شناخت پیامبروسیره او
حجت السلام و المسلمین نقویان
( قسمت چهارم)
رسول اکرم (ص) در منزل چگونه بودند و با خانواده چگونه رفتار می کردند؟
قرار شد ما از همین کتاب همنام گلهای بهاری که جناب آقا سیدی با استفاده از پانصد منبع شیعه و سنی و با تحقیقی گسترده و عمیق یادداشتهای خود را اینجا تنظیم کرده اند استفاده کنیم . در صفحه سی و نه عنوانی دارند بنام در خانه ، در خانه اش خجول تر از دوشیزگان بود ، ما امروز یک چیزی به نام حیا را کنار گذاشته ایم و اسم آنرا جایگزین کردیم با شجاعت یا زیر بار ظلم نرفتن در حالیکه مرزهای اینها متفاوت است ، یک کسی می رقصد می گویند نه نمی رقصد حرکات موزون انجام می دهد، مثلا رشوه همان است ولی اسم آن را عوض کرده اند گذاشته اند هدیه ای برای جنابعالی و این یعنی گول زدن . انسان خوب است با حیا باشد ، نگاه او ، سخن او ، نجابت و زبان او . از اهل خانه نه غذایی می طلبید و نه علاقه اش به خوردنی ها را ابراز می کرد ، چون وقتی من می گویم این را دوست دارم یعنی همه خانواده دست به دست بدهند و این را برای من درست کنند . اگر گفتم من از غذای با نمک خوشم می آید حالا اگر یک روز خانم یادش رفت نمک استفاده کند آن روز باید از خجالت عرق بریزد. " اگر غذایش می دادند می خورد ، آنچه می دادند می پذیرفت و آنچه نوشیدنی می دادند می پذیرفت و چه بسا خود برای خوردن و نوشیدن بر می خواست " . در زندگی امام خمینی است حداکثر می گفت آب اینجا نیست ؟ نمی گفت بروید آب بیاورید حالا اگر کسی هم دلش سوخت و آب آورد ولی نمی گفت بروید آب بیاورید خودش بلند می شد. چون به منزل می آمد وقت خود را به سه قسمت تقسیم می کرد ، بخشی برای خدا ، بخشی برای خانواده و بخشی برای خود ، آن ساعت را که به خود اختصاص داده بود نیز بین خود و مردم تقسیم می کرد . البته کسی مثل پیامبر که ارتباطات بیرونی و اجتماعی او خیلی زیاد است ولی خیلی ها این ارتباط را ندارند آنها دیگر در خانه هستند نمی گوییم که دیگر وقت را به این همسایه یا آن همسایه بدهند . خیلی از خانم ها یا بعضی از آقایان به من زنگ می زنند و می گویند همسر ما وقتی را که باید در خانه باشد فقط جسم او در منزل است یکسره یا تلویزیون می بیند یا با تلفن صحبت می کند نه به ما توجه می کند و نه به بچه ها ، این خیلی سخت و بد است . البته این را هم بگویم خیلی از مردها اینگونه نیست که به زن و فرزند خود بی میل باشند ، گاهی اوقات خانم ها می گویند همسر ما دیگر به ما توجه ندارد روزهای اول او روزی پنج بار به ما زنگ می زد ، روزی هفت بار به خانه سر می زد ، یا روزی بیست بار من را می بوسید اما حالا هیچ ، این تصور در خانم ایجاد می شود که شاید توجه مرد به جای دیگر معطوف شده است ، نه اینگونه نیست . اینها بخشی به طبیعت مرد بستگی دارد یک مقداری هم به خود خانم بستگی دارد که در بخش خانم ها عرض خواهم کرد . یک بخش دیگری تحت همین عنوان در کتاب در صفحه صد و پنجا ه وپنج است به نام تشکیل خانواده، یک جمله ای آنجا دارد که من اجازه می خواهم آن را بخوانم " پیامبر (ص) هماره