بوده، و مشرف بر آنهاست (مائده، 48). انسان هادی که تالی قرآن و دارای علم قرآنی است، هم بر محتوای کتابهای آسمانی پیشین مشرف است؛ چنان که امام علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «خداوند متعال محمد را مبعوث ساخت به عنوان بیمدهندة جهانیان و گواه و مشرف بر پیامبران» (نهجالبلاغه، نسخة فیضالاسلام، ن62)؛ بنابراین اطلاع از ملکوت عالم و اشخاص و اشیا از ملزومات قطعی مقام انسان هادی است.
2ـ قرآن کریم که از کرانة عالم ربوبی تنزل یافته، سنخیتی ویژه دارد، پس تلاوت شایستة آن تنها از عهدة انسان هادی برمیآید که عدل و لنگة قرآن است. او خود به سبب اصالت و منزلت، مخاطب اصلی قرآن و صاحب علوم قرآنی است و تنها او قادر است قرآن کریم را با همة وجود ظاهری و باطنی، قلبی و قالبی، سری و لبی و شهودی و عینی تلاوت کند. ضرورت این چنین تلاوتی داشتن ایمانی بزرگ و در مرتبة کمال است. امام باقر(ع) در جواب شخصی که دربارة منظور آیة شریفه «...یتلونه حق تلاوته» (بقره، 121) سؤال کرد، فرمود:«آن کسان ائمه علیهمالسلاماند.» (اصول کافی، ج1، ص215). انسان هادی از کتاب خدا آنگونه که سزاوار است، پیروی و به آن عمل میکند. در نتیجه، عمل به کتاب خدا نیز از مراتب تلاوت سزاوار است، تلاوت سزاوار آن است که آنچه تلاوت میشود، در نفس تلاوتکننده در همة ابعاد به فعلیت رسد. پس انسان هادی است که میتواند کتاب خدا را آنگونه که باید تلاوت کند و راز و رمز آن را بازگوید.
3ـ علم مبذول به معنای علمی که در عرصة جهان هستی به منصة ظهور رسیده یا خواهد رسید، تمام و کمال به انسان هادی تفویض شده است. در تعالیم اسلامی علم بر دو گونه است؛ علم مبذول که فرشتگان و پیامبران و معصومین علیهمالسلام از آن آگاهاند؛ و دیگر علم مکفوف، علمی که مختص ذات باری است و کسی جز او را یارای درک آن نیست، لیکن هرگاه ذات باری اراده کند تا چیزی از آن را آشکار سازد، آن را به انسان هادی میآموزد و امامان پیشین را از آن آگاه میسازد (اصول کافی، ج1، ص 255). این علم از سنخ علوم بشری نیست، بلکه علمی الهی، لدنی و علم صحیح است. پس هر توانمندی علمی که پیامبران پیشین داشتهاند، نزد ائمه علیهمالسلام نیز هست؛ اما برخی علوم فقط نزد آنان است و نزد فرشتگان و دیگر پیامبران وجود ندارد.
امام علی(ع) میفرماید: «هم عیش العلم، و موت الجهل: آل محمد(ص) زندگی علم و مرگ جهلاند.» (نهجالبلاغه، نسخة فیضالاسلام، خ239). علم آنان از دقیقترین حقایق الهی و اسرار معرفت تا مبانی علم هدایت و فطرت و تربیت و سیاست و عدالت و هر مورد دیگر را شامل میشود.
4ـ حکمت به معنای علم حقیقی همان علم قرآنی است. به طور کلی در مهمترین و صحیحترین معانی تفسیری حکمت عبارت است از: قرآن، علم قرآنی، کتاب و سنت، نبوت، علم شرایع و سنن (علمی که از صاحب نبوت رسد و به تعلیم او باشد) و حکمت به عنوان چیزی که بنای شریعت بر آن استوار است (یعنی قرآن و سنت). از پیامبر اکرم(ص) روایت است که: «خداوند به من قرآن و همانند قرآن حکمت عطا کرد...» منظور از حکمت در این حدیث شریف، حقایق معارف و حکم و آداب و اخلاق و احکام و سیاست و علم اجتماع و اقتصاد و حقوق و ارشادهایی است که در سنت نبوی و معصومان علیهمالسلام آمده است. باید توجه داشت که سرچشمة این علم از ذات باری تعالی است، و نفس ربوبی معصوم محل استقرار حکمت است.
5 ـ از آنچه گذشت، در مییابیم که انسان هادی آموزگار اصلی کتاب هادی، قرآن کریم، است. کتاب هادی تمام علوم را در بردارد و انسان هادی نیز دانا بر آن است. انسان هابط (تمامی انسانها) یا مهتدی (به معنای هدایتطلب از انسان هادی)، و یا گمراه هستند. پس هرکس به هر جا رود و در طلب علم راستین باشد، چیزی نمییابد؛ مگر نزد انسان هادی. این حقیقت بزرگ چنین زیبا در خامة صادق آل محمد نشسته است که: «شرق و غرب را بپویید؛ به هر دری که میخواهید، بزنید! جز آنچه ما آموخته باشیم، علم درستی نیابید.» (اصول کافی، ج1، ص390).
