خوبی کردن و قدر ندانستن ، نیکی کردن و هوای هم را داشتن
حجت السلام و المسلمین نقویان
( قسمت دوم )
لطفا در خصوص نیکی کردن و هوای هم را داشتن صحبت کنید .
یکی از مهم ترین کارهای ماه رمضان همین است و اگر در این هوای گرم ما قدری هوای هم را داشته باشیم دو هوا نمی شویم و کارهای هوا وهوسی انجام نمی دهیم . قدری از کتاب هم نام گلهای بهاری درخصوص سیره پیامبر بخوانم . ابتدا این مطلب را بگویم که شما می توانید این کتاب را تهیه کنید و همراه عیدی ها یک کتاب هم هدیه بدهید یکی ازکمپانی های دوزنده لباس به یکی از این ناشرین گفته بود در کنار کتاب آرم شرکت ما را چاپ کنید و با هر دست کت و شلواری که می فروخت یک جلد کتاب نیز هدیه می داد و آن ناشر می گفت گروهی که این کتاب را هد یه می گرفتند خود مجددا به این ناشر مراجعه کرده و از این کتاب می گرفتند و به دیگران هدیه می دادند و اگر این فرهنگ کتاب خوانی و کتاب هدیه دادن همگانی شود بسیار خوب است . ما نمی گوییم پول ندهید یا ماشین هدیه ندهید یا باغ بزرگ هدیه بدهند اما در کنار آن باغ یک کتاب هم هدیه بدهند وبگویند این کتاب را هم داشته باش تا متوجه شوی که در آن باغ چگونه باید زندگی کنی ، این کتاب باغبانی تو است . جمله مشهوری است که می گوید کتاب باغ و بستان انسانها است . بله پیامبر در اصل نیکی کردن با این عبارات زندگی خود را تنظیم می کردند و برای ما نقل شده است: از همه کس دلسوز تر نسبت به مردم بود خود می فرمود: همانا برای شما بسان پدر برای فرزندان خود هستم. واقعا اگر یک معلم در سر کلاس احساس کند که اینها همه فرزندان من هستند نوع درس دادن او عوض نمی شود ؟ یک استاد دانشگاه حس کند اینها همه دختران و پسران من هستند نوع نگاه و برخورد او و جواب دادن به سوالات و پیگیری کار آنها تغییرمی کند یا پزشک و پرستار در بیمارستان ، اگر پزشک حس کند این فرزند خود من است که بیمار است . یک پزشک عزیزی برای من نقل می کردند که مشغول عمل جراحی سرپایی بودم که منشی آمد داخل اتاق و چیزی گفت ، پزشک رو به بیمار که یک طلبه بود کرد و گفت من از آخوندها خوشم نمی آید ولی چون موقع دریافت دانشنامه پزشکی سوگند خورده ام که به بیمار خود برسم چه خوشم بیاید و چه خوشم نیاید من کار شما را به دقت انجام می دهم منشی من آمده و می گوید دختر شما الان تصادف کرده است و به فلان بیمارستان برده اند من به او می گویم او هم یک خدایی دارد و پزشک آنجا نیز است و من هم به بیمار خود می رسم . یعنی می گوید این هم مثل فرزند من است و چه فرقی دارد . پیامبر یک جایی فرمود اگر می خواهید خدا به شما رحم کند شما هم به دیگران رحم کنید ارحم ترحم ، اگر می خواهید در دانشگاهی که فرزند شما قبول شده است کسی به کار او رسیدگی کند شما هم وقتی کارمند دانشگاه هستید به کار این دانشجو رسیدگی کن، این خیلی مهم است . با مردم انس می گرفت و بی دلیل ایشان را از خویش نمی راند . از خود مردم حالشان را می پرسید ، چیزی که در جامعه ما کم است . مثلا وقتی ما به دوستی زنگ می زنیم و حال او را می پرسیم بگوییم گوشی را به فرزند خود بدهید تا حال او را نیز بپرسم چقدر او خوشحال می شود . اگر مادر شوهر هنگامی که به پسر خود زنگ می زند بگوید گوشی را بدهید به عروسم تا از خود او حال او را