مسؤولیت شیعه بودن
اثر دکتر علی شریعتی
مذهب مسئولیت
در اسلام، انسان موجودی است که امانتدار خداست و برگیرنده امانتی که خدا بر زمین و آسمان و کوه ها، عرضه کرد و نپذیرفتند. امانت را انسان برداشت، یعنی “ مسئولیت “ را پذیرفت که “ امانت “ همان “ مسئولیت “ است. پس انسان به خاطر انسان نیست، انسان آزاد غیر مسئول نیست، آزاد مسئول است، نه مجبور است و نه آزاد.
در قرآن و در اعتقادات ما، اساس مسئولیت با شدت و وضوحی تمام، مطرح است - امروز معنایش را چنان منقلب کرده اند که به راستی معجزه است! - مثلاً این که در قیامت دست و پا و چشم و گوش آدمی، عملی را که کرده اند، شهادت می دهند، بیان کننده این است که جزء جزء و اندام اندام فرد انسانی، در برابر رسالت انسانیش مسئولند. آنوقت امروز بحث در این است که آیا پس از این که استخوان پوسیده و شبهه آکل و ماکول درباره اش اجرا شد، می تواند سؤال را پاسخ بگوید؟ آیا دست و پا با کلمات و الفاظ و آواز شهادت می دهند یا نه، به زبان خودشان حرفشان را بیان می کنند؟ . . . تحقیقات رفته است در جهت حل مشکل تکنیکی شهادت در قیامت!
مؤمنین می گویند بله، دست و پا و دل و چشم و گوش به زبان فصیح عربی شهادت می دهند و حرف می زنند و روشنفکران می گویند: نه، از لحاظ فیزیولوژی درست نیست، بعد از مردن، این اعضاء، ماده کانی می شوند و وارد بدن گیاهی و حیوانی و انسانی دیگر می شوند و اصلاً علم امروز ثابت کرده که دست و پا و گوش و چشم نمی توانند سخن بگویند. می بینیم که نظریات چگونه است که هرکدامش را نفی و اثبات کنیم به ارزشی دست نیافته ایم. چرا که اینجا سخن بر سر مسئولیت است و شدت و سنگینی و حساسیت مسئولیت فرد، حتی عضو عضو فرد! و این مباحث خیلی علمی و تحقیقات علمایی و دعوای متدین و متجدد نتیجه اش فقط این است که معنی اصلی این آیه شده است هیچ!
قرآن می گوید: “ ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولاً “، گوش و چشم و دل - احساس - همه مسئولند. یعنی مسئولیت بر جزء جزء و بعد بعد روح اندام آدمی بار است. کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیه. مسئولیت مخصوص رهبر نیست. به روحانی و روشنفکر اختصاص ندارد، در این جمع، هر فردی مسئول رهبری همه است - و این درست سخن معروف سارتر است که بزرگترین نقطه برجسته و ممتاز اگزیستانسیالیسم او است و پایه اخلاق و ملاک ادعای او که اگزیستانسیالیسم، اومانیسم است و فلسفه مثبت و عینی: “ هرکس با انتخابی که می کند - چون دوست دارد که همه مردم از او پیروی کنند و چنان کنند - با هر انتخابش، برای همه بشریت گویی قانونی کلی وضع می کند و از اینجاست که مسئولیت هر فرد انسانی در زندگی اجتماعیش به اندازه مسئولیت به عهده گرفتن سرنوشت همه انسان ها دلهره آور و سنگین است “.
اسلام، در توصیف عالم بی عمل - که باز مثل بسیاری از مفاهیم عالی ورد زبان است و تکرار می شود، بی آن که از نوع عمل سخنی به میان آید و اگر هم می آید باز مقصود “ عمل بی علم “ است یعنی “ عمل برای خود عمل “ که مقصودش دانشمندی است که نسبت به زمان و سرنوشت توده و سرگذشت جامعه و روح و فرهنگ و ایمان و عواملی که به گمراهی و تخدیر و انحراف ذهنی مردم احساس مسئولیتی ندارد، حتی آنچه را که ما نزاکت ادبی! می گوییم ترک می کند و می گوید:
مثل الذین حملوا التوراة ثم لم یحملوا کمثل الحمار، فمثله کمثل الکلب.