6ـ پوشیده نیست که علم وحی سنخ دیگری از علم است که نمیتوان آن را با علوم بشری قیاس کرد. آن علم، علم قرآنی، ویژة پیامبر و جانشینان اوست و تنها استعداد نفس محمدی قابلیت دریافت آن را دارد تا آن را بر ارواح و عقول به قدر ظرفیت و استعدادشان عرضه کند. این امر با ادراک بشری قابل قیاس نیست. ذکر این حقیقت ضروری است که تمام ادراکات، فلسفهها و دریافتهای علمی بشر نتوانسته کار چندانی برای او و سعادتش انجام دهد. این است که باید به حق بزرگ گرایید و به احیای امر آل محمد(ص) همت گماشت. احیا به معنای شناساندن حقایق تعالیم آنان است که مستلزم دریافت علم صحیح و رهایی انسان از همة قید و بندهای گمراهکننده است.
شناخت پنجم
1ـ انسان در جهان طبیعت در ظلمت محصور است. ظلمت جهل و امیال و عادات سخیف و ظلمتی که بر اصل ماده حاکم است. اینها همه فروغ فطرت آدمی را که سنخیتی از نور دارد، میپوشانند. مسأله اصلی انسان در این مرحله از حیات خویش تبدیل ظلمت هبوط به نور صعود، یعنی بازگشت به خداست. این امر تنها در پرتو هدایت حقانی در تعالیم کتاب هادی و انسان هادی میسر است؛ چنان که حضرت باری در قرآن کریم ذات خود را ولی مؤمنان و نجاتدهندة آنان از ظلمات و تاریکیها معرفی میکند و در نقطة مقابل، همة عوامل گوناگون انحراف از حقیقت یا انصراف از آن را گمراه کنندة آدمی در عرصة ظلمات میشناساند. (بقره، 257).
بنابراین پیمان الهی این است که آدمی با استمداد از کتاب و انسان هادی به طلب نور هدایت برآید، و از طریق معارف شناختی آنان شناخت گیرد، و از طریق تعالیم عملی و سلوکی آنان به ساختن فرد و جامعه بپردازد.
2ـ انسان هادی «کلمة تامه» و حامل نور ولایت در تکوین و نور هدایت در تشریع و تجسم حقیقی علم و آگاهی و ایمان و تعالی است. او روشنیبخش طریق انسان هابط است. چه شاهدی بالاتر از وضعیت انسان در شرایط کنونی، با این همه پیشرفتهایش؟ انسان امروزی جهانی ساخته پر از تخاصم و تجاهل و ظلم و ستم، اینها همه پیامد دوری از تعالیم انسان هادی است. فطرت الهی انسان بدون حضور انسان هادی فعال نخواهد شد و او به بلوغ انسانی و الهی خویش نخواهد رسید.
3ـ گرچه انسان هادی اکنون به دنیای ظلمانی فرود آمده و در کنار دیگران زندگی میکند؛ اما این همسازی و همزیستی در مرحله صورت ظاهری است. انسان هادی از جنس نور است. اگر این گونه نباشد، چگونه قادر به هدایت میگردد؟ انسان هادی در مرحله نزول به قصد هدایت با انسان هابط همزیست میشود و تعین و تشخصی همانند او مییابد. از همین باب است که خداوند سبحان میفرماید:«أنا بشر مثلکم» (کهف،110). و در ادامه این آیه شریفه،پدیده وحی وجه امتیاز انسان هادی با انسان هابط شمرده میشود. وحی مستلزم نهایت مقام قرب است و هبوط مستلزم نهایت دوری است. پیامبر (ص) در مقام قرب دارای عبودیت تامه است که لازمه فنای کلی (فنای فیالله) است و فنای کلی مستلزم استفاضه کلی است؛ بنابراین او برترین مخلوقات است.
پی نوشتها:
1. باید توجه داشت که به فعلیت رساندن شایسته استعدادهای فطری زمانی حاصل میشود که تحت هدایت و تعلیم و تربیت انسانهادی صورت گیرد. اولین نقش انسانهادی هدایت فطرت و رهایی آن از بند و حجابهای گوناگون است به نحوی که سلوک از ابتدا به شکل سالمی صورت پذیرد. تعقل به معنای به کارگیری عقل و استفاده فعال از آن است. تعقل روشهای گوناگونی دارد. آنچه انسان را به حقایق قرآنی رهنمون میدارد، تعقل قرآنی یعنی تعقلی که با روش قرآنی انجام گیرد، و متاثر از هیچ روش و منطق دیگر نباشد؛ تا از خلط دریافت و مزج شناخت رهایی یابد.
2. ولایت به معنای قبول هدایت و پیروی است. حاصل هدایت نیز ایمان صحیح به معنای شناخت صحیح و عمل صالح است که این دو، دو رکن نجات و دو بال صعود انسانند.
منبع:http://www.khabaronline.ir/news-75321.aspx |