حق الناس به روایت شهدا
( قسمت سوم )
قسمتی ازوصیت نامه شهید علی ناز جوکار
... چند جمله نصایح به ارگانهای اسلامی سپاه پاسداران و جهاد سازندگی، بنیاد شهید، پانزده خرداد، کمیته امداد، شهرداری، شرکت تعاونی، بخشداری، ژاندارمری، نیروگاه برق، صندوق قرض الحسنه و غیره. برادران مسئول آگاه باشید و بدانید که شما نماینده شهدا هستید اگرکوچکترین بیتوجهی نسبت به مسئولیت خویش صورت بپذیرد باعث ضایع شدن حق دیگران میشود. خلاصه تبعیضاتی دربین ارباب رجوع صورت نگیرد که جدأ قلب امام زمان را ناراحت میکند.
دوستان، بخدا قسم اگر غافل شدیم نمیتوانیم جوابگو باشیم. حق الناسسخت است برادر مسئول بگوش باش و بشنو از حق هر چه خداوند دستور داده به آن عمل کن، دوست و رفیق و همشهری قوم وخویش برایت نفعی ندارد اگر میتوانید جوابگوی خواسته ارباب رجوع باشی حداقل با زبان خوش ایشان را راهنمایی نمایید.
در پایان همه شما را به وحدت دعوت میکنم و امیدوارم در راه حق و حقیقت پیروز و موید باشید. اگر گفتههای حق شما را ناراحت کرد بدانید نمیخواهید حق را بدانید. 1
فرازی از وصیت نامه شهید احمدیان
کتب عليکم القتال و هو کره لکم و عسي ان تکرهوا شي و هو خير لکم و عسي ان تحبوا شي و هو شر لکم
بنام الله پاسدار حرمت خون شهيدان
با سلام حضور آقا امام زمان (عج) و نايب بر حقش امام خميني رهبر کبير انقلاب اسلامي و بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران و با درود به روان پاک شهيدان گلگون کفن و به اميد پيروزي هر چه سريعتر رزمندگان اسلام و آزادي آزادگانمان از چنگ بعثيون کافر .
حضور محترم خانواده عزيز و دوستان گرامي و امت هميشه در صحنه و ايثارگران سلام عرض نموده و سلامتي همه را از درگاه ايزد منان خواستارم .
اين وصيت نامه و توصيه هايي است که به حضور عزيزانم تقديم مي کنم تا اولا درد دل اولين و آخرين بارم در صورت فوز عظيم شهادت باشد و در ثاني واجباتي که برگردنم مانده و آن ها را ادا ننموده ام را متذکر شود و از خانواده ام درخواست نمايم که اين ديوني که برگردنم مانده ادا نمايند شايد پس از اداي حق الناس ، خداوند به لطف و کرمش از حق اللهبگذرد .
در وهله اول روي سخنم با خود خداست ، خدايا سپاست مي گذارم که من نعمت وجود را عطا نمودي و مرا لياقت بخشيدي که خلافتت را در زمين بر عهده گيرم چه من از همه چيز کمتر ، احترام تو را گذاشتم و بواسطه غرور و عصيانم روي تو را بر زمين زدم و به جاي رسم بندگي ، رسم علو و تکبر را پيش گرفتم و آن چه که در شان تو بود به خود نسبت دادم و به واسطه فراموشي تو را از خودم نيز فراموشم شد و اين جا بود که روي عنايتت را از من برگرداندي و چنين بود که به خاک سياه افتادم و در اثر حماقت و بي توجهي خويش از يک طرف و غرور و سرکشيم از طرف ديگر آنچنان به دنائت و پستي افتادم که از حيوانات که تکليف بر آن ها نيست گمراهتر شدم و در آن هنگام ديگر تو نتوانستي روي زشت کاري هاي مرا ببيني و به فرشتگان امر نمودي که بر روي افعال زشت بنده ام پرده اي بيفکنيد تا ديگران از کارهاي بد او مطلع نشوند و باز اين جا بود که با تمام قهري که بايد نسبت به بنده خطا کارت روا مي داشتي رحمتت اجازه نداد و نداي " يا ايها الذين آمنوا لاتقنطوا من رحمت الله " را سر دادي و اين چنين بود که انسان عاصي به اميد بخشودنت باب توبه را به روي خود گشوده ديد ؛ و انسان بازگشت ، گرچه دير آمد ؛ خدايا من برگشتم و با هزاران اميد و آرزو به سويت برگشتم و اميدم به تو و لطفت آنقدر هست که مرا به حرص انداخته است .
