به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / جورج سجعان جرداق » امام علي (ع) صداي عدالت انسانيت
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 746 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

جورج سجعان جرداق

امام علي (ع) صداي عدالت انسانيت -  جلد دوم

مؤلف  جورج سجعان جرداق

مترجم:عطامحمد سردارنيا

( قسمت ششم )

فهرست مطالب :

تاريكيهاي تعصب و فئوداليسم( قسمت دوم )

 بدين ترتيب طبقه جديدي از رجال ديني بوجود مي آيد كه از راه دين سود مي برند و زندگي مي كنند و به همين علت هم با هرگونه تحولي در جامعه مبارزه مي نمايند، زيرا تغيير و تحول تازه، نيازمند مردان جديد و انتقال قدرت و سود از طبقه قديم به طبقه جديد خواهد بود.

و از اينجاست كه پدران روحاني هميشه غير انقلابي بوده اند و از ميان آنان افراد انقلابي كمتر بوجود آمده و اگر كسي را پيدا كنيد يا از جرگه پدران روحاني طرد گشته و يا اعدام شده است و اين همان معني فشار ديني است كه خون هزاران نفر بخاطر آن در همه اديان الهامي ريخته شده است(10) »!

گفتيم كه قرون وسطي با بربريت و وحشيت خاصّي در فشار برآزادي فكر و عقيده، چه در شرق و چه در غرب، برتري و امتياز يافته است و بسيار طبيعي است كه طبقات حاكمه تشكل يافته از رجال دولت و پدران روحاني، آزادي فكري را در ميان توده هايي كه هرگونه آزادي آنها پايمال شده است از بين برده و انديشه را از كار باز دارند، زيرا آزادي يك وحدت تجزيه ناپذير است و لازمه جنگ با آن، آن است كه هرگونه راهي را بر روي آن ببندند. و بر همين اساس بود كه «عدم نرمش و همزيستي» در اروپا با قاعده مطلقي گرديد كه در زمينه عقايد و افكار در قرون وسطي حكمفرما شد و زبان آهن و آتش تنهازباني بود كه زمامداران و رجال ديني مسيحي با همه كساني كه ولو به طور احتمال در مسائل عقيدتي با آنان مخالف بودند، بوسيله آن سخن مي گفتند و مسئله شكنجه دادن قربانيها و تبعيد بيگناهان و كشتار مردم و آتش زدن گروههايي از مردم در ميدانهاي عمومي، از مسائل عادي و مرسوم اين اعصار شد.

مثلاً «شارلماني»(11) ، پادشاه فرانسه قانوني وضع كرد كه بموجب آن هر كس كه مسيحيت را نمي پذيرفت محكوم به اعدام مي شد و او هنگامي كه حمله سخت خود را بر ضدّ ساكسن ها و آلمانيها رهبري مي كرد، رسماً اعلام داشت كه: هدف نهايي وي نصراني ساختن آنان است!

شارلماني

 قرون وسطي، آزادي انديشه را جرمي مي دانست كه قوانين به شدّت تمام براي صاحب آن خواستار كيفر بود. و دادگاههاي تفتيش عقايد (انكيزسيون) هم زشت ترين و شرم آورترين سازمانهاي رسمي بودند كه اين قانون آنها را بوجود آورده بود. اين دادگاهها را پدران روحاني شكل داده و اداره امور آنها را به عهده داشتند و خود را سرپرست دفاع از معتقدات ديني، آن هم به ننگين ترين و بدترين روشها، قرار داده بودند(12) . هر كس جرأت مي يافت كه در مسائل و عقايد ديني به بحث بپردازد، پس از شكنجه هاي طولاني، گردنش زده مي شد! و درباره هر كس هم كه گزارشي (ولو به غلط و از روي اشتباه) به رجال دادگاه مي رسيد، اينچنين رفتار مي شد. و چه بسيار جويهاي خون در سراسر قاره اروپا به دستور پادشاه و پدران روحاني به راه افتاد كه به اصطلاح در راه «دفاع» از دين عيسي مسيح بود، عيسايي كه مي گفت: «دشمنانتان را هم مانند خودتان دوست بداريد».و چه بسيار آتشهايي كه در ميدانهاي عمومي افروخته شد كه خوراك آنها آن افراد بشري بودند كه گناهشان داشتن عقيده و رأي بود و يا گزارشي بر ضّدِ آنها رسيده بود و يا حاضر به عبوديت، به هر نحوي كه باشد نبودند.

