انسان از مرگ تا برزخ
نعمت اله صالحى حاجى آبادى
( قسمت یکصد و بیست یکم )
فصل پانزدهم : بهشت و جهنم برزخى
مقدمه
وقتى انسان از دنيا مى رود، در بهشت يا جهنمى برزخى داخل مى شود كه آن ها از بهشت و جهنم دائمى خيلى ضعيف تر است .
در بعضى از روايات آمده است : هنگامى كه انسان داخل قبر مى شود، درى از بهشت يا درى از جهنم را به سوى او مى گشايند و به وسيله باز شدن آن در و تماشاى منظره هاى جالب و زيبا و حيرت انگيز لذت مى برد و از ديدن آتش و دود و حيوانات گوناگون در وحشت و اضطراب مى افتد و آن ها همان بهشت و جهنم برزخى هستند كه در برزخ وجود دارد.
بهشت برزخى
در اين جا لازم مى دانم آيات و رواياتى كه درباره برزخى وارد شده است را تذكر دهم ، و آن ها از اين قراراند.
قرآن مى فرمايد: ((بهشت هاى جاويدانى وجود دارد و خداوند رحمان آن ها را براى بندگان خالص خود وعده داده است (و ايشان هم نديده به آن ها ايمان و اعتقاد دارند). و وعده خدا حتما تحقق خواهد يافت و مؤ منان در آن بهشت ها سخن لغو و بيهوده ، دروغ و دشنام ، تهمت و غيبت ، سخريه و زخم زبانى را نمى شنوند. در آن جا تنها چيزى كه مرتب به گوش مى رسد سلام است (سلامى كه آن محيط را بهشتى كرده و هر گونه اذيت از آن برچيده شده است ) و هر صبح و شام روزى آنها در انتظارشان مى باشد و به آنان مى رسد. (392)
بيايند در آن بهشت عدن
كه كرده است وعده ، خدا در سخن
بر آن صالحان كه به غيبت اندرند
بيايند و گويى نكويى برند
همانا كه اين وعده از كردگار
بود حق و خواهد شدن آشكار
كسانى كه در باغ جنت روند
سخن هاى باطل كجا بشنوند
در آن جا بود احترام و سلام
بيانيد و روزى ، همه ، صبح و شام
در روايتى آمده است : قرآن كه مى فرمايد: روزى نيكان درهر صبح و شام به ايشان مى رسد مقصود بهشت برزخى است كه قبل از قيامت مى باشد. به دليل اين كه بهشت دائمى قيامت ، صبح و شام ندارد؛ زيرا خورشيد و ماه در آن جا وجود ندارد.(393) ارواح مؤ منان را بعد از مرگ به داخل بهشت هاى برزخى منتقل مى كنند.(394)
در آيه ديگر درباره مؤ من آل ياسين ((جيب نجار)) مى فرمايد:
بعد از آن قوم خود را نصيحت كرد ولى آن ها او را به شهادت رساندند. ((به او گفته شد: داخل بهشت شو)). وقتى داخل شد و خود را در ناز و نعمت الهى ديد. گفت : ((اى كاش ! قوم من مى دانستند كه پروردگار، مرا مشمول آمرزش و عفو خويش قرار داد و در صف اكرام شده گان جايم داد.)) (395)
بر اين مرد مؤ من به برزخ جزاى
بگويند اينك به جنت در آرى
بگويد كه اى كاشكى قوم من
بگشند آگاه از اين سخن
منظور از بهشتى كه به ((جيب نجار)) گفته شد: داخل آن شو. همان بهشت برزخى است ؛ زيرا هيچ كس قبل از قيامت داخل بهشت جاويد نمى شود.
و در رابطه با شهدا مى فرمايد: ((آنها در پيشگاه خداوند روزى مى خورند و از آن چه را كه به آن عنايت كرده است مسرور و فرح ناك هستند و به كسانى كه هنوز به آن ها ملحق نشده اند بشارت مى دهند و مى گويد: خوف و وحشت نداشته باشيد و آنان ره به نعمت هاى الهى وعده مى دهند.)) (396)
مبادا نماييد در دل گمان
همان ها كه در راه رب جهان
بگشتند كشته همى مرده اند
كه آنان همه تا ابد زنده اند
هميشه به درگاه پروردگار
بر آن ها است رزق نكو برقرار
نيز معلوم است كه شهدا در بهشت برزخى روزى مى خورند و بشارت دادن به بازماندگان خود در رابطه با نعمت هاى بهشت دنيا است .