خدايا من اعتراف مي کنم که تو مرا آفريدي تا چون نگيني بر تارک زيباي تاج هستي بدرخشم و به اين واسطه تو بر فرشتگان فخر بفروشي که مي دانم آنچه که شما نمي دانيد ولي معذرت مي خواهم که قدر نشناختم و ارزشم را نفهميدم و تو را به واسطه افعال زشتم در برابر فرشتگانت خجلت زده نمودم .
آه ، آه خدايا مي دانم و مي داني که بد کردم ولي به عنوان بنده اي که در تمام هستي کسي غير تو ندارد مي گويم ، که در تمام هستي از دنيا و آخرت کلمه اي زيباتر از نام تو " الله "نيافتم و در تمامي هستي تکيه گاهي غير تو نيافتم . اي معبود من ، اي خالق من ، اي هستي بخش من به همان لطفي که نوح را از طوفان بلا نجات داده اي ، ابراهيم را از دست نمرود و آتشش حفظ نمودي ، موسي را از دست فرعون به ساحل نجات رهنمون شدي ، عيسي را از دست تحجر يهود نجات بخشيدي و نام محمد را در هستي انگشت نما نمودي ، به همان مرا از طوفان هواي نفس نجات ده و از آتش دوزخت محفوظ دار و از فرعون وجودم به ساحل تزکيه رهنمونم کن و از تحجر منيتم نجاتم ده و نامم را فقط و فقط در صفحه دوستانت ثبت نما و همچنين زندگيم ، که دلالتي بر اطاعت تو نبود و نداشت ؛ مرگم را مرضي رضاي خويش گردان که شايد اميد در اين باشد . انشاءالله
مطلب بعدي شکر خدا بجا آوردن بواسطه عنايت هدايت به مکتب انسان ساز اسلام بود .
الحمدالله الذي هدانا... خدايانمي دانم چگونه شد که لطفت شامل حالم شد که با نام چهارده معصوم آشنا شدم . نمي دانم من بدبخت چگونه اين خوشبختي را پيدا کردم که اسامي مقدس " محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام " را با زبان زمزمه کنم و از آنان طلب شفاعت در نزد تو نمايم . به هر حال مي دانم همه جا تو بودي و همه چيز تو بودي ، تو را به اين موجودات مقدس از سر تقصيرات ما در گذر .
خدايا نمي دانم چگونه شکرت را به جاي آورم که مرا در زماني قرار دادي که انقلاب اسلامي به وقوع پيوست و توفيق زيارت و پيروي از رهبري چون حسين عليه السلام که از سلاله اوست عنايت نمودي .
دوستانم ، وصيت من وصيت شهدا است ، وصيت من وصيت آن هايي است که جان بر کف نهاده و عاشقانه جانشان را بر طبق اخلاص گذاردند و در کمال خضوع جان به جان آفرين تسليم نمودند . برادران من تنها دليلي که براي زنده بودن در زندگي يافتم هدفدار زندگي کردن بود و تنها هدفي که قابليت اين زندگي را داشت مکتبي زندگي کردن بود چرا که ان الحيوه عقيده و جهاد . و چرا که زبان رهبرم آموختم که تمام مقصد ما مکتب ماست .
عزيزانم مي دانم که اين مسائل را مي دانيد ، نکند غفلت باعث شود که لحظه اي از اعتلاي مکتب غافل شويد و خداي ناخواسته فردا دست حسرت بگزيد که چرا مي توانستم و نکردم .
اولين چيزي که در حرکت در اين مسير مطرح است جهاد است ولي نه مبارزه با دشمن ، بلکه مبارزه با خود . بله مبارزه باخودي که هميشه اين خود و من و منيت بوده که مهمترين مانع راه بوده است و هميشه اصرار بزرگان دين اين بوده که سعي کنيد اول خود را بسازيد و بعد ديگران را ، که هيچ راهي از اين بهتر براي رسيدن به فلاح و رستگاري نيست .
خلاصه کنم اين که سعي کنيم اول خودمان را بسازيم و از هر لحاظ تجهيز نمائيم و سپس به فکر انقلاب و کار براي اسلام باشيم والا تصور اين که قلب بدون تزکيه قابليت هدايت را در هر زمينه اي دارد کاملا غلط است .
