نامه هاي خط خطی
نویسنده
: خانم دکتر عرفان نظر آهاری
(هفته
چهل و نهم )
و داستان راستین دو پسر آدم
را برایشان بخوان ، آنگاه كه قرباني اي
كردند . از یكي شان پذیرفته شد و از دیگري پذیرفته نشد . گفت : « تو را مي كشم » گفت : « خدا ( قرباني را)فقط از پرهیزگاران مي پذیرد . » «اگر تو دست دراز
كني تا مرا بكشي، من دست بر تو دراز نمي كنم تا تو را بكشم . من از خدا كه پروردگارجهانیان است مي ترسم . من مي خواهم تو با گناه
من و گناه خودت به سوي خدا بازگردي و از اهل آتش باشي و این سزاي ستمگران است . اما نفسش او
را به كشتن برادر ترغیب كرد واوكشت واز زیانكاران شد . »
مائده/ 27 30
مدتهاست كه قصه ي هابیل و قابیل را
خوانده ام و بارها براي هابیل گریه كرده ام و همیشه با خودم گفته ام : « كاشكي قصه
ي برادركشي را هیچ كس بلد نبود . »
مي داني خدا،
برادركشي زشت ترین رسم تاریخ است .
آدمهابرادركشي را از قابیل یاد گرفتند و هي تكرار كردند و تكرار كردند و تو جلویشان را
نگرفتي .
كاش هیچ وقت این قصه را برایشان تعریف
نركده بودي .
كاش هیچ وقت نمي دانستند كه چنین اتفاقي ،
افتادنی است .
دنیا پر از كشتن شد، پر از خون و جنگ .
شاید فرشته هایت راست گفته اندكه این آدمرا خلق نكن .
آدمها روي
زمین مي جنگند و خونریزي راه مي اندازند .
زمین تو پیش از ما پاك بود .
ما آلوده اش كرده ایم .
خدایا،
ما را ببخش .
بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم هر آدميدر درونش یك هابیل و قایبل دارد و اگر هابیلش را رشد ندهد، اگر از دفاع نكند و
مراقبش نباشد ، قایبل حتماً او را خواهد كشت .
این جنگ را هیچ كس نمي بیند .
جنگ هابیل و قابیل كه در دلمان دارد
اتفاق مي افتد .
تنها تویي ، تنها تویي كه مي بیني .
خدایا! به هابیل من كمك كن .
راستي، تو از ماجراي هابیل
و قابیل خبر داري ؟
قصه اش را بلدي ؟
به نظر تو معني این قصه
چیست ؟
چرا قابیل برادرش را كشت ؟
ادامه این قصه به كجا مي
رسد؟
به این قصه بیشتر فكركن و
اگر به نتیجه اي رسیدي، بنویس .
( ادامه دارد )
منبع : کتاب نامه هاي خط خطی |