|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
شرح كردن شيخ سر آن درخت را با آن طالب مقلد
بود شيخى عالمى قطبى كريم اندر آن منزل كه آيس شد نديم
گفت من نوميد پيش او روم ز آستان او به راه اندر شوم
تا دعاى او بود همراه من چون كه نوميدم من از دل.... |
|
|
|
طعنه زدن بيگانه اى در شيخ و جواب گفتن مريد شيخ او را
آن يكى يك شيخ را تهمت نهاد كاو بد است و نيست بر راه رشاد
شارب خمر است و سالوس و خبيث مر مريدان را كجا باشد مغيث
آن يكى گفتش ادب را هوش دار خرد نبود اين چنين ظن بر .....
|
|
|
|
آغاز منور شدن عارف به نور غيب بين
چون يكى حس در روش بگشاد بند ما بقى حسها همه مبدل شوند
چون يكى حس غير محسوسات ديد گشت غيبى بر همه حسها پديد
چون ز جو جست از گله يك گوسفند پس پياپى جمله ز آن سو....... |
|
|
|
ترسيدن كودك از آن شخص صاحب جثه و گفتن آن شخص كه اى كودك مترس كه من نامردم
كنگ زفتى كودكى را يافت فرد زرد شد كودك ز بيم قصد مرد
گفت ايمن باش اى زيباى من كه تو خواهى بود بر بالاى من
من اگر هولم مخنث دان مرا همچو اشتر بر نشين مىران.... |
|
|
|
شكايت گفتن پير مردى به طبيب از رنجوريها و جواب گفتن طبيب او را
گفت پيرى مر طبيبى را كه من در زحيرم از دماغ خويشتن
گفت از پيرى است آن ضعف دماغ گفت بر چشمم ز ظلمت هست داغ
گفت از پيرى است اى شيخ قديم گفت پشتم درد مىآيد .....
|
|
|
|
فوت شدن دزد به آواز دادن آن شخص صاحب خانه را كه نزديك آمده بود كه دزد را دريابد و بگيرد
اين بدان ماند كه شخصى دزد ديد در وثاق اندر پى او مىدويد
تا دو سه ميدان دويد اندر پيش تا در افگند آن تعب اندر خويش
اندر آن حمله كه نزديك آمدش تا بدو اندر جهد در ......
|
|
|
|
باز الحاح كردن معاويه ابليس را
گفت غير راستى نرهاندت داد سوى راستى مىخواندت
راست گو تا وارهى از چنگ من مكر ننشاند غبار جنگ من
گفت چون دانى دروغ و راست را اى خيال انديش پر ......
|
|
|
|
ناليدن معاويه به حضرت حق تعالى از ابليس و نصرت خواستن
اين حديثش همچو دود است اى اله دست گير ار نه گليمم شد سياه
من به حجت بر نيايم با بليس كاوست فتنهى هر شريف و هر خسيس
آدمى كه علم الاسما بك است در تك چون برق اين سگ..... |
|
|
|
تتمهى نصيحت رسول صلى اللَّه عليه و آله بيمار را
گفت پيغمبر مر آن بيمار را چون عيادت كرد يار زار را
كه مگر نوعى دعايى كردهاى از جهالت زهربايى خوردهاى
ياد آور چه دعا مىگفتهاى چون ز مكر نفس ......
|
|
|
|
دانستن پيغامبر صلى اللَّه عليه و آله كه سبب رنجورى آن شخص گستاخى بوده است در دعا
چون پيمبر ديد آن بيمار را خوش نوازش كرد يار غار را
زنده شد او چون پيمبر را بديد گوييا آن دم مر او را ......
|
|
|
|
سبب پريدن و چريدن مرغى با مرغى كه جنس او نبود
آن حكيمى گفت ديدم هم تكى در بيابان زاغ را با لكلكى
در عجب ماندم بجستم حالشان تا چه قدر مشترك يابم نشان
چون شدم نزديك، من حيران و دنگ خود بديدم هر دوان بودند ....
|
|
|
|
گفتن موسى عليه السلام گوساله پرست را كه آن خيال انديشى و حزم تو كجاست
گفت موسى با يكى مست خيال كاى بد انديش از شقاوت وز ضلال
صد گمانت بود در پيغمبريم با چنين برهان و اين خلق كريم
صد هزاران معجزه ديدى ز من صد خيالت مىفزود و....... |
|
|
|
پرسيدن موسى عليه السلام از حق تعالى سر غلبهى ظالمان
گفت موسى اى كريم كارساز اى كه يك دم ذكر تو عمر دراز
نقش كژمژ ديدم اندر آب و گل چون ملايك اعتراضى كرد دل
كه چه مقصود است نقشى ساختن و اندر او تخم فساد ......
|
|
|
|
عكس تعظيم پيغام سليمان عليه السلام در دل بلقيس از صورت حقير هدهد
رحمت صد تو بر آن بلقيس باد كه خدايش عقل صد مرده بداد
هدهدى نامه بياورد و نشان از سليمان چند حرفى با بيان
خواند او آن نكتهاى با شمول با حقارت ننگريد..... |
|
|
|
آمدن دوستان به بيمارستان جهت پرسش ذو النون مصرى
اين چنين ذو النون مصرى را فتاد كاندر او شور و جنونى نو بزاد
شور چندان شد كه تا فوق فلك مىرسيد از وى جگرها را نمك
هين منه تو شور خود اى شوره خاك پهلوى شور خداوندان..... |
|
|
|
آفت تاخير خيرات به فردا
هين مگو فردا كه فرداها گذشت تا به كلى نگذرد ايام كشت
پند من بشنو كه تن بند قوى است كهنه بيرون كن گرت ميل نوى است
لب ببند و كف پر زر بر گشا بخل تن بگذار و پيش .....
|
|
|
|
حسد كردن حشم بر غلام خاص
پادشاهى بندهاى را از كرم بر گزيده بود بر جمله حشم
جامگى او وظيفهى چل امير ده يك قدرش نديدى صد وزير
از كمال طالع و اقبال و بخت او ايازى بود و شه محمود ......
|
|
|
|
قسم غلام در صدق و وفاى يار خود از طهارت ظن خود
گفت نه و الله و بالله العظيم مالِكَ الْمُلْكِ و به رحمان و رحيم
آن خدايى كه فرستاد انبيا نه به حاجت بل به فضل و كبريا
آن خداوندى كه از خاك ذليل آفريد او شهسواران..... |
|
|
|
امتحان پادشاه به آن دو غلام كه نو خريده بود
پادشاهى دو غلام ارزان خريد با يكى ز آن دو سخن گفت و شنيد
يافتش زيرك دل و شيرين جواب از لب شكر چه زايد شكر آب
آدمى مخفى است در زير زبان اين زبان پرده است بر ......
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|