و در خلال مجالس ومحافلي كه مردم در آنها حضور مي يافتند و از زيارت و وجود پادشاهان و رجال درباري و اشراف و داوران دادگاههاي انكيزيسيون و نظاير آنان از خونخواران «بهره مند» مي شدند!، چه بسيار آتشهايي افروخته مي شد كه در ميان آن افراد بدبختي، از زن و مرد، سوزانيده مي شدند!.

در واقع، هيچ روزي در اروپا نگذشت، مگر آنكه در بعضي از نقاط آن، اين آتشهاي همگاني برپا مي شد و مردم بيچاره اي دست و دهن بسته به سوي آنها كشانيده مي شدند. آري، دست و دهان آنان را مي بستند تا مبادا كوچكترين خطايي از آنان صادر شود كه نسبت به ساحت رجال ديني و تماشاگران، ناراحت كننده باشد. ولي اين افراد بيچاره و بدبخت از كجا مي توانستند سخن بگويند، در صورتيكه تمام رمق و نيروهاي آنان با افزارهاي شكنجه و يا زنداني شدن در دهليزهاي تنگ و تاريك و خفقان آور در زيرزمين، گرفته شده بود.

زندانهاي: اسپانيا، ايتاليا، پرتغال، سوئيس، فرانسه، آلمان، اتريش، و بريتانيا بر صدها هزار از اين انسانهاي بيچاره اي كه سرنوشت آنان را در برابر گروه خونخواران (رجال انكيزيسيون) قرار داده بود، تنگ شده بود. و چون تعداد زندانها نسبت به رقم قربانيهايي كه به طور روزافزون، افزايش مي يافت كم بود، يكي از بزرگانِ رجالِ ديني به فكر چاره افتاد و مي انديشيد كه زودتر دهليزها و دخمه هاي ديگر كنده شود و بودجه جديدي تهيه شود تا كفاف شكنجه دادن و سوزانيدن بدبختهايي را بدهد كه تعدادشان روزافزون بود، ولي فكر او به جايي نرسيد و اين «مسئله بغرنج» همچنان ذهن او را به خود مشغول داشته بود تا آنكه به نظرش آمد اگر « گروه مؤمنان» از اميران و ثروتمندان و نجبا، به ساختن زندانهاي نوين كمك كنند تا با دهليز و نقبهاي وحشتناك و افزارهاي دوزخيش، در اختيار انكيزيسيون قرار گيرد، به آنان وعده «بخشش گناه» بي حدِّوحساب بدهد. معني اين كار، به طور ساده اين بود كه:

دزدان و غارتگران و تبهكاران و خون آشامان و مردمان خودخواه و بي اخلاق كه به كمترين بهره از وجدان انساني نيازمند بودند، چاره اي جز اين ندارند كه با اموالي كه از مردم به يغما برده اند در تأسيس و بناي زندانهاي تازه براي فرزندان توده و صاحبان اخلاق نيكوي بشري و انديشه آزاد، اقدام و مساعدت كنند و آنها را به رجال ديني تسليم كنند تا «بخشايشها» به سوي آنان سرازير شود(13) ! و بدينوسيله آنان امكان مي يافتند كه در روي زمين به بدكاري بپردازند و مال مردم را بگيرند و ستم كنند و مردم را بكشند و در قبال همه اين كارها، در زمين و آسمان مسئول نباشند، ولي بشرط آنكه به رجال ديني (مسيحي) در ستم بر بيچارگان و شكنجه دادن و سوزانيدن آنان، كمك و ياري كنند!

