معامله با خدا، امانتداری معنوی
حجت السلام و المسلمین نقویان
( قسمت دوم )
ما عهد هایی با خدا بسته ایم و قول و قرار هایی گذاشته ایم که امانت هایی بر دوش ما است این امانت های معنوی را چکار کنیم ؟
یادمان است این جمله جانسوز حضرت امیر المومنین هنگامی که داشتند حضرت زهرا(س) را به خاک می سپردند خطاب به پیامبر که : یا رسول اله من امانت تو را به تو بازگرداندم یعنی این فاطمه دختر شما در منزل من امانت بود و من این امانت را امروز برگرداندم .
یک خانمی امروز صبح زنگ زد که دختر من ازدواج کرده است ایشان دختر خوب ، پاک و پاکدامن و درس خوانده است و از نظر ظاهری هم دختر بدی نیست ولی بخاطر اینکه ما از نظر مالی ضعیف هستیم خانواده داماد مرتب طعنه و کنایه می زنند ما نمی دانیم چه بکنیم ضمنا این دختر یتیم است و پدر هم ندارد و آن خانواده یک عروس دیگر برای پسر دوم خود گرفته است که تمکن مالی دارد گاهی آنها این دو را مقایسه می کنند و به دختر من کنایه می زنند و دختر من خیلی دلش می شکند من به این خانواده می گویم اگر این خانواده بداند که این دختر امانت نزد آنان است و روزی هم دختر آنان به امانت جایی می رود اینگونه عمل نمی کنند.
از هر دست که دادند همان دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
و اگر پزشکی که بیماری را معاینه می کند و باوجود تمام معاینات متوجه نشد که علت بیماری چیست ، چون خیلی از اطبا علائم بیماری را که می بینند متوجه نمی شوند چرا که علائم بین چند بیماری مشترک است متوجه بود که این جسم امانتی دست او است که من حق ندارم هر طور دلم خواست او را تست کنم و هر دارویی خواستم به او بدهم چون من که نمی دانستم . من یک آقایی را چند وقت پیش دیدم که پایش فلج بود به او گفتم آیا پای شما مادرزادی فلج بوده است گفت نه در اثر یک آمپول اشتباه یک پزشک به این صورت شده است اگر آن پزشک می دانست که این بدن امانت است و با توجه به اینکه احتمال می دهد شاید این دارو برای او خوب باشد همینطوری دارو تجویز کند یا اینکه بگوید من نفهمیدم بیماری شما چیست و یک پزشک دیگری است که احتمالا از من حاذق تر است من شما را به او معرفی می کنم، این مریض خیلی راحت تر است که ویزیت را بپردازد و نزد پزشک دیگری برود .
امام بزرگوار ما در خصوص امانت فرموده بودند که معلم امانت داری است که انسان امانت اوست. و اگر مسئولین ما بدانند که این حکومت و این مردم امانت در دست آنها است همانطور که قرآن فرموده امانت را به دست اهل بسپارید خدا به شما دستور داده که امانت را به اهل آن بسپارید ، اگر اینگونه باشد برای گزینش یک مدیر کل ، یک استاندار ، یک وزیر و یا یک وکیل باید باید خیلی دقت کرد و با خیلی از افراد باید بیشتر مشورت کرد چرا که یک استانی با دو میلیون جمعیت را می خواهیم دست یک استاندار بدهیم و یا یک وزارتخانه با آن وسعت را می خواهیم دست یک وزیر بدهیم این چقدر برای ما دلهره ایجاد می کند . در حالات سید بن طاووس یا علامه حلی یکی از این دو بزرگوار است که ایشان می گوید هنگامی که از من پرسش می شود و می خواهم فتوا بدهم مثل یک انسانی هستم که روی تخته پاره بر روی امواج خروشان دریا سرگردان هستم آنگونه می ترسم تا یک فتوا بدهم . حالا دیدید گروهی از فقها خیلی راحت و با شجاعت فتوا می دهند نمی گوییم خیلی احتیاط کنند ولی یک جایی هم بخاطر اینکه مردم یا خارجی ها چه می گویند یا سیاسیون چه می گویند