خجالت و حقارت در برابر خدا
حجت الاسلام رنجبر
( قسمت دوم )
توضیح درباره بیت :
" چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور به امید شاها "
می گویند : کوتاهترین کوهها ، کوه تور است . روایت داریم در اطراف کوه تورهم کوههای بلندی وجود دارد . کوهها شنیدند که خدا می خواهد در کوهی با موسی مناجات کند . همه کوههای بلند گفتند : که چون ما بلندهستیم ، خدا موسی را اینجا می اورد . تنها کوهی که اصلا به ذهنش هم خطور نکرد که موسی به آنجا برود و با خدا صحبت کند ، کوه تور بود . خدا به موسی دستور داد بالای کوه تور بیا . سعدی می گوید : چون قطره خودش را کم دید و به آغوش دریا رفت ، صدف دهانش را باز کرد و او را در کنارش جای داد و با جان دل ، او را پرورش داد و این به جایی رسید که از قطرگی بیرون آمد و به یک مروارید تبدیل شد و ارزش پیدا کرد . می خواهد بگوید : ای آدمها ، اگر خودتان را در برابر خدا دست کم گرفتید و خدا را دست بالا گرفتید ، آن وقت شما کوچکی می کنید و خدا روی شما کار می کند . انسان وقتی خدا توی زندگیش بیاید خودش را جمع و جور می کند . ما که رها هستیم چون خدا در زندگی مان نیست . مثل یک جوانی که پایش را دراز کرده و آواز هم می خواند ، وقتی بزرگی می آید ، خودش را جمع میکند . ما هم اگر خدا را در زندگی مان ببینیم ، خودمان را جمع می کنیم . شهید آوینی سیگاری بود و یک مرتبه سیگارش را ترک کرد . به او گفتند چرا این کار را کردید ؟ گفت : شنیدم که امام زمان همه جا حاضر است . من پیش پدرم ، سیگار نمی کشم و به بیرون می روم . حالا که فهمیدم امام زمان حاضر و ناظر است ، گفتم : کجا بروم که ایشان نباشند. دیدم هر جا بروم ایشان هستند ، پس ترکش کردم . وقتی او را احساس می کند ، خودش را جمع می کند . دیگر سیگار دود نمی کند . ما که این کارها را می کنیم ، کسی را حاضر و ناظر نمی بینیم . بلندی از آن یافت که پس شد ، در نیستی کوفت تا هست شد . چرا ارزش پیدا کرد و مروارید شد . چون پست شد و پایین آمد و خداوند به او ارزش داد . ما باید به چشم حقارت یه خودمان نگاه کنیم .
اگر قرار باشد یک نفر پایین بیاید و حقیر بشود ، علاوه بر امضای ما ، حتما باید خدا هم امضا کند . اگر همه عالم امضا کنند و خدا امضا نکند باز کار درست نمی شود . مثل میوه است . شما میوه آب دار را جدا می کنید و بر می دارید ، این بخاطر خود میوه است .
چه کار می توانیم بکنیم که بهتر ببینیم و دلهایمان پاک شود ؟ چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید . مولوی دقیق تر می گوید . ایشان می گویند : چشمها چه فایده دارد ؟ دل را باید شست . دل که پاک بشود ، چشم هم ، پاک می بیند . اگر دلت پاک باشد ، نگاهت پیمانه می شود و هرچه را ببینی ، سرمست می شوی .
منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=319&Itemid=448 |