بپرسم این عروس از شادی بال در می آورد بگویید دلم برای صدای او تنگ شده است اگر تنگ هم نشده بگویید تنگ شده، اشکالی ندارد این دروغ حساب نمی شود . چقدر پیامبر نازنین بود و چقدر به ریزه کاری ها توجه داشت که ما توجه نداریم ما فکر می کنیم انسانها مثل آهن هستند کیلویی و خرواری و با باسکول آنها را وزن می کنیم ، بدانید انسانها از طلا مهم تر هستند در طلا فروشی ها پنکه را خاموش می کنند و آنرا داخل ویترین می گذارند که باد کولر به آن نخورد که می خواهند طلا را وزن کنند . وحشی بافقی گفت :
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امید زهر کسی که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخواست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم ، پریدیم
رم دادن این صید از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم
گاهی ما به یک میهمانی می خواهیم برویم ولی همسر ما نمی آید می دانیم بهانه می آورد چرا ؟ چون دفعه قبل که آمده بود همه خانمها با هم صحبت می کردند ولی هیچکس این خانم را تحویل نمی گرفت ، چون ظاهر او مانند بقیه نبود ، جواهرات او مانند بقیه اینقدر چشمگیر نبود ، شوهر او مانند بقیه مدیرکل نیست ، این دفعه نمی خواهد برود ، نه اینکه سر او در می کند نه، یک دردسری برای ان آنجا ایجاد کرده اند . از آنجا که با همه نوع انسانی سر و کار داشت در مسائل شخصی از بسیاری موارد چشم پوشی می کرد و می فرمود خدایم به من فرمان داد با مردم مدارا کنم همچنان که به انجام واجبات فرمان داده است . چطور نماز واجب است ، مدارای با مردم واجب است ، مدارا یعنی با دار و ندار مردم بساز . مدارا یعنی کرم مالیدن برای جلوگیری از زخم و التیام خشونت ها و خشکی های دست ، دست شما خشک می شود سوهان کاری که نمی کنید ، اگر در خشک شده و صدا می دهد روغن به آن می زنید ، این روغن یعنی مدارا کردن . تازه وقتی مدارا می کنیم به نفع خود ما است طرف مقابل دیگر تند نمی شود . متوجه شده ام بعضی از همسایه های بلوکی با هم دعوا می کنند که چرا شما سنگ کاری کرده اید رنگ سنگ ما با بغلی فرق می کند . حالا اینهایی که زمان جنگ به جبهه رفته اند و روی مین رفته اند من به آنها گفتم اگر آنروز کشته می شدید شهید شده بودید حالا بر اثر این اضطراب و بالارفتن ضربان قلب یکی از شما سکته کنند بعد می گویند علت فوت این آقا چیست ؟ سر سنگ ساختمان، آیا ارزش دارد ، تو خود را خرج سنگ کرده ای ، سنگ باید خرج تو شود نه تو خرج سنگ . معرفت ما پایین آمده است و حواس ما نیست چه چیزی را خرج چه چیزی می کنیم ، اصلا انفاق یعنی همین ، تو باید یک چیزی بدهی که یک چیز بیشتری به دست بیاوری ، دنیا بازار است مثلا یک هزار تومانی شما به بازار می برید و می خواهید بجای آن یک دلار بگیرید اگر دلار نهصد و نود تومان باشد توقع دارید فروشنده ده تومان را به شما پس بدهد یعنی حتی اگر پول می دهید که پول بگیرید می خواهید مساوی باشد ، حالا اگر فروشنده به جای ده تومان یازده تومان به شما بدهد می گویید واقعا دست شما درد نکرد . می فرمود خردمند ترین مردمان را کسی می دانست که بیشتراز همه با مردم به نرمی رفتار کند . حالا الان برعکس شده است اگر شخصی یک مقدار نرم باشد می گوییم این فرد شل است ، مدیریت ندارد ، ضعیف است ، نه این مدارا می کند . بقول مولانا:
به ترانه های شیرین به بهانه های زرین
به من آورید آخر مه خوب خوش لقا را
اگر ناز یک بچه را کشیدیم و سر سفره افطار نشاندیم یا ناز یک بچه را کشیدیم و به نماز وادار کردیم ، صورت او را بوسیدیم و یک مقدار روسری او را پایین تر کشیدیم نباید فکر کنیم که او را لوس می کنیم ، اتفاقا اینجا باید لوس شود که کار خوب انجام دهد یک جای دیگر نباید او را لوس کنیم . و نرمی با مردم را نیمی از زندگی می دانست . یعنی انسانها نیمی از عمرشان مربوط به این است که با دیگران به نرمش برخورد کنند والا اگر مثلا من سر پنجاه سالگی سکته کردم مردم خدا می گوید عمر تو صد سال بود پنجاه سال آن را برای اضطراب ها و استرس ها و خشونت های بیخود از دست دادی ، خود تو عمرخود را کوتاه کردی من صد سال برای تو نوشته بودم که باید عمر کنی . از انسانهای خشن و بی عاطفه رنج می کشید و می فرمود کسی که به مردم رحم نکند خدا به او رحم نخواهد کرد . ما در یک میهمانی یا یک عروسی شاید همدیگر را نشناسیم ولی همه در آن عروسی به هم تعارف می کنیم با هم خوش و بش می کنیم و هوای همدیگر را داریم ، جای پارک به همدیگر می دهیم جای نشستن به همدیگر می دهیم و ... خوب اگر همه ما که در این ضیافت رمضان میهمان خدا هستیم پس حق نداریم بد رانندگی کنیم . دیروز من جایی می رفتم پش چراغ قرمز ماشینی که بغل دست ما بود جوان نازنینی بود کاغذی را مچاله کرد و از پنجره بیرون پرت کرد من به او گفتم اینجا خیابان است و سطل آشغال نیست آنقدر جوان مودبی بود در ماشین را باز کرد و آن کاغذ را برداشت گفتم خدا به تو خیر دهد تو خیابان را تمیز کردی مطمئن باش خداوند زندگی تو را تمیز خواهد کرد . ما حواسمان نیست ، خانمی را می بینیم با چه آرایش و تیپی در ماشین کلینکس بر می دارد آرایش خود را پاک می کند بعد دستمال را بیرون می اندازد آخربا آن تیپ و این کار زشت ما نمی دانیم که تو زشت هستی یا زیبا از نظر من شما زشت هستید اگر زیبا بودید این کار زشت را انجام نمی دادید ، اولا ماشین که جای آرایش نیست آرایش جا و مکان و لوازم مخصوص خود را دارد چرا در خیابان این کارها را می کنید و چرا دستمال را در خیابان می اندازید . خیلی زشت است در دنیا جریمه های سنگین دارد و ماشین را متوقف می کنند . البته اگر این فرد اروپا رفت اروپایی می شود و طبق قانون آنها رفتار می کند بعد هم تعریف می کند که آنجا چقدر مردم رعایت می کنند . ما اینجا بد عمل می کنیم و همه چیز را به حساب دیگران می گذاریم . این خیلی بد است که ماشین ما مدل بالا باشد ولی اخلاق ما مدل پایین باشد ، کسی حق دارد پشت ماشین مدل بالا بنشیند که اخلاق او نیز مدل بالا باشد . و آخرین جمله این بخش را بخوانم : بهترین کارها پس از ایمان به خداوند مهربانی با مردم است . هر کسی از ما می پرسد ما شب احیاء چه کاری انجام دهیم ، شب جمعه چه کاری بیشتر در این ماه رمضان ثواب دارد من از قول رسول خدا این فرستاد نیکی ها و مهربانی خواندم که بهترین کار پس از ایمان به خدا مهربانی با مردم است . هر کاری با مردم کردیم اگر برچسب مهربانی بر آن زدند بدانیم که ما پیش خدا آبرو داریم والا خیر.
منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=444&Itemid=581 |