حق الناس در قرآن و روایات
حق الناس از مسائلى است كه در قرآن جايگاه ويژه اى دارد. برخى از سوره هاى قرآن همچون مطففين، حجرات، همزه و برخى سوره هاى ديگر در زمينه حق الناس است. و بلندترين آيه قرآن در زمينه حق الناس است و اكثر نهى هاى قرآن براى حفظ حق الناس است و تمام آياتى كه در زمينه مغفرت الهى است، حقوق مردم را در بر نمى گيرند. چنان كه حتى خون پاك شهيد كه نماد بندگى است وامدارى به حق مردم را محو نمى كند .
در برخى روايات اهميت حق الناس را از حق الله مهم تر دانسته اند. زيرا حق الناس، حق الله هم هست، ولى حق الله، حق الناس نيست. هر كس گناهى بكند فقط طرفش خداست و ديگر به كسى بدهكار نيست اما اگر كارى كند كه حق مردم ضايع شود، خدا هم مدعى است.
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند:
اَتَدروُنَ مَا المُفلس قالوا المُفلس فينا مَن لا دِرهَم له و لا مَتاع له فقال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): المُفلسُ من امتى مَن ياتى يومَ القيامةِ بِصَلاة و صيام و زكاة و يأتى قَد شَتَم و قذفَ هذا و أَكَل مالَ هذا و سَفَكَ دمَ هذا و ضرب هذا فيعطى هذا من حسناته و هذا من حسناته فإن فنيت حسناتُه قبل أن يقضى ما عليه اخذ من خطاياهم فطرحت عليه ثم طرح فى النار[1]
رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مردم را مخاطب ساخت و فرمود: مى دانيد مفلس كيست؟ گفتند مفلس نزد ما كسى است كه نه پول نقدى دارد و نه متاع. حضرت فرمود: مفلس امت من كسى است كه با داشتن نماز و زكات و روزه به عرصه محشر مى آيد اما كسانى را مورد تعدّى و ستم قرار داده است و به جان و مال و عرضشان (آبرويشان) تجاوز نموده است. به اين دشنام داده و تهمت زده است، اموال اين شخص را برده، خون او را ريخته و ديگرى را كتك زده است. براى جبران گناهانش از حسنات وى به اين و آن مى دهند، اگر حسناتش تمام شود پيش از آن كه برىء الذمه گردد از گناهان صاحبان حق مى گيرند و به حساب وى مى گذارند و سپس در آتشش مى افكنند.
اهميت اداى حق الناس
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
اول قطرة من دم الشهيد، كفارة لذنوبه الاّ الدّين فان كفارته قضائه[2] نخستين قطره خون شهيد كفاره گناهان اوست مگر بدهى كه كفاره آن اداى آن است.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
ما عُبِدَ اللّه بِشَىء اَفضَلُ مِن اَداء حَقّ المُؤمن[3] عبادتى برتر از اداى حق مؤمن نيست.
على(عليه السلام) در مورد يكى از شرايط توبه مى فرمايد:
أَن تؤدّى اِلَى المخلوقين حقوقهم...[4] حقوق مخلوقين را به آنها ادا كنى.
ابوثمامه گويد: حضور امام باقر(عليه السلام) رسيدم و عرض كردم: فدايت شوم! من مردى هستم كه مى خواهم در مكه اقامت گزينم ولى يكى از پيروان مذهب مرجئه از من طلبكار است و من به او مديون مى باشم. نظر شما چيست؟ آيا بهتر است به وطنم بازگردم و بدهكاريم را به آن مرد بپردازم يا با توجه به اين كه مذهب آن مرد مذهب باطلى است، مى توانم پرداخت بدهى خود را به تأخير انداخته و همچنان در مكه بمانم؟
امام(عليه السلام) فرمود:
به سوى طلبكار بازگرد و قرضت را ادا كن و مصمم باش به گونه اى زندگى كنى كه هنگام مرگ و ملاقات خداوند طلبى از ناحيه ديگران بر عهده تو نباشد. زيرا مؤمن هرگز خيانت نمى كند.[5]
شخصى به نام موسى بن عمير از پدرش نقل نموده كه امام حسين(عليه السلام) به من دستور داد كه در ميان يارانشان بلند بگويم : كسى كه به مردم بدهكارى دارد، حق ندارد در ميان لشكريان من باشد. زيرا كسى نيست كه مديون باشد و بميرد و بعد از او اداى بدهى اش نشود مگر اينكه به خاطر بدهى اش وارد آتش خواهد شد.[6]
يكى از بزرگان دودمان نَخَع به حضور امام باقر(عليه السلام) آمد و عرض كرد: من از زمان حكومت حجاج (استاندار عبدالملك در كوفه) پيوسته فرماندار حكومت طاغوتيان بوده ام. آيا توبه براى من رواست؟ حضرت سكوت فرمود. او دوباره پرسيد. امام باقر(عليه السلام) فرمود:
لا، حتّى تؤدّى الى كل ذى حق حقّه[7] نمى توانى، مگر اينكه همه حقوق حق داران را ادا نمايى.
حق الناس قبل از بلوغ
اگر شخصى در كودكى مالى را غصب يا سرقت كرده باشد و يا ضررى به ديگران وارد كرده باشد، او مديون و ضامن است و بايد از صاحب حق طلب حلاليت كند. اگر مالى كه غصب يا سرقت كرده موجود باشد، بايد برگرداند و اگر صاحب آن مرده باشد بايد به وارثان او برگرداند.[8]
روش هاى آشنا كردن فرزندان با حق الناس
1. فرزندان را متناسب با موقعيت سنى و ادراكى آنها، بايد با مفهوم حق الناس آشنا كنيم. اسماعيل بن خالد مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه فرمود: پدرم ما را جمع مى كرد و مى فرمود: يا بنى ايّاكم والتّعرض للحقوق[9] اى فرزندانم، از تعرض به حقوق ديگران خوددارى نماييد.
2. بى اجازه فرزندان دست به وسايل آنها نزنيم تا حسّ احترام به مالكيت ديگران در آنها تقويت شود.
3. چنانچه فرزندانمان بى اجازه ديگران از اموالشان استفاده نمودند در اولين فرصت جبران نماييم تا آنان بدانند كارشان صحيح نبوده است.
4. در اولين موردى كه فرزند حق الناس را مراعات نمود او را تشويق و بر صداقت و درستى او تأكيد نماييم.
پی نوشت :
[1]. بحارالانوار، ج 69، ص 6، باب 96.
[2]. من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 183; وسائل الشيعه، ج 13، ص 85.
[3]. ميزان الحكمه، ج 2، ص 481.
[4].نهج البلاغه، قصار 409.
[5]. بحارالانوار، ج 103، ص 142.
[6]. ناد فى الناس ان لا يقاتلن معى رجل عليه دين احقاق الحق; ج 19، ص 430.
[7]. كافى، ج 2، ص 331.
[8]. جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 387.
[9]. وسائل الشيعه، ج 11، ص 545.
منبع : http://www.noor-ido.ir/Portal/Cultcure/Persian/CategoryID/12933/CaseID/88790/71243.aspx |