سر خودمان را به هر بهانه اي کلاه شرعي نگذاريم و محتويات ذهني و فکري خويش را به اسم اسلام و انقلاب بيرون ندهيم که اگر بواسطه اين امر کوچکترين خللي در ذهن کسي و کوچکترين شبهه اي در فکر کسي وارد شود نه تنها عملمان مورد قبول نيست بلکه فقط خودمان را به بطالت کشانده ايم و بايد خود خدا به دادمان برسد.
اي عزيزانم در زندگي اشتباهات زيادي داشتم ولي آنچه که در طول زندگيم پس از انقلاب رنجم مي داد اين بود که صداقت مرا با چيز ديگري جواب مي دهند من خودم بسيار معيوب بودم ولي وقتي مشاهده مي کردم طرف علنا براي هواي نفس کار مي کند بسيار رنج مي بردم .
بچه ها بياييد بترسيم ؛ فردا از نماز نخوان ها حساب پس نمي کشند ، فردا از نماز خوان ها حساب پس مي کشند ، فردا مسئوليت ما سنگين تر از ضد انقلاب است چون اگر به آن ها بگويند چرا نکرديد جواب مي دهند که ما قبول نداشتيم ولي اگر به ما بگويند که شما که مي دانستيد چرا عمل نکرديد شما که تقوا نداشتيد چرا مسئوليت پذيرفتيد شما که خودت مي دانستي براي نفس کار مي کني چرا اخلاص پيشه نکردي ؛ پس واي بر ما ! واي بر فرداي ما که فرداي پرد دردي خواهد بود . هيچ گاه جرئت نمي کردم علنا اين مسائل را در جمع مطرح نمايم و حتي فردي و در خلوت ، زيرا فکر مي کردم اگر اين حرف را مي زدم اول چيزي که مي گفتند اين بود که خودش از روي هواي نفس صحبت مي کند و از ديگران انتظار اخلاص دارد !
بله ما کار براي خدا را در اين مي ديديم که اگر در شهر هستيم سر پاس برويم و اگر در جبهه هستيم يک اسلحه در دست بگيريم و به خيال خويش از انقلاب و اسلام پاسداري کنيم .
بچه ها هرگز اين حرف ها را در حضورتان نگفته ام ولي قصدم از اين حرف ها اين نبود که کسي را ناراحت کنم و يا اظهار نارضايتي کنم ، ابدا به خدا از همه بچه ها راضيم و کوچک ترين کينه و حقدي نسبت به کسي در دلم نيست نمي خواهم هنگامي که به ملاقات خدا مي روم طوري بروم که او دوست ندارد ولي راستش را هم مي خواهم بگويم تا مسئوليتي برگردنم نماند.
برادران من اين جمهوري اسلامي يک چيز مفتي نبود که به آساني به دست ما رسيد بلکه اين يک حماسه بود که خط خط آن را با خون بهترين عزيزانمان بر کربلاي ايران و در نينواي خوزستان نوشتيم و به دست آيندگان سپرديم .
بچه ها بسيج خيلي مقدس است نگذاريد با کارهايمان طوري شود که بگويند اگر بسيج اينست پس نمي شود از انقلابشان انتظار داشت .
چشم دنيا به سوي ما و اعمال ما دوخته شده است کاري نکنيم که امام زمان (عج) خجل شود و از داشتن چنين سربازاني اظهار ناراحتي کند .
