رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
( قسمت چهارم )
15- حق استاد ( رهبر علمي ) .
فأما حـق سائسك بالعلـم فالتعظيـم لـه و التوقيـر لمجلسه و حسن الاستمـاع اليـه و الإقبـال عليه و المعـونـة له على نفسـك فيما لا غنى بك عنه من العلـم بأن تفـرغ له عقلك و تحضره فهمك و تذكى له ( قلبك ) و تجلى له بصرك بترك اللذات و نقص الشهوات و أن تعلم انك فيما ألقى (إليك) رسوله إلى من لقيك من اهل الجهل فلزمك حسن التأدية عنه إليهم و لا تخنه فى تأدية رسالته و القيام بها عنـه إذا تقلدتها ولا حول و لاقوّة الا بالله .
ترجمه :
اما حق كسيكه ترا تعليم مي دهد بر تو آنست كه در تعظيم و تكريم و احترام او كوتاهي نكرده؛ محضر و مجلس اورا بزرگ شماري و به نحو احسن به گفتـار او در حال درس گوش فرا دهي و با پيشاني باز ازگفتارش و درسش استقبال كني . براي آنكه بتواند در آموزش تو موفق باشد تو خود نيز استاد را در ايـن امر كمك كـن بـه اين بيان كه در حال درس و شنيدن سخنان استاد ؛ ذهنت را كاملا آماده كن و دقت داشته باش و قلب و دلت را براي پذيرش آنچه ميشنوي پاك بگردان و خاطراتت را در آن حال فراموش كرده به لذايذ و امور شهواني فكر نكن .و بدان كه تو از طرف معلم و استاد رسالت داري تا آنچه را كه از او مي آموزي به غير خودت منتقل نمائي و بايد همانطور كه شنيده اي به ديگران انتقال دهي و چيزي از آن كم يا به آن اضافه نكني و قوتي نيست مگر به خداوند متعال .
16- حق مالك .
وأما حق سائسك بالملك فنحو من سائسك بالسلطان إلا أن هذا يملك ما لا يملكه ذاك تلزمك طاعته فيما دق و جل منك إلا أن تخرجك من وجوب حق الله و يحول بينك و بين حقه و حقوق الخلق؛ فإذا قضيته رجعت إلى حقه فتشاغلت به و لا قوة الا بالله.
ترجمه :
اما حق كسي كه مالك تست ؛ پس مثل حق كسي است كه بر تو حكومـت دارد مگر با اين تفاوت كه مالك چيزي را مالك است كه سلطان و حاكم مالك آن نيست ! پس بر تو لازم است كه مالك را در امور كوچك و بزرگ اطاعت نمائي تا وقتي كه اطاعت از او منافات با اطاعت و فرمانبرداري خداي متعال نداشته باشد و حق خودش را بين تـو و حق خدا و حقوق ديگر بندگان خدا حايل و پرده نكرده باشد ؛ پس هر وقت كه حقوق خدا و ديگر بندگان خدا را ادا نمودي ؛ بر گرد و حق مالكت را ادا كن .
حقوق زير دستان
17- حق رعيت .
فأما حقوق رعيتك بالسلطان فأن تعلم أنك إنما استرعيتهم بفضل قوتك عليهم فإنــه إنما احلهم محل الرعيـة لك ؛ ضعفهم و ذلهم فما اولى مــن كفاكه ضعفه و ذله حتى صيره لك رعية و صير حكمك عليه نافذا؛ لايمتنع منك بعزة و لا قوة و لا يستنصر فيما تعاظمه منك إلا (بالله) بالرحمة والحياطة والأناة وما أولاك إذا عرفت ماأعطاك الله من فضل هذه العزة و القوة التى قهـرت بهـا أن تكـون لله شاكرا و مـن شكر الله أعطاه فيما أنعم عليه ؛ و لا قوة إلا بالله .
ترجمه :
اي كسيكه بر مردم حكومت مي كني و زمام امور آنها را بدست گرفته اي بدان كه رعيت را بر گردن تو حقوقي است كه ملزم به رعايت آن ميباشي . بدان كه حكومت تو بر آنها ناشي از قوت تو و ضعف ايشان است ؛پس بهتر آنست كـه كفايت و رعايت كني كسي را كه ضعف و ناتوانيش اورا رعيت تو ساخته است ؛و حكم ترا بر او نافذ گردانيده است و نمي تواند كه با تو به مخالفت پـردازد و براي استيفاي حقش عليه تو قيام نمايد و فرمانت را سر پيچي كند چون قوت و قدرتي ندارد . چنانكه براي رهائيش از تو نمي تواند به كسي اتكاء كند مگر به خداوند متعال . پس نسبت به رعيت رحيم و مهربان باش و براي حفاظت جان و مال و ناموس رعيـت و حمايت از آنان لحظهء غافـل نباش ؛ براي آسايش و آرامش آنها تلاش كن و با حلم و بردباري با ايشان برخورد نما و بايد بداني كه تو به فضل خداوند و لطف او حكومـت را به دست آورده اي پس خدا را شكرگزار باش؛ زيرا كسيكه شاكر باشد خداوند نعمت بيشتري به عطا مي كند و قوتي نيست مگر به قوت خداوند .
18- حق متعلم بر استاد يا حق جاهل برعالم .