راحت فتوا ندهند نه باید خدا را در نظر بگیرند و حس کنند این مردم ، این فتوا و این حکومت امانت است او میخواهد یک اطلاعیه صادر کند و با آن ممکن است یک عده را بهم بریزد و کشور را به شلوغی و آشوب بکشاند باید بفهمد این ملت و حکومت امانت است . آنوقت در اطلاعیه دقت می کند آن آقا در انتخاب دقت می کند ، من و شما در حرف زدن دقت می کنیم ، صدا و سیما در برنامه دقت می کند چرا که این برنامه وقت مردم را می گیرد و این وقت امانت در دست ما است و پیامبر راجع به کسی که در امانت خیانت کند می فرمود :
شخصی که در دنیا در امانت خیانت کند و آن را به صاحبش بازپس ندهد و بعد بمیرد در دین من نمرده است و خدا را در حالی ملاقات خواهد کرد که از او خشمگین است . یعنی پیامبر نمی گوید اگر زیاد نماز خوانده باشد اشکالی ندارد ، دیگر نماز و روزه و مکه و کربلا همه هیچ ، اگر کسی در امانت خیانت کند این نص صریح کلام پیامبر است که از روی متن کتاب خواندم که بر دین من نمرده است . یعنی اسم او از جرگه مسلمانان خط می خورد و این حرف سنگینی است پس باید مواظب باشیم و امانت فقط این نیست که اگر دیگ همسایه را گرفتیم مواظب باشیم خطی بر آن نیفتد آنکه چیزی نیست تو بر دل مردم خط می اندازی. اگر ما خطی و خشی بر دل کسی نیندازیم آنوقت می توانیم به خدا بگوییم که ما تلاش خود را کردیم که در این مسیر از طرف ما نسبت به امانت هایی که به ما دادی وارد نشود . تا میرسد به خود ما امام سجاد یک جمله ای دارند که می گویند این تن امانت تو است ، تو اگر سیگار می کشی به امانتی که خدا به تو داده است لطمه می زنی روز قیامت یکی از کسانی که علیه تو دادخواست می نویسد ریه خود تو است آنوقت جوابی نداری که بدهی .
اخیرا من در اخبار شنیدم که حیوانات اهلی و گیاهانی نیز که در کنار ما زندگی می کنند بر اثر دود سیگار آسیب می بینند ، یعنی یک روزی حیوانات نیز می آیند و علیه این آقا شکوائیه صادر می کنند که ایشون دود در حلق ما می کرد خدایا او را مجازات کن .
یک کسی نزد پیامبر آمد و گفت یا رسول اله این قرآنی که می گویید گوش فلک را کر کرده است برای من بخوانید ببینم چیست ، یک عده از اصحاب هم ایستاده بودند ، پیامبر همین یک آیه را خواندند :
فَمن یَعمل مِثقال ذرةٍ خَیرأ یَره و من یَعمل مِثقال ذرةٍ شَرأ یَره ،
تا این را خواند این آقا یک سری تکان داد و آهی کشید و بدون خداحافظی رفت ، هرچه او را صدا زدند که بایست قرآن آیه های زیادی دارد او نایستاد و از پیامبر نقل شده که فرمودند : همین یک آیه کار او را ساخت و فهمید در زندگی چه کاری باید بکند .
اگر همین یک روایت را گوش کنید که همه هستی امانت است ، منابع طبیعی امانت است ، چرا ماشین شما دود می کند ؟ چرا برگ درخت را می کنید ؟ چرا زباله می ریزید ؟ چرا کوه را کثیف می کنید؟ این امانات در دست ما است ما حق نداریم هر چقدر که خواستیم نفت استخراج کنیم برای آینده ها چه چیزی می ماند ؟ اگر هستی را ما امانت در دست خود بدانیم با همین یک حدیث کار ما ساخته می شود .
در همین کتابی که معرفی کردیم به نام همنام گلهای بهاری که مربوط به سیره پیامبر اکرم می باشد در صفحه پنجاه و سه بحث امانت داری از نگاه پیامبر است ، می فرمود: وقتی کسی سخنی گفت و به اطراف خود نگریست آن سخن نزد شما امانت است .
خیلی وقتها شده کسی حرفی می زند و ما بی توجه جایی نقل می کنیم زندگی آن آدم بر باد می رود و مشکل ایجاد می شود .
یک آقایی به من می گفت من وقتی ازدواج کردم به همسرم بسیار علاقمند بودم تا این یک تلفنی به من شد به این مضمون که همسر شما زمانی که دانشجو بود یک شب با دوست خود که او هم خانمی بوده در خانه ی آنها خوابیده است و آن شب برادر دوست او نیز در آن خانه بوده است حالا چه اتفاقی افتاده من دیگر نمی دانم ولی می گفت این تلفن زندگی ما را بهم ریخت تا الان که چند سال از این موضوع می گذرد دل من نسبت به همسرم صاف نشده است به همسرم گفتم شما یک شب در منزل دوست خود بوده اید ایشان گفتند بله چطور مگه دوست خوبی است اگر می خواهی او را به شما معرفی کنم گفتم برادر او نیز آنجا بود گفت بله در اتاق دیگر که من اصلا ایشان را ندیدم در را هم می خواستیم بخوابیم قفل کردیم ولی ایشان گفت من دیگر باور نمی کنم .
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان خفته را شیران کند
حالا چقدر باید شب احیاء الغوث الغوث بگویی تا بتوانی این سوء زنی که آن فرد نسبت به همسر خود پیدا کرده از دل ایشان در بیاوری تا خدا تو را ببخشد وگرنه منتظر عقوبت خدا باش . حرف امانت است هر جور نمی توان آن را عنوان کرد مثلا یک چیزی در فلان سایت می خوانند آن را شایعه می کنند ، پسر فلانی فلان کار را کرده است ، چرا ندانسته پخش می کنید باید تحقیق کنید تازه اگر هم درست باشد حق ندارید بگویید ، حالا با شاید و احتمالا و ... که هزار انگیزه شیطانی پشت آن است که دیگر اصلا نباید گفت .
یک حکایت خیلی زیبایی در این کتاب است :
در نبرد خیبر مسلمانان دچار کم غذایی شگفت انگیزی شدند به گونه ای که برای رفع گرسنگی از گوشت برخی حیوانات که خوردن آنها مکروه است استفاده می کردند مسلمانان چند دژ از دژهای خیبر را گشوده بودند اما آن دژی که مواد غذایی در آن انبار شده بود به دست مسلمانان نیفتاده بود در این هنگام چوپان سیه چرده ای که برای یهودیان خیبر گله داری می کرد به حضور حضرت شرفیاب شد و درخواست کرد که حقیقت اسلام را بر او عرضه کند ( در این جنگ یک فردی آمده و گفته دین خود را بر من عرضه کنید جنگ آنها نیز با جنگهای امروز فرق می کرده است ، یعنی جنگ ایشان نیز یک جنگ فرهنگی بود نه جنگ نظامی و کشور گشایی و آدم کشی ) وی در همان نخستین جلسه ها بر اثر گفتار مستدل و منطقی آن فرستاده خدا ایمان آورد ( گفت حق با شما است چون جنگ خیبر چند روز طول کشید ) و سپس گفت همه این گوسفندان امانت یهودیان خیبر در دست من است ، اکنون که رابطه من با صاحبان گوسفند قطع شده است تکلیف من چیست؟ حضرت در برابر صدها سرباز گرسنه فرمود در آئین ما خیانت به امانت یکی از بزرگترین گناهان است ، بر تو لازم است همه گوسفندان را تا در قلعه ببری وهمه را به دست صاحبانش برسانی ، او نیز از دستور پیامبر پیروی کرد و بی درنگ در جنگ با یهود به جهاد پرداخت و در راه اسلام نیز به شهادت رسید.
این غزل حافظ به یاد من آمد :
شاهدان گر دلبری زینسان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند
هرکجا آن شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش دیده نرگستان کنند
وقتی در مقابل کسی که هم کیش و هم آئین شما نیست یک خصلت جوانمردانه از شما صادر می شود او هم دلباخته می شود و به این دین بیشتر ایمان می آورد. بیاییم قبل از اینکه ثابت کنیم ما حق هستیم ثابت کنیم ما انسانهای خوبی هستیم . ما خیلی مهربان هستیم ، ما خیلی امانت دار خوبی هستیم اگر توانستیم این را ثابت کنیم خود به خود حق بودن ما نیز ثابت می شود .
منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=447&Itemid=584 |