مدّتي پيش از ايجاد دادگاههاي تفتيش عقايد (انگيزيسيون) در فرانسه قتلگاه وحشتناكي براي همه «آلبي»ها بوجود آوردند(14) ؛ آلبيها گروهي از فرانسويان بودند كه در قسمت جنوبي سرزمينشان بسر مي بردند آنان از بين مذاهب گوناگون مسيحيت، مذهبي را براي خود انتخاب كرده بودند؛ ولي «پاپ اينوسان سوم» حمله ستمكارانه اي بر ضدّ آنان كرد و اجازه داد كه طوفاني از آتش بر سر آنان ريخته شود و در نتيجه، زنان و كودكان و پيرمردان را هم سربريدند و شهرها و روستاها و كشتزارها را ويران ساختند و مهاجمين، سرزمين آلبيها را وقتي ترك كردند كه از آن جز مشتي ويرانه و خاكستر بجا نمانده بود كه آن هم دستخوش بادها قرار داشت!

 كسي كه از اين قتلگاه پيروزمندانه بيرون آمد و با «قهرماني» خاص بر ديگران برتري يافت يك پدر روحاني به نام «دومينيكوس» قدس بود. مردم مناطق ديگر و مجاور فرانسه، هنگامي كه از سرزمين آلبيها عبور مي كردند لحظه اي مي ايستادند و فكر مي كردند و مي گفتند: خداوند، آلبيها را ببخشد. قبلاً اين سرزمين را پرساخته بودند! و اكنون به گوشه اي از آنچه كه دانش ما درباره محكمه هاي تفتيش عقايد به آن مي رسد توجه كنيد (محكمه هايي كه به آنها اشاره كرديم و گفتيم كه رجال ديني و زمامداران اروپا در ايجاد آنهابراي تجاوز به انسان، همكاري و تعاون بخرج دادند) و هدف نهايي ما از اين امر آن است كه پرتو آشكارتري بر آن رويدادهاي ترسناك و فجايع دردناك بيفكنيم كه ملّتهاي اروپايي در راه خود به سوي اعلان حقوق بشر، از آنها عبور كرده اند و سپس براي خودمان در شرق، درسي اتخاذ كنيم و در راه حق به هر اندازه كه سخت و دشوار و فصول آن طولاني و گوناگون باشد، ثابت قدم بمانيم، چنانكه آن گروه قهرمانان جاوداني ثابت قدم ماندند كه جانشان را در راه آزادي و شرافت و عزت انسان، در هر زمان و مكاني به آتش تسليم كردند، تا امروز سزاوار آن شدند كه ما براي بزرگداشت خاطره آنان سرخود را بعلامت احترام فرود آوريم و درودهاي انسانيت را كه امروز از ثمره كوششهاي آنان بهره مند است بر آنها بفرستيم.

«روبر» پادشاه فرانسه (معروف به روبر پرهيزگار!)

 پيش از آنكه دادگاههاي تفتيش عقايد (انكيزيسيون) جنبه رسمي پيدا كند، سرآغاز آن در سال 1022 ميلادي بود، يعني در سالي كه مردم ديدند «روبر» پادشاه فرانسه (معروف به روبر پرهيزگار!) پانزده نفر از «زنديقان» و «گمراهان» فرانسه را در شهر «اورليان(15) » سوزانيد. و در سال 1183 يك قرارداد رسمي بين امپراطور «فريدريك اول» و پاپ «لوسيوس سوم» به امضاء رسيد كه بموجب آن اين محكمه هاي شرم آور و ننگين بوجود آمد و از اين تاريخ سياه، اقدامات و اعمال خود را شروع كرد و همچنان تا اواخر عصر جديد به كارهاي خود ادامه داد. اين دادگاهها در اسپانيا در سال 1808 م. بوسيله «ناپلئون بناپارت» منحل شد، ولي در سال 1814 باز رسميت يافت، و سپس در 1834 به طور نهايي بساط آن برچيده شد. و بدين ترتيب ظلمت دادگاههاي تفتيش عقايد، اروپا را هفت قرن متوالي در خود فرو برد. هيچ كشور اروپايي از جنايات اين دادگاهها در امان نماند، ولي سرزميني كه بيشتر از همه جا از آن «بهره مند» شد، اسپانيا بود.