اي عزيزانم از باند بازي و گروه سازي جلوگيري کنيد چرا ما بايد اينقدر از همديگر بيگانه شده باشيم که من براي گفتن حرف هايم حاشيه کاغذ را به اين کار اختصاص دهم به هر حال مي خواستم بدانيد هيچکدم از مسئوليت هايي که به عهده گرفتم کاري جز افزودن بر مسئوليتم نبود و پذيرفتن هر مسئوليتي فقط به واسطه اين بود که اگر کاري از دستم بر مي آيد که بتوانم انجام دهم ، انجام بدهم و الا خدا را شاهد مي گيريم که در مورد کارهايي که کردم هرگز منظورم نبود که نفسم را اغنا کنم و اگر احيانا از چيزي يا از دست کسي ناراحت مي شدم به خاطر دلسوزي بود و اگر کسي را از دست خودم ناراحت نمودم از صميم قلب عذر خواهي مي کنم و تقاضا دارم که اگر کينه اي از دست اينجانب در دل کسي است مرا ببخشيد و حلال کنيد زيرا پاسخگوئي به حق الناس در فرداي قيامت امري بسيار سنگين خواهد بود . 2
مناجات نامه ی شهید چیت سازیان
خدایا گناهانی را که از این بنده ی رو سیاه سر زده ببخش . می دانستم و گناه کردم حرف زدم ولی خودم عمل نکردم دیگران را به راه راست هدایت کردم ولی خودم راه خلاف رفتم بدی دوستم را خواستم و حسادت کردم ؛ تهمت زدم ؛ غیبت کردم ؛ دروغ گفتم ؛ کار برای خودم کردم و خدا را فراموش کردم و در کارهایم خدارا در نظر نگرفتم از اینکه به پدر و مادرم احترام نگذاشته ام و حق الناس را ادا نکردم و حرف حق را گفتم و لی عملی نکردم و غرور داشتم ؛ تکبر داشتم ؛ خودم را از دیگران بالاتر می دانستم و به یاد فقیران نبودم و در موقع غذا خوردن به یاد گرسنگان نبودم و در بستر گرم خوابیدم و فراموش کردم کسانی را که در بیابانها می خوابند و به زیردستانم زور گفتم چنانچه باید از ولایت اطاعت کنم نکردم دوستان شهیدم را فراموش کردم و راه آنها را نرفتم به سراغ جانبازان و مجروهین نرفتم و دلبسته ی دنیا بودم و جنگ را فراموش کردم ؛ از اینکه به ناموس دیگران تجاوز کردند و من بفکر زندگی خودم بودم ؛ مسائل دینی را انجام ندادم ، نماز نخواندم ، روزه نگرفتم ، بلند بلند خندیدم و آخرت را فراموش کردم ؛ از بیت المال محافظت نکردم ، دیگران را مسخره کردم در حالی که خودم از همه مسخره تر بودم ؛ از اینکه چشمهایم گناه کرد و زبانم به سخن خوب باز نشد و پاهایم راه انحراف رفت .
خدایا به خاطر همه ی این گناهانم مرا ببخش ... 3
فرازی از وصیت نامه شهید ابراهیم رجبی
... ونکته ای برای پدرم : از شما می میخواهم که بعد از شهادت من زیاد گریه نکنید . ا لبته گریه کردن کار بدی نیست ولی بیش از حد عکس العمل نشان ندهید تا ضد انقلاب شارژ شود وخیال کند که شما از شهید شدن من پشیمانید ودیگر اینکه اگر بنیاد شهید خواست مبلغی را جهت شهید شدن من پرداخت کند تو فقط مبلغی را که باید خرج تشییع جنازه وغیره میشود بگیر وبقیه آنرا به جبهه واریز کنید ( از شما متشکرم ) . واز نظر اعمال دینی فکر میکنم به مدت یک سال نماز قضا داشته باشم وروزه هم یک ماه بدهکار هستم واز نظر حق الناس خدا آگاه وداناست .
در پایان با تشکر از مادر مهربانم که چنین فردی را تربیت کرد تا زکات بدن خود را اداء نماید ودیگر در پیش خدا از این نظر سربلند باشد اگر چه گناهکار است ولی خداوند ارحم الراحمیناست .دیگر بیشتر از این وصیتی ندارم وتنها از شما می خواهم این وصیت را سر قبر من بخوانید . ... 4
فرازی از وصیت نامه شهید مجید اکبری طائمه