مردم را به تشکیل خانواده تشویق می کرد و مردمان را از بی همسری بیم می داد ، می فرمود بیشتر دوزخیان بی همسرانند. " دیروز یک خانمی به من زنگ زد گفت آقا پسر من بیست و سه چهار سال دارد پرخاشگر است ، بی منطق است ، عصبی است در خانه ساکت است گفتم خانم ایشان ازدواج کرده است ، گفت نه، پولی ندارد در آمدی ندارد خانه را چکار کنیم ، گفتم یعنی بیست و چهار سال دارد هیچ کاری نمی کند گفت چرا تازه سر یک کاری رفته است و ماهی صد یا صد وپنجاه تومان به او می دهند . ببینید اولا چرا حالا سر کار رفته است در سن بیست و چهار سالگی ایشان سر کار رفته اند خوب اگر کسی می خواهد درس بخواند که برود دانشگاه که یک رشته تخصصی یاد بگیرد و از کنار آن استفاده کند یک چیزی. اما اگر کسی استعداد ندارد خوب سیکل خود را که گرفت سر یک کاری برود تا در سن بیست و چهار سالگی استادکار شود. یک باطری ساز یک آشپز یا یک تعمیرکار خوب بشود این پنج یا شش سال او خیلی کارها می توانست یاد بگیرد . دسته عینک من شکست آن را چند عینک فروشی بردم گفتند ما انجام نمی دهیم برو میدان ولی عصر در یک پاساژ طبقه چندم مغازه سوم کسی است که آن را درست می کند ، رفتم آنجا فردی بود بسیار از او خواهش کردم که این عینک من را درست کند . ببینید حضرت آیت اله یا حجت الاسلام یا دکتر یا رئیس جمهور باشید اگر دسته عینک شما بشکند یک کسی باید باشد که دسته عینک شما را درست کند ، این یک هنر و فن است و اگر شما یاد می گرفتید من امروز محتاج شما بودم و هرچقدر هم می گفتید می دادم . ثانیا به این خانم عرض کردم خانه شما چقدر ارزش دارد گفت مثلا صد و پنجاه یا دویست میلیون گفتم خوب به این آقا زاده بگویید ما این خانه را می فروشیم و مستأجر می شویم ، بجای آن برای شما زن می گیریم و خانه اجاره می کنیم ، خود من تا دو سال پیش مستأجر بودم یک آقایی به من گفت شما مستأجر هستید گفتم بله مگر مستأجرها را تشییج جنازه نمی کنند چه اشکالی دارد . خوب مگر مستأجر صاحب خانه نیست ؟ است همه خانه ها متعلق به مستأجر است صاحب خانه یک خانه دارد و مستأجر صد خانه . شما اگر این کار را بکنید فرزندتان نیز وقتی ببیند که پدر و مادر تا این حد برای او ایثار می کنند آرام می شود ، البته به او بگویید یک شرط دارد شرط آن این است که تو هم این بی ادبی و پرخاشگری را کنار بگذاری . بچه ها گاهی فکر می کنند پدر و مادر به فکر آنها نیستند پدر خودش زن دارد و شب به اتاق خوابش می رود مادر هم شوهر دارد و کنار همسرش می نشیند من این وسط باید لحاف و تشک را بغل کنم و بخوابم . اگراین بچه حس کرد پدر او به فکر او است یک جایی برای او ایثار می کند ، یک جایی برای او هزینه می کند او هم درست می شود ، الانسان عبیدُ الاحسان . بعضی از مادران سفره را می اندازند آن قدیم ها که مواد غذایی کم بود غذا را مادر تقسیم می کرد آن گونه نبود که هرکس هر چقدر دل او می خواهد بخورد ، دو تکه گوشت برای این فرزند برای آن فرزند برای همسر و پنج تکه گوشت هم برای خودش می گذاشت همه می بینند که این مادر همه را برای خود بر