شناخت پیامبروسیره او
حجت السلام و المسلمین نقویان
( قسمت سوم)
سیره اخلاقی پیامبر در خانه و خانواده چگونه بود ؟
شما دیده اید خدای نکرده گاهی که انسان مریض می شود و دکتر می گوید باید از شما یک عکسبرداری شود ، آن صفحه عکسبرداری را روی یک صفحه نورانی می گذارد جایی که زیر آن یک لامپ مهتابی روشن است و آنجا نگاه می کند ، دقیقا این کاری است که ما باید با زندگی و سیره پیامبر انجام دهیم ، یعنی آن فیلم نقص ها و کمبود های خود را روی چهره نورانی پیامبر بگذاریم ، آنوقت بدی ها ، کاستی ها ، کمبودها ، زشتی ها و سلامت های ما معلوم می شود . بالاخره معمولا همه آدمها بخش سلامت ایشان بیشتر از کمبودها است البته هستند آدمهایی که بخش نقائص آنها بیشتر باشد . در آن صورت می توانیم تطبیق بدهیم وگرنه در تاریکی نمی توان دید. بعد هم باید دکتر ببیند ، یعنی اگر ما این فیلم را به یک شخص عادی نشان بدهیم و بگوییم بیماری ما چیست هر چقدر هم در نور بگیرد که نمی فهمد و می گوید الحمد اله همه چیز شما خوب و سالم است و شاید دو روز بعد هم ما بمیریم . پس هم باید در صفحه نور دید و هم یک متخصص ببیند ، پیامبر هم خودش نور بود و هم طبیب ، و واقعا اگر کسی بخواهد آن سلامت را پیدا کند هیچ چاره ای جز این ندارد .
مپندار سعدی که راه وفا
توان رفت جز در پی مصطفی
اسم ما انسان است و انسان نیز از کلمه نسیان به معنی فراموشی می آید ، یکی از اسمهای قرآن ذکر است و ذکر یعنی یاد آوری یک چیزی را ما قبلا می دانستیم به ما یاد آوری می کند . این مجنون یک روزی عاشق لیلی بود و بعد از سالها سوز و گداز
مجنون غریب دل شکسته
دریای زجوش نانشسته
آمد برود به خانه لیلی ، شتر چموشی کرد و او را از آن بالا به پایین انداخت ، ضربه مغزی شد و همه چیز را فراموش کرد . حالا با این مجنون چه کاری باید کرد ، بزرگترین خدمت به مجنونی که حافظه خود را از دست داده است و ضربه مغزی شده چیست ؟ آیا جاهای مختلف ببریم و رفاه در اختیار او بگذاریم یا نه یک نشانه هایی کم کم از لیلی به او بدهیم تا کم کم به یاد او بیاید . قرآن گفته است ما در این عالم ضربه مغزی شده ایم : شما من را که فراموش کنید ، ضربه مغزی می شوید و همه چیز را فراموش می کنید ، یعنی آن چیزهای اصلی خود را فراموش می کنید، وگرنه اینکه اسم من چی است ، خانه من کجا است ، زن من چه کسی است و ... اینها را که فراموش نمی کنم . یا فراموش نمی کنم صبح که می خواهم از خانه بیرون بروم جلوآینه بایستم و به خود نگاه کنم اینها را که یاد من است . آن مسئله اصلی یاد من رفته است ، برای چه آمده ایم یا چکار داریم می کنیم . این مهمترین سوال عرفانی همه هستی است من چه کسی هستم و این جا کجا است ، اگر کسی این سوال یاد او رفت ، همه ی زندگی او هم طلا و نقره باشد فایده ندارد. مثل آن مجنونی است که فراموش کرده است، خدا این پیامبر و قرآن و ائمه (ع) را فرستاده است که از عهد اول یاد ما بیاورد .
منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=441&Itemid=577 |