... برادران وخواهران عزيزم! راه امام را ادامه دهيد و امام را در هيچ مرحله اي تنها نگذاريد تا رستگار شويد؛ زيرا راهي كه امام سير مي كند راه خداست و براي رسيدن به اين راه، هيچ راهي جز پشتيباني و حمايت از امام و ولايت فقيه نيست. خدايي نخواسته نكند به يكي از ياران امام تهمت يا غيبتي ببنديد زيرا اينگونه بديها را به مؤمنين بستن، گناهي كبيره و حق الناس است و خدا چنين افرادي را نخواهد بخشيد. پدر و مادر عزيزم! بر شهادتم افتخار كنيد و سرتان را بالا بگيريد و بر خود افتخار كنيد كه چنين فرزندي را در راه خدا قرباني كرده ايد. درود خدا بر شما كه وقتي هنوز زبان باز نكرده بودم، شهادتين را يادم داديد و نماز خواندن و اصول و فروع دينم را در كودكي به من آموختيد. پدر جان و مادر عزيزم! اگر مي ديدي كه بعضي اوقات بدون اجازه شما به جبهه مي رفتم به اين دليل بود كه نداي امام حسين(عليه السلام) مرا مي خواند و بدون اراده به سوي جبهه روانه مي گشتم! اما باز مرا ببخشيد و حلالم نماييد. پدر و مادر عزيزم! نمي گويم گريه نكنيد اما نه براي من، براي مظلوميت امام حسين(عليه السلام) و براي رضاي خدا و همراه با دعا زيرا قرآن مي فرمايد« قل مايعبؤبكم ربي لولا دعاكم»اي رسول به امت بگو اگر دعا و ناله و زاري در زندگي شما نباشد خدا توجه و اعتنايي به شما نمي كند. ... 5
فرازی از وصیت نامه شهید رضا پور خسروانی:
... خدایا!با همه حالات میدانم و یقین دارم که مرا میبخشی، اما باز ترس از دلم کوچ نکرده است، این بار ترسم از حق الناس است و نمی دانم که با این اقیانوس بدبختی چه کنم. اما مُسلِم آن است که امیدش از تو قطع نشود. باز هم امیدوار به توام (یا مقلب القلوب)
تو ای نافذ بر قلوب همگان! به کبرائیت قسمت می دهم که قلبهای مردمی را که حقی هرچند کوچک بر گردن این حقیر دارند، نسبت به من رئوف و مهربان بگردان تا با یاری تو ای تنها مؤثر در تمام هستی، حق الناس از دوش خم شده و از معاصی این بنده کوچک برداشته شود.
بخشیدم هر حقی را که بر گردن هر کس داشتم و انتظار طلب آمرزش و بخشش دارم.
خداوندا!اگر بدانم که با رسیدن به درجه رفیع شهادت فقط به این منظور خواهم رسید که از بار سنگین حق اللهو حق الناس رهایی یابم، عاشقانه به سویت پرواز خواهم نمود.
ای عزیزا! اگر بدانم که با جدا شدن سر از پیکرم و دو دست از تنم و دو پا از بدنم و پاره پاره شدن سینه و جگرم می توانم در جوار رحمتت جای گیرم، پروانه وار گرد شمع شهادت میگردم و آتش داغ را با سینه ام لمس خواهم نمود ... 6
فرازی ازوصیت نامه شهید سید محمد یزدانی
... اينجانب حقير که لياقت يافتم در جهاد با کافران بعثي شرکت کنم و شايد در اين راه کشته شوم و ان شاء ا... در روز قيامت با ياران امام حسين (ع) محشور شوم. وصيت نامه ام را ابتدا با چند سفارش کوتاه که ذيلاً آورده خواهد شد متذکر مي شوم. (5 سفارش به ياد پنج تن آل عبا بتوانيم براي اسلام مفيد بوده و تمام نيروي خود را براي اسلام وقف کنيم.)
1- در نماز جماعت و جمعه شرکت کنيد.
2- براي به ثمر رسيدن ارزشهاي والاي انقلاب خود را يک فرد خدمتگزار براي انقلاب و مردم رنج ديده به حساب آوريد.
3- کمک کردن به افراد مظلوم را يکي از کارهاي روزمره خود قرار دهيد.
4- هيچ وقت خدا را فراموش نکنيد و هميشه در همه کارها خدا را شاهد و ناظر کارهاي خود بدانيد.
5- مردم را هيچ وقت اذيت نکنيد تا حق الناس، خداي نکرده به گردن شما نافتد.
خداوندا من تو را شاهد مي گيرم که خود من بطور بايد و شايد گفته هاي بالا را عمل نکردم ولي مثل يک درس داده شده بمن آن را با قلم که حتي ياراي نوشتن سخنان بزرگان را ندارد براي اين مردم به رشته تحرير آورده ام. همانطوري که زکوة دانش نشر آن است من هم به نوبه خود قدم کوچکي همچون قطره اي بر اين درياي ژرف برداشته باشم و خيالم از اين جهت آسوده باشد هر چند من حقير شاگرد اين مردم هستم ولي همانطور که در بالا گفته شد امروز دارم درسم را به عنوان يک شاگرد براي معلم خود (مردم) بازگو مي کنم ... 7
( ادامه دارد )
منابع :
1 سایت تبیان
2 وبلاگ محمدحسین صدیق
3 وبلاگ فکه
4 وبلاگ ور شهید
5 سایت تبیان
6 وبلاگ شهدا شرمنده ایم
7 سایت تفحص
|