سفارش خداوند به انسان در باره پدر و مادر
( بخش دوم )
سوره لقمان آیات 14 و 15
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْکُرْ لِي وَ لِوالِدَيْکَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ «14 » وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِي ما لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «15»
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
و ما به انسان درباره ي پدر و مادرش سفارش کرديم؛ مادرش او را با ناتواني روي ناتواني حمل کرد (به هنگام بارداري هر روز رنج و ناراحتي تازهاي را متحمل ميشد)، و دوران شيرخوارگي او در دو سال پايان مييابد؛ (آري به او توصيه کردم) که براي من و براي پدر و مادرت شکر بجا آور که بازگشت (همه ي شما)به سوي من است. * و هرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چيزي را همتاي من قرار دهي، که از آن آگاهي نداري (بلکه ميداني باطل است)، از ايشان اطاعت مکن، ولي با آن دو، در دنيا به طرز شايستهاي رفتار کن؛ و از راه کساني پيروي کن که توبهکنان به سوي من آمدهاند؛ سپس بازگشت همه ي شما به سوي من است و من شما را از آنچه عمل ميکرديد آگاه ميکنم.
تفسیر نمونه
و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کرديم، مادرش او را با زحمت روي زحمت حمل کرد، (و به هنگام بارداري هر روز رنج و ناراحتي تازهاي را متحمل ميشد) و دوران شيرخوارگي او در دو سال پايان مييابد (آري به او توصيه کردم) که شکر براي من و براي پدر و مادرت بجا آور که بازگشت همهي شما به سوي من است.
دو آيهي بعد در حقيقت جملههاي معترضهاي است که در لابلاي اندرزهاي لقمان از سوي خداوند بيان شده است، اما معترضه نه به معني بيارتباط، بلکه به معني سخنان الهي که ارتباط روشني با سخنان لقمان دارد، زيرا در اين دو آيه، بحث از نعمت وجود پدر و مادر و زحمات و خدمات و حقوق آنها است و قرار دادن شکر پدر و مادر در کنار شکر «الله. »
بعلاوه تأکيدي بر خالص بودن اندرزهاي لقمان به فرزندش نيز محسوب ميشود چرا که پدر و مادر با اين علاقه وافر و خلوص نيت ممکن نيست جز خير و صلاح فرزند را در اندرزهايشان بازگو کنند.
نخست ميفرمايد: «ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کرديم» (و وصينا الانسان بوالديه. )
آنگاه به زحمات فوقالعاده مادر اشاره کرده ميگويد: «مادرش او را حمل کرد در حالي که هر روز ضعف و سستي تازهاي بر ضعف او افزوده ميشد» (حملته امه وهنا علي وهن. )
اين مساله از نظر علمي ثابت شده و تجربه نيز نشان داده که مادران در دوران بارداري گرفتار وهن و سستي ميشوند، چرا که شيره جان و مغز استخوانشان را به پرورش جنين خود اختصاص ميدهند و از تمام مواد حياتي وجود خود بهترينش را تقديم او ميدارند.
فیلم مراحل رشد جنین
به همين دليل، مادران در دوران بارداري گرفتار کمبود انواع ويتامينها ميشوند که اگر جبران نگردد ناراحتيهائي براي آنها به وجود ميآورد، حتي اين مطلب در دوران رضاع و شير دادن نيز ادامه مييابد، چرا که «شير، شيره جان مادر است».
لذا به دنبال آن ميافزايد: «پايان دوران شيرخوارگي او دو سال است» (و فصاله في عامين. ) همانگونه که در جاي ديگر قرآن نيز اشاره شده است «والوالدات يرضعن اولادهن حولين کاملين» : «مادران فرزندانشان را دو سال تمام شير ميدهند» (بقره- 233. )
البته منظور دوران کامل شيرخوارگي است هر چند ممکن است گاهي کمتر از آن انجام شود. به هر حال مادر در اين 33 ماه (دوران حمل و دوران شيرخوارگي) بزرگترين فداکاري را هم از نظر روحي و عاطفي و هم از نظر جسمي و هم از جهت خدمات در مورد فرزندش انجام ميدهد.
جالب اينکه در آغاز توصيه درباره هر دو ميکند ولي به هنگام بيان زحمات و خدمات تکيه روي زحمات مادر مينمايد تا انسان را متوجه ايثارگريها و حق عظيم او ميسازد.
سپس ميگويد: «توصيه کردم که هم شکر مرا بجاي آور و هم شکر پدر و مادرت را» (ان اشکر لي ولوالديک. )
شکر مرا بجا آور که خالق و منعم اصلي توام و چنين پدر و مادر مهرباني به تو دادهام و هم شکر پدر و مادرت را که واسطه اين فيض و عهدهدار انتقال نعمتهاي من به تو ميباشند. و چقدر جالب و پرمعني است که شکر پدر و مادر درست در کنار شکر خدا قرار گرفته. و در پايان آيه با لحني که خالي از تهديد و عتاب نيست ميفرمايد: «بازگشت همهي شما به سوي من است» (الي المصير. )
آري اگر در اينجا کوتاهي کنيد در آنجا تمام اين حقوق و زحمات و خدمات مورد بررسي قرار ميگيرد و مو به مو حساب ميشود، بايد از عهده حساب الهي در مورد شکر نعمتهايش و همچنين در مورد شکر نعمت وجود پدر و مادر و عواطف پاک و بيآلايش آنها برآئيد.