ناپلئون بناپارت

اسپانيا بالخصوص در قرن پانزدهم در دوران پست ترين افرادي كه تاريخ اسپانيا در قرون وسطي به خود ديده است، (يعني: امپراطور «فرديناند» و همسرش «ايزابلا(16) » و تبهكاري به نام «توركيماد» كه اسپانيا را مالامال از وحشت و ترس كرد و نام او همراه با عنوان «قاضي تفتيش عقايد» بود) بيشترين سهم را برده است! من كسي را كه در پستي و تبهكاري به پايه اين سه نفر برسد، جز «هانري پنجم» پادشاه اسپانيا و امپراطور آلمان و پسرش «فيليپ دوم» درتاريخ اروپا و «بسربن أرطاة»(17) و «زيادبن ابيه(18) » و «عبيدالله بن زياد(19) »و «حجاج بن يوسف(20) » و «مسلم بن عقبه(21) » وخونخواران «مماليك» و تركها در تاريخ شرق، شخص ديگري را سراغ ندارم.

«فرديناند» و همسرش «ايزابلا»

من از ميان آن سه نفر «توركيماد» را بيشتر معرفي مي كنم. او يك راهب دو مينكيني بود كه ملكه «ايزابلا» در مقابل او به گناهان خود اعتراف مي كرد. ايزابلا پس از آنكه به ازدواج «فرديناند» درآمد، توركيمياد به او گفت: مي خواهم كه پيماني با من ببندي و قولي به من بدهي. ايزابلا پرسيد: در مورد چه موضوعي؟

گفت: زنديقان و گمراهان را سركوب كني و بي ديني را ريشه كن سازي... و او به عهد خود وفا كرد و توركيماد در جنايات خود غوطه ور شد و بدبختي و ويراني و مرگ سياه را در سراسر آن سرزمين گسترش داد و آسمان آن را با دود انبوه آتشهايي كه در دوران رياست و سرپرستي وي بر دادگاههاي تفتيش عقايد در اسپانيا، يك روز هم خاموش نشد، سياه نمود و پوشانيد.

تورکمادا

داوران دادگاههاي تفتيش عقايد ( انگيزيسيون) هر كسي را كه در برابر آنان قرار مي گرفت «كافر» مي دانستند و مردم چاره اي جز اين نداشتند كه بر ضدّ وي گواهي دهند و همچنين زن وفرزند نيز مي بايد عليه شوهر يا پدر خود شهادت دهند وگرنه شكنجه مي ديدند! آنان متهم را در زندانهاي گوناگوني قرار مي دادند كه به علّت رطوبت و تاريكي و باريكي دهليزها و نقبها و نشيبهاي آن در اعماق زمين و همچنين فساد و تباهي آنچه كه در آنها بود و سختگيري و تندي نگهبانان آن و انواع توهينها و آزارها و شكنجه هايي كه نصيب «مهمانانشان» مي شد، حتي حيوان هم نمي توانست يك ساعت در آنجا بماند(22) . داوران دادگاهها، هنگامي كه از متهم بازجويي مي كردند، او را از اتاقهايي كه ديوارهاي بلند آن بين نور آفتاب و متهم فاصله مي انداخت عبور داده و به دخمه تاريكي هدايت مي كردند. و در اين اتاق، دهها نوع از ابزار و آلات شكنجه در اطراف متهم بچشم مي خورد.

اين دادگاهها تابع هيچ قانون و قاعده اي جز اراده و ميل داورانش نبودند و غيرممكن بود كه كسي بتواند از سلطه آن رهايي يابد و البته در آن زمان چيزي آسانتر از اين نبود كه يكي از افراد مردم متهم شود و در چنگ بازپرسان و مأموران انگيزيسيون قرار گيرد براي اينكه فقط كافي بود كه يك دشمن و بدخواه شما، براي رهايي از دست شما، افكار و توجه آنان را به سوي شما جلب كند كه بلافاصله در چنگ آنان قرار بگيريد!

در اسپانيا هيچ متهمي در چنگ «توركيماد» قرار نگرفت مگر آنكه زنداني شد و شكنجه ديد و سپس اموال او مصادره گرديد و خودش بدست آتش سپرده شد. «فرديناند» و «ايزابلا» به داوران انگيزيسيون دستور مي دادند كه در مورد هيچ «كافري» اغماض نكنند و او را بسوزانند و املاك و داراييش را به نفع آنان و روم مصادره كنند. ولي «توركيماد» نيازي به سفارش و توصيه نداشت، او از كساني بود كه هر كجا گام مي نهاد، ديگر سبزه اي در آنجا نمي روييد!

