|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۴۷۴
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم ناديده میبينی و هم ننوشته میخوانی
ملامتگو چه دريابد ..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۴۷۰
سينه مالامال درد است ای دريغا مرهمی
دل ز تنهايی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسايش که دارد...... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۴۵۲
طفيل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق .... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۳۶۷
فتوی پير مغان دارم و قوليست قديم
که حرام است می آن جا که نه يار است نديم
چاک خواهم زدن..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۳۴۸
ديده دريا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر اين کار دل خويش به دريا فکنم
از دل تنگ ...... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۳۳۸
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم
گفتی ز سر عهد..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۳۲۲
خيال نقش تو در کارگاه ديده کشيدم
به صورت تو نگاری نديدم و نشنيدم
اگر چه در طلبت ..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۳۱۷
فاش میگويم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طاير گلشن قدسم ....... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۲۹۹
اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غير چه باک
برو به هر چه تو ...... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۲۶۶
دلم رميده لولیوشيست شورانگيز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آميز
فدای پيرهن..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۲۰۶
پيش از اينت بيش از اين انديشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
ياد باد آن صحبت شبها..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۱۹۹
واعظان کاين جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار ديگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند . ... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۱۸۴
دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
ساکنان حرم ستر ..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۱۷۷
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آينه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج ..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۱۵۲
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رخت ..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۵۷
آن سيه چرده که شيرينی عالم با اوست
چشم ميگون لب خندان دل خرم با اوست
گر چه شيرين دهنان..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۷
صوفی بيا که آينه صافيست جام را
تا بنگری صفای می لعل فام را
راز درون پرده ز..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۴۷۴
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم ناديده میبينی و هم ننوشته میخوانی
ملامتگو چه دريابد ميان..... |
|
|
|
غزلیات
غزل شماره ۲۲۷
گر چه بر واعظ شهر اين سخن آسان نشود
تا ريا ورزد و سالوس مسلمان نشود
رندی آموز و کرم کن.... |
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|