می دارد. ببینید گاهی ما محبت می کنیم ولی کنار محبت نیش هم می زنیم آن نیش کار خود را می کند ، مثلا من پسرم عروسم یا دامادم صبح دیر از خواب بیدار شده است جوان است دیر از خواب بیدار شده است من می خواهم به او بگویم صبح بخیر اول یک نگاه به ساعتم می کنم و می گویم ساعت ده است خوب صبح به خیر این ساعت ده همان نیشی است که من زده ام ، خوب این داماد یا عروس وقتی در خانه خود بود دیگر مادر به او نمی گفت که ساعت ده است می گفت خوب خوابیدی دخترم یا پسرم نوش جون تو ، اما وقتی این ساعت ده را که گفتم مثل آن گاو نه من شیر است همه گاو ها سه من شیر می دهند اما این نه من می دهد بعد هم لگد می زند و همه خاک ها را درون ظرف شیر می ریزد یک استکان آن را هم نمی توان خورد فایده ندارد . ما یک وقت هایی اینگونه کار می کنیم و منت می گذاریم ، لا تبطلو صدقاتکم بالمن و ... اگر خدمت کردید دیگر منت نگذارید و آن کار روشن خود را تاریک نکنید و آن را خراب نکنید ، اما ما آن نیشی که زدیم، تندی که کردیم و آن کار بدی که در کنار آن کار خوب کردیم را نمی بینیم . مثلا این عمامه من سپید است اگر یک پر کاه روی آن باشد همه می گویند آقا عمامه شما کثیف است، به اندازه یک بال پشه اما به چشم می آید. شما اگر بیست نوع غذای خوشمزه زعفرانی و گلاب زده سر سفره میل می کنید ولی اگر دو تا پر پیاز بخورید همه می گویند آقا پیاز خورده اید ؟ این زشتی ها اینگونه است یعنی اگر شما هزار کار خوب بکنید ولی دو کار بد باشد آن را خراب می کند . شما یک قدح شربت درست کنید آن طرف آن یک مگس افتاده باشد این طرف آن را نیز حاضر نیستید بخورید. خانمهایی که سرویس ظرفهای چند پارچه می خرند اگر لب یکی از آنها پریده باشد کل آن را پس می دهند . آدم ها همینگونه هستند محبت کسی را من وقتی می پذیرم که در آن محبت سختی و ناخوشی نباشد آن زمان است که این محبت اثر می گذارد. اگر ما یک بار محبتی که می کنیم و سخنی را که می گوییم ضبط کنیم یا به کسی بگوییم که از دور نگاه کنید و قضاوت کنید اگر درست بود و باز هم آن شخص طلب کار بود بگوییم که شما خیلی قدر ناشناس هستید. ببینید من چقدر به شما محبت کردم آیا تا به حال به رخ شما کشیده ام و یا به شما گفته ام ، پیش دیگری گفته ام و آبروی شما را برده ام ، این بستگی به ظرافت برخورد ما دارد.
می گفتم که یک بخش مربوط به اصل تشکیل خانواده است . پیامبر می فرمود دو رکعت نماز کسی که همسر دارد بهتر از هشتاد و دو رکعت نماز کسی است که بی همسر است و بعضی روایات گفته بهتر از هفتاد رکعت نماز بی همسر است . یعنی آدم بی همسر حتی اگر آدم خوبی هم باشد ارزش کارهای او پایین است . بیچاره است (سه بار گفته ) مردی که همسر ندارد . بر احوال این مرد باید گریست که دلدار او در کنارش نیست .
گفتند : گرچه ثروت مند باشد فرمود گرچه ثروت مند باشد ، بیچاره است . بعد فرمود بیچاره است زن بی شوهر گرچه ثروت مند باشد . مثل اینکه آن روزگار نیز پول مثل روزگار ما بوده است که خیلی به چشم می آید اما به این صورت نیست که همه چیز با پول حل شود.
وقتی مرد به همسر خود و زن به همسر خود می نگرد پروردگار مهربانانه به هردو می نگرد یعنی یک نگاه محبت آمیز باعث می شود نگاه محبت آمیز خدا نیز به انسان جلب شود ، آدمی پس از ایمان به خداوند به چیزی بر تر از همسری همدل دست نمی یابد . اله اکبر به این دین! چون خوب پیامبر می داند چه چیزی باعث آرامش دل ما است . ببینید شما وقتی به اصفهان می روید اصفهان یک میدانی دارد به اسم میدان حضرت امام دور تا دور این میدان که معمولا مسئولین سیاسی هم در این میدان برای مردم صحبت می کنند مغازه های قلم زنی دارد و صدای قلم زنی مثل یک موسیقی زیبا در آنجا شنیده می شود ، آنجا که شما می روید و یک سینی زیبا با یک نقش زیبا و دل انگیز به چشم شما می خورد می پرسید قیمت این سینی چقدر است چون اصفهانی ها خیلی زیرک و هوشمند هستند نگاه می کنند و به شما می گویند فروشی نیست. ما می گوییم چطور فروشی نیست فروشنده می فهمد که شما خریدار نیستید و همینطوری قیمت را می پرسید چون فوق العاده اصفهانی ها روان شناس هستند بعد که یک مقدار کلنجار می روید آخر می گوید پنجاه هزار تومان ، بعد می گویید آقا مگر مس اصفهان کیلویی چند است چقدر گران است فروشنده می گوید مگر این مس است نگفتم شما خریدار نیستید شما نمی فهمید نقشی که من در آن زدم چیست . ما یک صورت داریم و یک ماده ، بله ماده این سینی مس است که یک قیمتی دارد کیلویی دو هزار یا پنج هزار تومان و ... اما صورتی که به آن زده شده یک دفعه قیمت آن را صد میلیون بالا برده است . قرآن آیه ای دارد که مضمون آن این است: ما اول شما را از گل یا لجن خلق کردیم بعد یک صورتی بر آن زدیم ارزش پیدا کرد ،
مسجود ملائک که شد آدم ز علی شد
آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود
وقتی چهره امیر المومنین را در آن آینه آدم زدند همه به سجده افتادند . این صورت مهم است که ما متأسفانه آن را فراموش کرده ایم . آن کسی که قلم زنی می کند این سینی یا مس را در مکان محکمی می بندد بعد روی آن قلم زنی می کند چون اگر تکان بخورد این همه نقش زیبا بر آن زده نمی شود ، دل ما نیز همین گونه است اگر ما بخواهیم نقش زیبایی بر دل خود بزنیم باید دل ما یک جایی آرام بگیرد و تنها چیزی که بعد از یاد خداوند دل ما را آرام می کند پیامبر فرمودند : یک همسر نازنین است .
فرمودند : کسانی که بسان موریانه در کانون گرم خانواده ها رخنه می کنند و بنیان های آنان را با سخنان فتنه گرانه خود سست می کنند ، ( یک خانمی امروز به من زنگ زد گفت آقا من ازدواج کرده ام اما حس می کنم از همسرم خوشم نمی آید از تیپ او ، قیافه اش ، قد و بالاش و ... من چکار کنم وقتی او را دوست ندارم ؟ چگونه به او محبت کنم ؟ به او گفتم : خود تو انتخاب کردی و بله را گفتی ،چرا از اول فکرهایت را نکردی ؟ چرا آن موقع مشورت نکردی؟ ) اما یک اتفاقی که گاهی در بین خانواده ها می افتد فتنه انگیزان هستند که این جا گوش کنند و ببینند پیامبر چه گفته است ، ( گاهی یک خانم با همسرش بیرون می رود کسی او را می بیند و می گوید شوهر شما ایشان هستند یعنی مثلا غم آخر شما باشد ، تسلیت می گویم این چه شوهری است که شما دارید یعنی نگاه او و کلام او از هزار زهر افعی بدتر است ) پیامبر در این باره می فرماید : خشم و نفرین آفریدگار در این جهان و آن جهان بر کسی باد که میان مرد و زنی جدایی افکند و بر خداوند است که او را با هزار سنگ دوزخی بکوبد . یعنی سنگی که آتش است این سنگ چند هزار درجه باید داغ شود تا گداخته شود ؟ یعنی تو چرا این حرف را به آن آقا زدی چرا به او گفتی این چه زنی است که تو گرفته ای ، بعضی از مادر شوهر ها ی غیر عاقل مدام نیش می زنند : این قیافه که الحمد اله ندارد اصلا زن نیست ، استخوانهای او بیرون زده است بالاخره زن یک مقدار باید زنانگی داشته باشد مدام توی دل این پسر بیچاره را خالی می کنند که این فرد که روزی عاشق همسر خود بود کم کم نسبت به او بی میل می شود . این مادر ها بدانند روز قیامت جای ایشان در جهنم است بدون تعارف ، حتی اگر پیشانی ایشان جای مهر داشته باشد یا تسبیح بگردانند یا همیشه سر سجاده بنشینند . از طرف دیگر پیامبر فرمود : کسی که برای آشتی دادن زن و شوهری گام بردارد پروردگار به او پاداش هزار شهید می دهد که به راستی در راه خدا کشته شده اند . شما می دانید که پیامبر مبالغه آمیز حرف نمی زدند و برای بازار گرمی سخن نمی گفتند برای اینکه مثلا یک چیزی بگوید که مردم خوششان بیاید وقتی می گوید ثواب هزار شهید یعنی واقعا هزار شهید ، که روز قیامت معلوم می شود . در ادامه می فرماید : برای هر گام که بر می دارد و هر واژه ای که در این زمینه می گوید عبادت یک سال را به او عطا می کند . ( یعنی روز قیامت پرونده اعمال جناب عالی را می دهند شما می بینید چقدر اجر و پاداش به شما داده اند یک لحظه حس می کنید احتمالا اشتباه شده است بعد به شما می گویند نه پرونده خود تان است ، دو تا زن و شوهر داشتند از هم طلاق می گرفتند شما رفتید و بین ایشان آشتی ایجاد کردید یا خانمی از شوهرش بد گویی شنید ه بود ولی شما رفتید و گفتید نه خیلی مرد خوبی است اشتباه به شما گفته اند.) عبادت یک سال را به این فرد عطا می کنند سالی که روزهایش را روزه بوده وشب هایش را شب زنده داری کرده است . دوست داشتن همسران و آگاه کردن آنان از این محبت را مستحب اعلام کرده است . یعنی تنها ذکر گفتن مستحب نیست مستحب این است که ما به همسر خود بگوییم تو خیلی خانم خوبی هستی من خیلی تو را دوست دارم یا این لباس چقدر به تن تو برازنده است این گردنبند تو چقدر به گردن تو زیباست . امام حسین وقتی مثال می زند به گردنبند در گردن یک دختر جوان مثال می زند یعنی تشبیهات ایشان برای ما معنی دارد . می فرمود اگر مردی به زنش بگوید تو را دوست دارم هرگز از دل همسرش بیرون نمی رود . خدای نکرده اگر یک زندگی به طلاق بکشد ، پنج یا ده سال بعد که این زن کم کم پشیمان می شود فکر می کند اگر من صبر کرده بودم و یا این صبری را که با شوهر دوم می کنم با همان اولی کرده بودم خیلی بهتر بود چون به بدی های او فکر نمی کند می گوید او به من چند بار گفت دوستت دارم چون این کلمه هنوز یاد او است درست است یک جایی اخم کرد یا یک جایی دست روی من بلند کرد ولی گفت دوستت دارم . در ادامه می فرماید هرچه بر ایمان بنده ای افزوده شود بر محبت او به همسرش افزوده می شود . اگر دیدید هر چقدر سن شما بالا می رود بد اخلاق تر و بد خلق تر و بی ادب تر نسبت به همسر خود شدید بدانید که ایمان ندارید هر چند که هر سال سه بار مکه و کربلا بروید . اما اگر هر چقدر به همسر خود بیشتر ابراز علاقه کنید و از اموال خود مقداری را به نام او بکنید و بعد از مرگ همسر تو توانست با استفاده از آن راحت زندگی کند ایمان او افزوده می شود. اگر کسی مهریه همسر خود را ندهد پیامبر فرمود اگر کسی مهریه همسر خود را ندهد مانند کسی است که یک عمر زنا کرده است .
منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=441&Itemid=577 |