«كارلتون كوفن» مي گويد: هنگامي كه استخوانهاي مردم مي شكست و خورد مي شد و آنان از درد ورنج به خود مي پيچيدند، توركيماد از صداي آنها خوشحال و مسرور مي شد. اگر در آن وقت كسي مي خواست از همسايه خود انقام بگيرد، كافي بود كه به آهستگي در گوش اين گروه بگويد كه فلاني «كافر» است، بلافاصله و بسرعت «كافر» را به زندان مي فرستادند و شكنجه مي دادند و سپس حكم مي كردند كه او را بسوزانند و در آن هنگام كه آتش به كار خود مشغول مي شد، داوران انگيزيسيون بر دارايي آن دست مي يافتند و سهمي از آن را براي خود بر مي داشتند و بقيه را به روم(23) مي فرستادند ولي اگر يكي از افراد مرتكب قتل مي شد و مقداري پول يا مال به روم مي پرداخت، او از هرگونه كيفري آزاد بود(24) ! يكي از مردم اسپانيا به نام «بيشو» بسيار ثروتمند بود، «توركيماد»او را متهم به بي ديني كرد و او را به دادگاه كشاند و سپس به آتش انداخت و بر ثروت كلان و همه دارايي و مايملك وي تسلط يافت، ولي به همسر و فرزندان او چيزي نرسيد و آنان در خيابانها به گدايي پرداختند. آنگاه ملكه به «مهرباني» و عطوفت بر اين خانواده تظاهر كرد و به ميزان يك در هزار از دارايي غارت شده پدر شهيد را به آنان احسان! كرد و بقيه ثروت آن مرد را كه «توركيماد» بر آن دست يافته بود، بر دارايي بي حساب خود افزود.

در اين ميان، روم متوجه مي شود كه ملكه اسپانيا بيش از آنكه « حق» وي بوده، از ثروت اين مرد و املاك وي بهره مند شده است، و براي تحقيق و بررسي موضوع و ارزيابي سهم روم از اين ثروت، نماينده مخصوص را به اسپانيا مي فرستند ولي ملكه كاملاً به راه سازش با نماينده مخصوص آشنا بود... مقدار زيادي از ثروت غارت شده را به نماينده مخصوص مي بخشد، و او در گزارشي كه به روم مي فرستد، مي نويسد كه: بودجه دادگاههاي تفتيش عقايد از اين راه تأمين مي شود(25) . پادشاه و ملكه اسپانيا به همراهي توركيماد مقدّس!، هزاران نفر را به آتش انداختند و خاكستر كردند و ثروت و دارايي و املاك آنان را تصرف نمودند و چون در «تاراجونا»، اسقف پاكي بر ضدِّ اين تبهكاريها قيام كرد، توركيماد مقدّس او را هم بلافاصله در آتش سوزانيد.

مسئله آزادي وجدان، آزادي انديشه و آزادي گفتار و كردار در اسپانيا كيفر سختي داشت و سرانجام آن مرگ در آتش بود.

از چيزهايي كه در آن روزها در اسپانيا مرسوم بود، اين بود كه اگر كسي در معرض اتهام قرار مي گرفت، بايد مقداري از دارايي خود را به كساني مي داد كه او را متهم ساخته اند و يا از او بازپرسي خواهند كرد، زيرا آنان وقت خود را در راه اثبات اتهام او تلف كرده اند! و اگر كسي محكوم به مرگ مي گرديد، رسوايي و ننگ، دو بهره ابدي براي فرزندان وي مي شد. ولي چون دادگاه تفتيش عقايد پدران روحاني، با مهر و عاطفه است، اين فرزندان را بعنوان برده و بنده مي فروخت!

اين مهر و بخشش انگيزيسيون، چه همانندي با مهر و عاطفه «معاوية بن ابوسفيان» در آن هنگام دارد كه به تبهكار پست «بسربن أرطاة» افتخار مي دهد كه پيروان و شيعيان علي بن ابي طالب عليه السلام را در جزيرة العرب بقتل برساند. و يا دو فرزند خردسال و بي گناه «عبيدالله بن عباس» را مي كشد و سپس «ابن عباس» را دعوت مي كند كه با وي هم غذا شود و به او اظهار تفقد مي نمايد و از كشته شدن كودكانش ابراز تأسف مي كند! و اين مهر و عطوفت، چه همانندي با مهر و عاطفه «هارون الرشيد»در آن هنگام دارد كه حال و وضع «برمكي»ها را بياد مي آورد.

او پس از آنكه همه آنان را، اعم از كوچك و بزرگ، نابود ساخت و املاك و دارايي آنان را مصادره كرد و به خزانه «قصر خلافت» افزود، از بلايي كه بدست خود او بر سر آنها آمده بود گريست؛ و ظاهراً اين رنگ و شكل جالب از مهر و عاطفه، مخصوص كساني است كه خود را «خليفه خدا» يا «سايه خدا» در روي زمين قلمداد كرده اند!

اگر در اسپانيا مردي به دادگاه كشانيده مي شد و پس از صدور حكم، اموال او مصادره مي گرديد و سپس ثابت مي شد كه او بي گناه بوده است (و البته خيلي كم بود كه بي گناهي كسي ثابت شود)(26) انگيزيسيون، چيزي از ثروت مصادره شده را به او پس نمي داد، و علّت آن يك امر به اصطلاح «الهي و خدايي»بود(27) و آن اينكه اگر انسان پس از ثبوت بي گناهي، فقير و بينوا بسر برد، به عالم فرشتگان و ملكوت آسمانها نزديكتر خواهد بود، چون فقر و بينوايي موجب مي شود كه او فردي فروتن و متواضع شود!

ولي آن گروه از مردم كه به اعدام محكوم مي شدند، بايد كه در آتش بسوزند و اين مراسم «انسان سوزي» را پادشاه و ملكه و اشراف و نجبا و كاردينالها و اسقفها و كشيشهـا و تـوده انبوهـي از مردم تماشـا مي كردنـد چنانكه قبلاً نيز اشاره شد و اين عاليجنابان همراه كاروان بزرگي كه «گمراهان و بي دينان» را مي برد، به سوي ميدان آتش مي رفتند.

اطراف بي دينان! را هم گروههايي از كشيشان و قسيساني مي گرفتند كه لباسهاي بلند مي پوشيدند و تاجها و مدالها و شمعدانهاي خود را حمل مي كردند و بر گمراهان و زنديقان، پيراهنهايي مي پوشانيدند كه بر آنها عكس شياطين و اهريمنان به اسم و دم وشاخ نقاشي شده بود! و بر دهان آنان يك قطعه آهن درشتي مي گذاشتند تا نتوانند در مقابل ملّت سخني بر زبان آورند. و از پشت سر آنان، زمامداران، قضات، نجبا، اشراف، قسيسها و كاردينالها و پادشاه و ملكه اسپانيا راه مي رفتند. و هنگامي كه