بعضي از مفسران در اينجا به نکتهاي توجه کردهاند که در قرآن مجيد تاکيد بر رعايت حقوق پدر و مادر کراراً آمده است، اما سفارش نسبت به فرزندان کمتر ديده ميشود (جز در مورد نهي از کشتن فرزندان که يک عادت شوم و زشت استثنائي در عصر جاهليت بوده است. )
اين به خاطر آن است که پدر و مادر به حکم عواطف نيرومندشان کمتر ممکن است فرزندان را به دست فراموشي بسپارند، در حالي که زياد ديده شده است که فرزندان، پدر و مادر را مخصوصا به هنگام پيري و از کار افتادگي فراموش ميکنند و اين دردناکترين حالت براي آنها و بدترين ناشکري براي فرزندان محسوب ميشود.
و هرگاه آنها تلاش کنند که موجودي را شريک من قرار دهي که از آن آگاهي نداري (بلکه ميداني باطل است) از آنها اطاعت مکن، ولي با آنها در دنيا به طرز شايستهاي رفتار کن و پيروي از راه کساني بنما که به سوي من آمدهاند، سپس بازگشت همه شما به سوي من است و من شما را از آنچه عمل ميکرديد آگاه ميکنم.
و از آنجا که توصيه به نيکي در مورد پدر و مادر، ممکن است اين توهم را براي بعضي ايجاد کند که حتي در مساله عقائد و کفر و ايمان، بايد با آنها مماشات کرد، در آيه بعد ميافزايد: «هرگاه آن دو، تلاش و کوشش کنند که چيزي را شريک من قرار دهي که از آن (حداقل) آگاهي نداري، از آنها اطاعت مکن» (و ان جاهداک علي ان تشرک بي ما ليس لک به علم فلا تطعهما. ) هرگز نبايد رابطهي انسان و پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد و هرگز نبايد عواطف خويشاوندي حاکم بر اعتقاد مکتبي او گردد.
تعبير به «جاهداک» اشاره به اين است که پدر و مادر گاه به گمان اينکه سعادت فرزند را ميخواهند، تلاش و کوشش ميکنند که او را به عقيده انحرافي خود بکشانند و اين در مورد همه پدران و مادران ديده ميشود. وظيفهي فرزندان اين است که هرگز در برابر اين فشارها تسليم نشوند و استقلال فکري خود را حفظ کرده، عقيده توحيد را با هيچ چيز معاوضه نکنند.
ضمنا جمله «ما ليس لک به علم» (چيزي که به آن علم و آگاهي نداري) اشاره به اين است که اگر فرضا دلائل بطلان شرک را ناديده بگيريم، حداقل دليلي بر اثبات آن نيست و هيچ شخص بهانهجوئي نيز نميتواند دليلي بر اثبات شرک اقامه کند. از اين گذشته اگر شرک حقيقتي داشت، بايد دليلي بر اثبات آن وجود داشته باشد، و چون دليلي بر اثبات آن نيست خود دليلي بر بطلان آن ميباشد.
باز از آنجا که ممکن است، اين فرمان، اين توهم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک، بايد شدت عمل و بيحرمتي به خرج داد، بلافاصله اضافه ميکند که عدم اطاعت آنها در مساله کفر و شرک، دليل بر قطع رابطه مطلق با آنها نيست بلکه در عين حال «با آنها در دنيا به طرز شايستهاي رفتار کن» (و صاحبهما في الدنيا معروفا. ) از نظر دنيا و زندگي مادي با آنها مهر و محبت و ملاطفت کن و از نظر اعتقاد و برنامههاي مذهبي، تسليم افکار و پيشنهادهاي آنها نباش، اين درست نقطه اصلي اعتدال است که حقوق خدا و پدر و مادر، در آن جمع است.
لذا بعدا ميافزايد: «راه کساني را پيروي کن که به سوي من بازگشتهاند» راه پيامبر و مؤمنان راستين (واتبع سبيل من اناب الي. ) چرا که بعد از آن «بازگشت همه شما به سوي من است و من شما را از آنچه در دنيا عمل ميکرديد آگاه ميسازم» و بر طبق آن پاداش و کيفر ميدهم (ثم الي مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعملون. )
نفي و اثباتهاي پيدرپي و امر و نهيها در آيات فوق، براي اين است که مسلمانان در اين گونه مسائل که در بدو نظر تضادي در ميان انجام دو وظيفه لازم تصور ميشود خط اصلي را پيدا کنند و بدون کمترين افراط و تفريط، در مسير صحيح قرار گيرند و اين دقت و ظرافت قرآن در اين ريزهکاريها، از چهرههاي فصاحت و بلاغت عميق آن است.
به هر حال آيهي فوق کاملا شبيه چيزي است که در آيهي 8 سوره عنکبوت آمده است که ميگويد: و وصينا الانسان بوالديه حسنا و ان جاهداک لتشرک بي ما ليس لک به علم فلا تطعهما الي مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعملون. ) و دربارهي آن شان نزولي در بعضي از تفاسير نقل شده است که در ذيل آيه 8 سوره عنکبوت آورديم.
منبع : تفسير نمونه ، اثر مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى |