|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
سنگ مزار
این قطعه را برای سنگ مزار خودم سرودهام
اینکه خاک سیهش بالین است |
|
|
|
مادر دوراندیش
با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان
کای کودکان خرد، گه کارکردن است |
|
|
|
گنج درویش
دزد عیاری، بفکر دستبرد
گاه ره میزد، گهی ره میسپرد |
|
|
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹
ای شده سوختهٔ آتش نفسانی
سالها کرده تباهی و هوسرانی |
|
|
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱
حاصل عمر تو افسوس شد و حرمان
عیب خود را مکن ایدوست ز خود پنهان |
|
|
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵
ای بی خبر ز منزل و پیش آهنگ
دور از تو همرهان تو صد فرسنگ |
|
|
|
نکوهش بیخبران
همای دید سوی ماکیان بقلعه و گفت
که این گروه، چه بیهمت و تن آسانند
|
|
|
|
گفتار و کردار
به گربه گفت ز راه عتاب، شیر ژیان
ندیدهام چو تو هیچ آفریده، سرگردان |
|
|
|
قصيده (19)
اي دوست، دزد حاجب و دربان نمي شود
گرگ سيه درون، سگ چوپان نمي شود
ويرانه تن از چه ره.... |
|
|
|
قصيده (11)
آن كس كه چو سيمرغ بي نشان است
از رهزن ايام در امان است
ايمن نشد از دزد |
|
|
|
قصيده (9)
گويند عارفان هنر و علم كيمياست
وان مس كه گشت همسر... |
|
|
|
قصيده (2)
اي دل، عبث مخور غم دنيا را
فكرت مكن نيامده فردا را
كنج قفس چو نيك بينديشي
چون گلشن است |
|
|
|
قصيده (1)
اي دل، عبث مخور غم دنيا را
فكرت مكن نيامده فردا را
كنج قفس چو نيك... |
|
|
|
ارزش گوهر
مرغي نهاد روي بباغي ز خرمني
ناگاه ديد دانه لعلي به روزني
پنداشت چينه ايست،... |
|
|
|
فرياد حسرت
فتاد طايري از لانه و ز درد تپيد
به زير پر چو نگه كرد، ديد پيكاني است
بگفت، آن كه به درياي... |
|
|
|
سرنوشت
به جغد گفت شبانگاه طوطي از سر خشم
كه چند بايدت اين گونه زيست سرگردان
چرا ز گوشه عزلت، برون... |
|
|
|
عشق حقّ
عاقلي ، ديوانه اي را داد پند
كاز چه بر خود مي پسندي اين گزند
مي زنند اوباش.... |
|
|
|
بي پدر
به سر خاك پدر، دختركي
صورت و سينه به ناخن مي خست
كه نه پيوند و .... |
|
|
|
درخت بي بر
آن قصه شنيديد كه در باغ، يكي روز
از جور تبر، زار بناليد..... |
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|