پى‏نوشتها:‌

10. بايد توضيح داد كه اصولاً در اسلام به نام پدران روحاني و واسطه پرستش و رابط بين خدا و خلق به آن مفهومي كه در مسيحيت هست، وجود ندارد و هر مسلماني بدون هيچگونه واسطه اي مي تواند خداوند راعبادت كند و با وي راز ونياز نمايد. و علاوه بر اين، اسلام با بازگذاردن باب اجتهاد در مسائل جديد و اوضاع روز، راه هرگونه تحول و تطور اجتماعي را براي هميشه هموار ساخته است و اين گفتار كه رجال ديني مخالف تحول و تطور هستند، در اسلام واقعي به هيچ وجه مصداقي نخواهد يافت. و رجال ديني ـ به اصطلاح نويسنده ـ در اسلام هيچوقت مصالح اسلام و جامعه را فداي هواي نفس و منافع شخصي خود نكرده اند و هميشه بر ضّدِ جامعه فاسد و طبقه حاكمه ظالم، طبق دستور صريح اسلام، مبارزه كرده اند و بنابراين، در اسلام «محال» نيست كه رجال ديني بر ضّدِ جمود و عقب ماندگي شورشي بپا كنند؛ چنانكه نمونه هاي فراوان آن را در سرتاسر تاريخ اسلام، از بدو پيدايش تا عصر حاضر مي توانيم ببينيم، و بنابراين، گفتار آقاي سلامه موسي، كلّيت ندارد و اگر هم داشته باشد مربوط به رجال پاكدامن ديني نمي شود و طبعاً متوجه افرادي نظير «شريح قاضي» خواهد بود كه بخاطر منافع پست مادي خود با خليفه هاي غير قانوني همكاري كرده اند و متأسفانه اين قبيل افراد در طول تاريخ اسلام هم، بچشم مي خورند!. در مورد فشار ديني و چگونگي آن در مسيحيت و اسلام، به كتابهاي: التعصب والتسامح بين المسيحية والاسلام، تأليف محمد غزالي و قصة الاضطهاد الديني في المسيحية و الاسلام تأليف دكتر توفيق طويل، چاپ قاهره، مراجعه شود تا حقيقت موضوع بخوبي بر شما روشن شود. در يك پاورقي توضيح دادن اين مسئله امكانپذير نيست.

11. شارلماني معروف به شارل كبير در طول سلطنت چهل وپنجساله خود متجاوز از 55 بار اردوكشي كرد و جنگهاي وي بيشتر جنبه مذهبي و سياسي داشت، او با لمباردها و ساكسونهاو اعراب مسلمان جنگيد و قصد داشت «مسيحيت» را جهانگير سازد و كفار را از بين ببرد!. جنگهاي او همه جا وحشيانه بود و مثلاً در يك روز در وردن ( Verden )، سر 4500 نفر اسير را بريد. او در سال 785 فرماني صادر كرد كه در آن چنين آمده است: «...هر كس به قصد استخفاف دين نصاري روزه بزرگ را احترام نكند، كشته خواهد شد. هر كس از مردم ساكس كه غسل تعميد نكرده و از آن رويگردان باشد و بخواهد مشرك بماند كشته خواهد شد، هر كس در ايفاي فدويت خود نسبت به پادشا قصور كند مجازاتش اعدام است...» فجايع شارلماني و همكاري پاپ و اسقفها با وي و مقدار املاك و دارايي او و چگونگي جنگ وي با ايتاليا، اسپانيا، آلمان و اعراب مسلمان و غيره را در تاريخهاي قرون وسطي بخوانيد. مترجم

12. انكيزيسيون Inquisition كه به معني تفحص و جستجو و بازجويي دقيق و رسيدگي قضايي است به دادگاههايي گفته مي شود كه از قرن 12 ميلادي در اروپا بوسيله پدران روحاني مسيحي تأسيس شد و به دست راهبان و رجال ديني اداره مي شد.

انكيزيسيون در سراسر اروپا گسترش يافته بود و كليسا، مخالفين معتقدات نوعاً خرافي خود را به اين دادگاهها مي كشانيد و پس از شكنجه هاي وحشيانه و ضدّبشري، آنها را به بدترين وضع اعدام مي كرد و يا بدست آتش مي سپرد. در قرون وسطي صدها هزار نفر از مردم اروپا، گرفتار «انكيزيسيون» پدران روحاني شدند و اين لكه ننگ براي ابد در تاريخ سياه اعمال مبشران مسيحي باقي خواهد ماند...

در اين كتاب شمه اي از جنايات اين دادگاهها و در واقع فجايع شرم آور كشيشان و پاپها را خواهيد خواند. مترجم

13. در مورد ديگر، پاپ لئون دهم چون براي تمام كردن كليساي «سن پير» پول كافي نداشت بر آن شد كه بوسيله «عفو گناهان» وجهي بدست آورد. «مقصود از بخشش گناه آن است كه مؤمنان مي توانستند صدقه اي بدهند و آن را كفاره گناهان خود بشمارند».

14. تفصيل اين داستان را در تاريخ قرون وسطي، از البرماله، ج 2، ص 317 به بعد بخوانيد.

15. اورليان، Orleans از شهرهاي معروف فرانسه است كه در سال 1429، انگلستان آنجا را محاصره كرد و «ژاندارك» معروف، انگليسيها را از آنجا راند.