عالم مذهبی غیر مسئول همچون خر است، همانند سگ است!!
خویشاوندی مرکب و خون
هر انسانی امانتدار خداوند است - چون فرزند آدم است - و مسئول. و نه تنها مسئول گروه و خانواده و مردم خویش، که در برابر تمام وجود و اراده حاکم بر وجود، و در برابر همه کائنات مسئول است.
این است دامنه مسئولیت انسان. اما در اسلام بزرگترین مسئولیت متوجه علم است. این است که در آن نهضت تازه پای اسلام در عربستان، که برای درگیری با بت پرست ها، و دشمنان، اشراف و قدرت های مهاجم، به مجاهدین نیاز افتاده است، رهبر نهضت با کلامی مجاهدین را آواز می دهد، که بشریت هنوز در دوره نبوغ و فرهنگ و دانشش فاقد چنان تعبیر درخشانی است که از سینه جامه ای بی سواد - حتی بی خط و کتابت - می جوشد که:
“ مداد العلماء افضل من دماء الشهداء “
در ارزش، مرکب دانشمندان از خون شهیدان برتر است. و از چنین تعبیری آیا این معنای بلند روشن استنباط نمی شود که: اولاً خون و مرکب، مسئولیتی مشابه دارند، و ثانیاً مسئولیت مرکب از مسئولیت خون حساس تر و سنگین تر است؟
این است که قرآن در جامعه ای بی سواد - که پیامبرش در آغاز کار، حتی در مدینه فقط یک منشی دارد و آن هم یهودی است و خودش نیز یک امی است به کتاب، مرکب، قلم، و به آنچه که می نویسند سوگند می خورد ( ن و القلم و ما یسطرون ) اما به قلمی که مسئول است، و به مرکبی که همزاد برتر و خویشاوند والاتر خون است.
این است که علم و عالم را در زبان قرآن و اسلام، نه بنا به عقیده متجددان، مطلق هر علم و هر عالمی و متخصص در رشته ای می دانم و نه مثل بسیاری قدما، می گویم فقط علم دین است و یعنی فقه و علم بر احکام دینی، بلکه عالم در اینجا درست به همان معنی است که امروز در فرهنگ ها و ادبیات اجتماعی و ایدئولوژی های مردمی و انقلابی و مسئول، برای “ روشنفکر “ قائلند.
“ علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل “ ( دانشمندان امت من، برتر از علماء بنی اسرائیلند ). در این سخن، پیامبر اسلام، عالم را همردیف و مشابه پیامبر و علم را ادامه نبوت می داند، و از نظر ارزیابی، رسالت دانشمندان تاریخ و جامعه خویش را از رسالت پیامبران تاریخ بنی اسرائیل سنگین تر و برتر و پر ارج تر می شمارد.
این علم مسئول است، مسئولیتی که همراه و همگام نبوت است. و همین نتیجه را در حدیثی دیگر باز می گوید که: “ العلماء و رثة الانبیاء “ ( دانشمندان، وارثان پیامبرانند )! چه چیز به ارث می برند؟ آگاهی را و مسئولیت در برابر زمان و نسبت به سرنوشت مردم را.
این مسأله دقیق، در تشیع، به صورت سه اصل طرح شده است، که اگرچه ظاهراً مطرح نیست اما در متن تشیع، عمل تشیع، و در فرهنگ و اصول اعتقادی و عملی تشیع مشخص است.
منبع : بخشی از کتاب مسؤولیت شیعه بودن اثر دکتر علی شریعتی
|