بهشت و جهنم را نشان داد
اميرالمؤ منين عليه السلام در همين دنيا بهشت و جهنم برزخى را به بعضى از مردم زمان خود نشان داد، به طورى با چشم خود ديدند و يقين كردند كه همان بهشت و جهنم است .
از امان صادق عليه السلام نقل شده است : اصحاب اميرالمؤ منين عليه السلام عرض كردند: يا على ! كاش ! بعضى از چيزهايى كه از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به شما رسيده است براى اطمينان بيشتر به ما نشان مى دادى . فرمود:
اگر يكى از كارهاى عجيب مرا مشاهده كنيد كافر مى شويد و بهترين قضاوت شما درباره من ، اين است كه مى گوييد: على كافر و كاهن و دروغگو مى باشد.
عرض كردند: همه مى دانيم كه شما وارث پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى باشيد و علم آن حضرت به شما رسيده است . فرمود: قبول علم و ولايت ما براى كسانى كه قلبشان به نور ايمان منور نشده باشد سخت است و تحمل و درك آن را ندارند به جز ملك مقرب يا نبى مرسل يا مؤ منى كه خداوند قلب او را به نور ايمان محكم و آزمايش كرده باشد.(397)
سپس فرمود: اگر بعضى از عجايب و آنچه را كه خدا به من عنايت فرموده است به شما نشان دهم باز از من راضى نمى شويد. اما پس از نماز عشا همراهم بياييد تا چيزهايى را به شما نشان دهم . بعد از نماز حركت كرد و هفتاد نفر از كسانى كه فكر مى كردند از بهترين شيعيان او هستند به دنبالش حركت كردند تا به بيابانى رسيدند.
حضرت به آنان فرمود: چيزى را نشان ندهم تا از شما عهد و پيمان خدا را بگيرم كه بعد از مشاهده آن ، كافر نشويد و امر نادرستى را به من نسبت ندهيد؛ زيرا آن چه كه پيامبر صلى الله عليه و آله به من تعليم كرده است به شما نشان مى دهم و خداوند هم ، آنچه را به پيامبران خود نشان داده از آنان عهد و پيمان گرفته است .
بعد از عهد و پيمان گرفتن ، فرمود: صورت خود را برگردانيد. سپس حضرت دعايى خواندند كه تا آن ساعت كسى مانندش را نشنيده بود.
هنگامى كه دعايش به پايان رسيد. فرمود: صورت خود را به طرف من برگردانيد. وقتى متوجه آن حضرت شدند، نهرها و باغها و درختان پرميوه ، گوناگونى را مشاهده كردند، به طورى كه انسان از منظره هاى زيباى آنها لذت مى برد. آن باغها، چنان سر سبز و خرم و دلربا بود كه تا آن وقت در هيچ نقطه دنيا كسى آنها را نديده بود.
از طرف ديگر، آتشهاى زياد و فروزانى را مشاهده كردند كه شعله هاى آنها از هر طرف صفير و زبانه مى كشيد، به طورى كه انسان از ديدن آنها به وحشت مى افتاد و هيچ شك و شبهه اى در رابطه با بهشت و جهنم براى آنان باقى نماند.
بعد از مشاهده كردن آن همه عجايب ، يكى از آنها كه با جراءت تر بود گفت : على عجب سحر بزرگى كرده است و به غير از دو نفر، همه آنان كافر شدند و حقيقت را قبول نكردند.
آن چه را كه حضرت به آنان نشان داد بهشت و جهنم برزخى بود؛ زيرا بهشت و جهنم دائمى مربوط به عالم قيامت است و در دنيا قابل ديدن نيست .(398)
كوثر، نهر بهشت برزخى
حال كه بهشت برزخى و خصوصيات آن را دانستيم لازم ديدم درباره نهرهاى آن بهشت مطالبى از زبان امام صادق عليه السلام كه به ((عبدالله سنان )) بيانم فرموده است را بنويسم .
((عبدالله بن سنان )) يكى از ياران امام صادق عليه السلام ، در رابطه با نهر كوثر برزخى ، چيزى را كه از آن حضرت شنيده است چنين بازگو مى كند.
از امام صادق عليه السلام پرسيدم : نهر كوثر چيست ؟ فرمود: طول و اندازه اش بين بصرى تا صنعاى يمن است . ((عبدالله )) تعجب كرد! حضرت فرمود: آيا دوست دارى آن را به تو نشان دهم ؟
عرض كردم : آرى ، فدايت شوم فرمود: دست مرا بگير تا از شهر بيرون رويم . دست او را گرفتم تا بيرون شهر مدينه رفتيم . امام پاى مباركش را به زمين زد و فرمود: نگاه كن . (ناگهان به امر امام پرده ملكوتى از پيش چشمم كنار رفت و عالم برزخ نمايان شد.) وقتى چشم گشودم نهرى بسيار بزرگ را ديدم كه اول و آخرش پيدا نبود مگر موضعى كه من و حضرت در آن جا ايستاده بوديم كه مانند جزيره بود. نهرى به نظرم آمد كه از يك طرف آن آب و از طرف ديگرش شير مى رفت كه از برف سفيدتر بود. از ميان آن ، شرابى جارى بود كه به نظر مى رسيد مانند ياقوت سرخ است و چيزى نيكوتر و خوش نماتر از آن در ميان شير و آب نديده بودم .
گفتم : فدايت شوم . اين نهر از كجا بيرون مى آيد (و به كجا مى ريزد)؟ فرمود: اين از چشمه هايى است كه خداوند در قرآن ، وعده آن را داده و فرموده است : ((در بهشت چشمه اى از شير و چشمه از آب و چشمه اى از شراب در اين نهر جارى مى شود.))(399)
در كنار آن نهر، درخت هايى ديدم كه حوريان با گيسوان زيبا و شانه كرده در زير سايه آن ها آرميده و هرگز، مويى بدين زيبايى و خوبى نديده بودم . در دست هر يك از آنها ظرفى كه هرگز به خوبى آن در عمرم نديده بودم وجود داشت . پس حضرت نزديك يكى از آن ها رفت و اشاره فرمود كه آب بده . آن حوريه ماه رو، جامى از شراب پر آب كرد و به دست آن حضرت داد، ايشان از آن آشاميد. باز اشاره فرمود كه آن را پر كند. آن حوريه جام را پر آب كرد و به آن حضرت داد. ايشان هم آن را به من دادند.
من هم از آن ظرف آشاميدم . هرگز، ظرفى به زيبايى و شربتى به گوارايى آن نديده و نچشيده بودم و از جهت لطافت و لذت بى مانند بود، بوى مشك و عنبر مى داد.
عرض كردم : فدايت شود، هرگز مانند آن چه را كه امروز ديدم نديده بودم و تا حال گمان نكرده و تصور هم نمى كردم كه چنين چيزى وجود دارد.
فرمود: اين كمترين چيزهايى است كه خداوند براى پيروان و شيعيان ما مهيا كرده است . مؤ من هرگاه از دنيا برود. او را به سوى اين محل و اين نهر آورند، او در باغستان هاى آن گردش مى كند و از خوردنى ها و آشاميدنى هاى آن مى خورد و مى آشامد. دشمن ما چون از دنيا برود روحش را به وادى ((برهوت )) مى برند و در آن جا عذاب مى كنند و در عذاب آن ، هميشه مى ماند و از زقوم و حميم آن به او مى خورانند و به حلق او مى ريزند. پس فرمود: پناه به خدا از آن وادى .(400)
پىنوشتها :
392-مريم ، آيه 60 و 61.
393-انسان ، آيه 12.
394-تفسير صافى ، ج 2، ص 50.
395-ياسين ، آيه 25، 26.
396-آل عمران ، آيه 168 تا 170.
397-پيشگويى هاى پيشوايان ، ص 8.
398-پيشگويى هاى پيشوايان ، ص 206.
399-سوره محمد، آيه 14.
400-بحار الانوار، ج 2، ص 278.
(ادامه دارد )
منبع : http://vccans.ir/libraray/Ketabkhaneh/ketaabkhaaneh/marg_barzakh/marg_barzakh_saalehi-haajiaabaadi |