16. Isabella .

17. بسربن ارطاة را معاويه مأمور ساخت كه به چپاول بپردازد و او به همراهي پنج نفر از سربازان معاويه، مكه و يمن را تاراج كرد و كشتار وحشيانه اي به راه انداخت و كودكان را هم از مرگ معاف نكرد. ( كامل ابن اثر ، ج 3، ص 153 و تاريخ يعقوبي ، ج 2، ص 173 و النصائح الكافية لمن يتولي معاويه ، ص 54 و مروج الذهب مسعودي ، ج 3، ص 66). او بعدها از طرف معاويه، فرماندار بصره شد و به آزار و شكنجه و قتل شيعيان پرداخت. (العقدالفريد، ج 1، ص 119 و 120 و مطالب السئول شافعي ، ص 33).

18. زياد كه از عمال بني اميه بود، شمشير را كشيد و با كوچكترين سوءظن مردم را بقتل رسانيد ( كامل ، ج 3، ص 179 و 183 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ، ج 4، ص 66 ـ 76 و تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 209). وي كشتارهاي وحشيانه اي به راه انداخت و حتّي در يك شب 700 نفر را در بصره بقتل رسانيد ( ابن ابي الحديد ، ج 4، ص 76).

19. ابن زياد در سال 54 از جانب معاويه حاكم خراسان شد و سپس به فرمانداري بصره منصوب گرديد و در زمان يزيد هم به حكومت بصره و كوفه رسيد... او چون شيعيان را مي شناخت، آنان را يكي پس از ديگري بقتل مي رساند و دست وپايشان را قطع مي كرد. (ابن ابي الحديد، ج 3، ص 5).

20. حجاج در سال 75 از طرف عبدالملك بن مروان حاكم عراق شد... وي به اندازه اي از صحابه و بزرگان را كشت كه بشمار نمي آيد. (تاريخ الخلفا، ص147) و تعداد مقتولين بوسيله وي در حال جنگ به 000/120 نفر بالغ شد (التنبيه والاشراف مسعودي، ص 274) و هنگامي كه مرد در زندانهايش 000/50 نفر مرد و 000/30 نفر زن زنداني بود، در اين زندانها آب را با خاكستر نان كرده و به زندانيان مي دانند (براي تفصيل مطلب به مروج الذهب مسعودي، ج 3 از صحفه 131 تا 150 مراجعه شود).

21. مسلم هم از قماش جنايتكاران سابق الذكر بود.

22. «وان لون» دانشمند معروف مسيحي هلندي مي نويسد: «وضع محكومين طوري بود كه مرگ در آتش را بر تحمل رنج و شكنجه هاي تدريجي در زندانهاي تاريك يا محبسهاي كوهستاني ترجيح مي دادند. و بدين جهت بسياري از زندانيان به انواع جنايتهايي كه هيچگاه مرتكب نشده بودند، اعتراف مي كردند تا كافر و زنديق شناخته شوند و از عذاب و شكنجه و رنج و بدبختي نجات يابند» به رساله انگيزيسيون يا تفتيش عقايد، ترجمه آقاي سيدغلامرضا سعيدي، چاپ قم، صفحه 28 رجوع شود.

23. روم، مركز روحانيت مسيحي است.

24. به كتاب كارلتون كوفن، ص 30 رجوع شود.

25. همان مدرك، ص 30.

26. بـه قـول يكي از روحانيون مسيحي كه با انگيزيسيون مخالف بود: «اگر پطرس و پولس رسول هم به اين ديوان احضار مي شدند، مشكل مي توانستند برائت حاصل كنند».

27. قبلاً نيز اشاره شد كه كشيشان و پاپها براي نيكو جلوه دادن اعمال خود، آنها را «امرالهي» و «حقّ الهي» قلمداد مي كردند تا از ناداني مردم سوء استفاده كنند.

 ( ادامه دارد )

منبع : http://www.islamicecenter.com/ketaabkhaaneh/IMAM_ALI/imam_ali_sedaaye_edaalat_ensaaniyat_jeld_2_jordaq_fehrest.html








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir