آرامش ،با دوستان مروت با دشمنان مدارا
حجت السلام و المسلمین نقویان
( قسمت اول )
ما چکار کنیم آرامش بدست بیاوریم ؟
گمشده ما آدم ها آرامش است من هفته پیش اشاره کردم که خانمی از هنرپیشه های معروف هالیود دست به خودکشی زده است با اینکه پولدار بوده است و ویلایی در یکی از سواحل بسیار زیبا داشته و در کنار جنازه او یک جمله پیدا شده که من از زندگی دیگر لذت نمی برم یعنی دیگرآرامش ندارم و زندگی دیگر برای من بی معنی است . همه تکاپوی ما برای رسیدن به آرامش است ،
چرا شما درس می خوانید ؟
چرا آن فوتبالیست می خواهد مطرح شود ؟
چرا در پی پول هستید ؟
چرا آن خانم با آن ژست و پرستیژ که می آید می خواهد همه او را ببینند ؟
چرا...
چون حس می کند اینجوری من آرامش بیشتری دارم ، اینجوری بیشتر لذت می برم و به قرار و آرام می رسم . تمام شعرهای ادبی ما یک جور ابراز بی قراری است :
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
شهره شهر نشو تا ندهم سر در کوه
شورشیرین منما تا نکنی فرهادم
می گوید خلاصه ما می خواهیم یک جایی کنار تو بنشینیم و قرار و آرامشی پیدا کنیم . یک جای دیگری حافظ دارد که :
راز دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
شب قدری چنین عزیز و شریف
با تو تا روز خفتنم هوس است
ای صبا امشبم مدد فرمای
که سحر گه شگفتنم هوس است
من الان مثل غنچه بی قرار و نا آرام هستم و گل که می شوم قرار پیدا می کنم تو یک وزشی به من داشته باش و یک نگاهی به من بکن . چرا دنیا این حالت را دارد قرآن در یک جمله گفته است که کلید این قفل یاد من است حالا این یاد یعنی چه و کجا باید بروز پیدا کند و پیامبر چگونه این را ایجاد کرده است چون خیلی صحنه های مضطرب کننده برای پیامبر زیاد بود ، خود ایشان فرمود هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد، روزها و ماه های اول زمانی که حضرت زهرا کودک دو یا سه ساله ای بود نقل می کند که ، یک عرب نا فهمی یک شکمبه شتر که پر از خون و کثافت بود در حال سجده روی شانه پیامبر انداخت ،صورت و پهلوی پیامبر همه کثیف و آلوده شد ، ایشان با دستهای کوچک خود شانه و پهلوی پیامبر را پاک کرد و هنگامی که پیامبر می نشیند فقط یک کلمه می گوید خدایا اینها را هدایت کن اینها نمی فهمند ، نه نفرین کرد و نه زبان به گله و شکوه گشود نه نگاه تندی به این آدم انداخت گفت خدایا هدایت کن ایشان را ، این حضرت ابتدا باید خودش آرامش داشته باشد و دریا باشد تا بتواند اینگونه برخورد کند . ما نیز باید تلاش کنیم تلاشی دوگانه یکی اینکه به آن دریا نزدیک شویم ، قرآن گفته شما می توانید ، هنگامی که یک نقاشی زیبا را شما تماشا می کنید ابتدا لذت می برید این لذت بردن شما سند توانایی های شما است که من هم می توانم مثل او بکشم . وقتی شما یک اخلاق خوب را می شنوید و می گویید بارک اله یعنی من هم می توانم . خودِ لذت بردن سند این است که من هم می توانم و نا امیدی آخرین تیر ترکش شیطان است که اگر به دلی خورد دیگر با هیچ چیز نمی توان درمان کرد .
منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=448&Itemid=593 |