وأما حق رعيتك بالعلم ؛ فأن تعلم أن الله قـد جعلك لهم فيما آتاك مـن العلم ؛ و ولاك من خزانة الحكمـة ؛ فإن أحسنت فيما ولاك الله من ذلك و قمت بـه لهم مقام الخازن الشفيق ؛ الناصح لمولاه فى عبيده ؛ الصابر المحتسب الذى إذا رأى ذا حاجة أخرج له من الاموال التى فى يديه كنت راشدا ؛ و كنت لذلك آملا معتقدا وإلا كنت له خائنا و لخلقه ظالما و لسلبه و عزه متعرضا .
ترجمه :
اما حق جاهل برعالم يا متعلم برمعلم آنست كه بداند خداوند متعال اورا امام و راهنما قرار داده است به جهت علمي كه به او عطا نموده است وكليد خزانه حكمت را به دست او داده است ؛ پس اگر با آنها كه نمي دانند احسان و نيكي نمود و از علمي كه خداوند به او عطا نموده با مهرباني به آنها آموخت و در نصيحت و راهنمائي آنان بـا صبر و حوصلـه قدم برداشت؛ و براي نجات جامعه از جهـل و ناداني ؛از خزانهء علمي كه خدا در اختيار او گزاشته است انفاق كرد ؛ ايـن عالم ومعلم هدايت شده و هدايت گر است و از روي اعتقاد و ايمان ؛ خدمتكار جامعه انساني است . اما اگر از آنچه مي داند انفاق نكند و علم خود را از ديگران دريغ بدارد ؛ خيانتكار بوده و نسبت به خلق خداوند ظالم محسوب مي گردد .
19- حق زن بر شوهر .
و أما حـق رعيتك بملك النكاح فـأن تعلـم إن الله جعلهـا سكنـا و مستراحـا و انسـا و واقية ؛ و كذلك كل واحد منكما يجب ان يحمد الله على صاحبه و يعلم أن ذلك نعمــة منه عليه و وجب ان يحسن صحبة نعمة الله و يكرمها و يرفــق بها و إن كان حقك عليها اغلظ و طاعتك بها الزم فيما احببت و كرهت ما لم تكن معصية ؛ فإن لها حق الرحمة و المؤانسة و موضع السكون إليها قضاء اللذة التى لابد من قضائها و ذلك عظيم ؛ و لا قوة الا بالله .
ترجمه :
اما حق كسي كه به جهت ازدواج رعيت تـو حساب مي شـود؛ بر تو آنست كه بداني؛ خداوند متعال قرار داده است اورا تسكين دهنده و آرامش بخشنده و نگهدارنده و انيس براي تو؛ پس بر هردو نفر شما واجب است كه قدر اين مصاحبت را بدانيد و از خداوند متعال به خاطر اين نعمت تشكر نمائيد ؛ زيرا كه ايـن نعمت از ناحيـه اوست و واجب است كه با نعمت خداوند بديده تكريم و احترام نگاه شـود و با مهرباني و لطف و خوشروئي با آن برخورد نمائيد . گرچه كه شوهر را بر زن حق بزرگيست و اطاعت زن از شوهرش واجب است تا وقتي در آن معصيت خداوند نباشد ؛ اما زن نيز بر شوهر حقوقي دارد كه بايد رعايت نمايـد پس بر شوهر است كه با همسر خويش مهربان بوده و با او انيس و همدم باشد . زيرا به خاطر لذتي كه از زندگي با زن خويش ميبرد بر او واجب است كه حق اين لذت ادا كند و اين حق حق بزرگي مي باشد و قوتي نيست مگر به قوت خداوند متعال .
20- حق مملوك (خدمتكار)
و أما حق رعيتك بملك اليمين فأن تعلم أنه خلق ربك و لحمك و دمك و أنك تملكه لا أنت صنعته دون الله و لا خلقت له سمعا و لا بصرا و لا أجريت له رزقا؛ و لكن الله كفاك ذلك بمـن سخـره لك وائتمنـك عليه واستودعـك اياه لتحفظـه فيـه و تسير فيـه بسيرته فتطعمه مما تأكل و تلبسه مما تلبس و لا تكلفه ما لا يطيق ؛ فان كرهت(ـه) خرجت إلى الله منه واستبدلت به ولم تعذب خلق الله ؛ ولا قوة الا بالله .
ترجمه :
اما حق مملوك (غلام وكنيز)بر تو آنست كه بداني او مخلوق پروردگار تست و گوشت و خون تو حساب مي شود و تو مالك او هستي نه سازنده او و نه آفريننـده گوش و چشم او و نه روزي دهنده او ؛بلكه خداوند ترا امين قرار داده و اورا امانتي در نزد تو گزاشته است كه حفظ و صيانت از او به عهده تو مي باشد . پس همانطوريكه خداوند با تو رفتار ميكند تو با او رفتار كن ؛از آنچه خودت ميخوري به او بخوران و آنچه خودت ميپوشي به او بپوشان و او را به آنچه كه بالاتر از تـوان و قدرتش ميباشد تكليف نكن ؛ اگر از او خوشت نمي آيد ؛ آزادش كن و يا با استبدال و تبديل نمودن خودت و اورا راحت نما ؛ و چون از او خوشت نمي آيد؛ مخلوق خداوند را مورد آزار و اذيت قرار نده و قوتي نيست مگر به قوت پرودگار توانا .
( ادامه دارد )
منبع : www.mums.ac.ir/shares/student/khaksarj1/download/... |