درماندگی در زندگی و نسخه دادن
حجت السلام و المسلمین نقویان
من از زندگی درمانده شده ام هیچ روزنه ای نیست خواهش می کنم نسخه ای به من بدهید.
این فرد دو نسخه دارد یکی مانند همان خانم هنرپیشه که آن هم یک راه است ، یکی از این نویسنده های معاصر شش بار خودکشی ناموفق کرد تا بالاخره بار آخر موفق شد ، ولی خداوند خیلی ناراحت می شود کسی که از روی ناامیدی دست به خودکشی بزند یعنی خدا توهم کاری نمی توانی بکنی ، چرا خودکشی حرام است ، شما میدانید که آخرین تیر ترکش شیطان یأس است یعنی تیر خلاص است .وقتی که انسان حس کند دیگر هیچ کاری نمی تواند بکند . یک شاعره معاصر که کتاب او در دست روشنفکران است شعری دارد که یک بیت آن این است : من به نومیدی خود معتادم . من فکر می کنم اعتیاد به ناامیدی از اعتیاد به حشیش و هروئین هم بدتر است من دوستانی دارم که سالها به حشیش و هروئین معتاد بودند ولی الان پاک هستند . یکی از دوستان می گفت من تا آخر اعتیاد رفته ام گفتم آخر اعتیاد کجا است گفت یک مدت من مستأجر یک کارتون خواب بودم ، گفتم مگر کارتون خوابی هم صاحب خانه و مستأجری دارد گفت من به هرنوع موادی اعتیاد داشتم درحالی که یک آدم عادی هم نبودم صد واحد در رشته قدرت در دانشگاه صنعتی شریف گذرانده بودم ، مادرم از ناراحتی فوت کرد ولی الان سی و چند ماه است که پاک شده ام . حالا ببینید آن خانم شاعره می گوید من به نومیدی خود معتادم ولی این فرد با این عاقبت سوء و با این سیاهی مطلق جلوی چشم او یک روزنه ای از امید باز شد و تفسیری که او از یک آیه قرآن برای من گفت از هیچ عالمی نشنیده بودم یعنی با همه وجود به آن رسیده بود .
اولا بدانید همه ما مشکلات زیاد داریم با فرزندمان با برادرمان با همسرمان و با خودمان از همه بدتر. مثلا فکر نکنید آن آقایی که پشت فرمان نشسته است و دوست دختر او در کنارش است مشکل ندارد او هم هزار مشکل دارد به خانه آنها که بروید می بینید منتها ما یک مشکلی که داریم این است که مدام به زندگی دیگران نگاه می کنیم اما یک نگاه ظاهری و از پشت ویترین ، نمی توانیم که برویم داخل زندگی هر فردی و اگر هم برویم می گوییم ما همان زندگی خود را می خواهیم . اخیرا یک فیلمی از شبکه چهار تلویزیون پخش شد که یک حادثه ای برای فردی رخ دارد که مشکلات برای او بوجود آورد ولی او مدام خیال پردازی می کرد و می گفت اگر این اتفاق نمی افتاد چنین و چنان می شد حافظ می گوید :
در این خیال که دارد گدای شهر روزی
بود که یاد کند پادشاه از او
در این فیلم زمان دست کاری می شود و به عقب بر می گردد و آن اتفاق نمی افتد و یک اتفاق دیگری می افتد که به شدت بدتر می شود یعنی به صورتی می شود که این فرد می گوید ای خدا اشتباه کردم همان اتفاق اولی چقدر زیبا بود . ما خیال می کنیم که اگر جای فلانی بودیم یا بچه فلانی بچه ما بود یا زن فلانی زن ما بود یا ... بهتر بود نه اینگونه نیست ما باید کار را به دست کاردان بدهیم همانگونه که گفته اند:
فکر ما در کار ما آزار ماست
کاردار ما به فکر کار ماست
ما باید کار را به دست او بدهیم و مطمئن باشیم که او کارگردان بسیار خوبی است هرگاه ما کار را به دست خودمان گرفتیم و خواستیم با عقل خودمان و با مشورت چهار نفر از اطرافیان که می فهمیم خیلی از این مشورتها هم مشورت مشفقانه و خدایی نیست و فقط می خواهیم ما را تأیید کنند به بی راهه رفته ایم.
یک موضوع دیگری را هم می خواهم اشاره کنم ، شما می دانید چقدر خرج سریال حضرت یوسف شده است فکر می کنم رقمی حدود پنج میلیارد ریال خرج شده است آیا فکر می کنید چرا این میزان خرج شده است تا از زندگی یک نفر فیلم درست شود آیا به این خاطر که در قرآن آمده است نه ، به این خاطر که این زندگی بسیار فراز و فرود داشته است ، او را از آن بالا به پایین درون یک چاه می اندازند بدون هیچ روزنه و امیدی و بدون هیچ یاری ، کودکی چنین ناز پرورده را درون چاه می اندازند ولی نا امید نمی شود بعد هم یک چنین پیغمبر و پیغمبر زاده ای را در خانه زلیخا به نوکری می برند بعد هم تهمت نا جوانمردانه اخلاقی به او می زنند بعد هم او را به زندان می اندازند با یک چنین هم سلولی هایی و .. این زندگی چون این مقدار فراز و فرود دارد زیبا است و در آخر هم به کجا رسید او خودش جمله ای می گوید: کلید قفلهای عالم دو دندانه دارد یکی تقوا و یکی صبر . در یکی برنامه ای به فردی گفتند وضع مالی چگونه است گفت چه وضع مالی ، نان بدو ما بدو ، من به او گفتم این خیلی خوب است یعنی شما پا دارید که بدنبال نان بدوید خدا حاضر است نان را در سفره شما بگذارد بدون هیچ دویدنی اما یک شرط کوچک دارد اول تو را افلیج می کند دست وپای شما را می گیرد و نان را به شما می دهد اگر حاضر هستید خدا می گوید من حاضر هستم . شما هیچ دیده اید که یک آدم افلیج از گرسنگی بمیرد اتفاقا هرکسی برای او چیزی می آورد دل سوزی است اما او می گوید خدایا من نمی خواهم کسی برای من نان بیاورد دست و پا بده خودم نان بیاورم و وقتی می دود و به یک لقمه نان میرسد از کباب بره خوش مزه تر است .
منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=446&Itemid=583 |