مبانی اخلاقی در صحیفه سجادیه*
پدیدآورنده: منصور پهلوان
چکیده:
تبیین مبانی اخلاقی اسلامی بر اساس آموزه های صحیفه سجادیه،محور اصلی این گفتار است . نویسنده پس ازبیان نکات مقدّماتی در مورد صحیفه،توحید را به عنوان مبنای اخلاق در صحیفه شناسانده و شش نکته را در این زمینه بر می شمرد: آنگاه هفت راه از راه های تعالی معنوی را که در صحیفه مطرح شده، توضیح می دهد: نویسنده، تمام موارد را با تکیه بر متن صحیفه سجادیه توضیح داده است.
مقدمه:
بخش عظیمی از تعالیم انسان ساز انبیا را اخلاق تشکیل داده است. تعلیم خلق و خوی شایسته که موجبات سعادت دنیوی و اخروی انسان ها را فراهم سازد، یکی از آموزه های اساسی ادیان الهی است. در حدیثی از پیامبر اسلام(ص)آمده است: «علیکم بمکارم الاخلاق فان الله عزوجل بعثنی بها»[ بحار الانوار، ج66، ص375.] بر شماست که به مکارم اخلاق آراسته شوید، زیرا خدای تعالی مرا برای آن مبعوث کرده است.
در آیات قرآنی نیز به مفاهیم اخلاقی در ابعاد فردی و اجتماعی آن تأ کید فراوانی شده است. قرآن، فضائل را ستوده و رذایل را نکوهیده است.
پیامبر اکرم خود الگو و اسوۀ اخلاق بود. خداوند، خلق و خوی والای او را ستوده و او را چنین می ستاید: انّک لعلی خلق عظیم.[ القلم / 4.] شخصیت تو مبتنی بر خلق و خوی عظیمی است. اخلاق والای پیامبر اکرم، خود یکی از اسباب ایمان و جذب مردم به آئین اسلام بوده است و در قرآن کریم می خوانیم: ولو کنت فظاً غلیظ القلب لا نفضوا من حولک[آل عمران / 159.] اگر تند خو و خشن بودی مردم از گرد تو پراکنده می شدند.
امامان شیعه نیز- که خلفای بر حق پیامبر اکرم بودند- همگی اسوه های اخلاق و رفتار و فضایل انسانی بودند و همین ویژگی، یکی از نشانه های جانشینان راستین پیامبر اکرم است. امّا به این ویژگی اساسی رهبران راستین اسلام کمتر استناد شده و ابعاد اخلاقی شخصیت آنها کمتر مورد بررسی قرار گرفته است .
یکی از کهن ترین متون اسلامی که در قرن اوّل هجری تأ لیف شده، کتاب الصحیفة الکامله یا الصحیفه السجادیه تألیف امام زین العابدین و سید الساجدین علی بن الحسین (ع) است. این کتاب به زبور آل محّمد نیز موسوم است و به تواتر، توسط سه فرقۀ زیدیه، اسماعیلیه و امامیه به طرق گوناگون از آن امام همام روایت شده است.[ اسناد و مشایخ راویان صحیفه کامله، علوم حدیث، ج12، ص26.] این کتاب مجموعه دعاهای امام زین العابدین (ع) با خالق یکتا است، امّا آنچه که از اخلاق حسنه و فاضله در این دعاها تعلیم داده می شود، کمتر از سایر مضامین شریف آن نیست. در این مجموعۀ گرانقدر، ضمن مناجات با خالق هستی، عالی ترین خلق و خوی انسانی در رفتار فردی و اجتماعی تعلیم گردیده است و هر کس که به مطالعۀ مضامین آن بپردازد، به شخصیت والا و پیامبر گونۀ گویندۀ آن اعتراف خواهد کرد.
در دعاهای صحیفه سجادیه، امام سجاد(ع) ضمن راز و نیاز با خداوند، به طورغیر مستقیم از فضایل ورذایل اخلاقی سخن می گوید. گویی در دیدگاه امام (ع) از طریق سخن گفتن و راز و نیاز با خداوند، می توان همة کمالات انسانی و وظایف فردی و اجتماعی را باز شناخت.
دعاهای صحیفه، غالباً آمیخته با ستایش باری تعالی و توحید است. این عبارت- که از سویی لطیف ترین تعابیر عرفانی است که می تواند بر زبان انبیا و اولیای الهی جاری شود و از سویی دیگر عالی ترین و بلندترین معارف توحیدی را در بر دارد- جایگاه رفیع و ممتازی به این مجموعه داده است، به گونه ای که هیچ مجموعه دیگری در معارف توحیدی قابل مقایسة با آن نیست به ویژه آنکه جامه ای زیبا از حسن بیان- بر خاسته از معدن فصاحت اهل بیت پیامبر(ص)- نیز بر زیبایی محتوای آ نها می افزاید.
در اینجا به عنوان نمونه به بحث املکیت خداوند سبحان اشاره می شود. امام سجاد(ع) دعای 22 را این گونه آغاز می کند:« اللهم انّک کلّفتنی من نفسی ما انت املک به منّی،و قدرتک علیه و علی اغلب من قدرتی». این عبارت، به صراحت، دو نکته را بیان می کند: اول آنکه انسان و قدرت او، واقعی است نه خیالی و پنداری. این جمله، خطّ بطلانی است بر این اندیشه که تمام موجودات و هم و خیال و تصورهایی در آینه است یا سخن دیگری که همۀ انسان ها را شیر می داند، ولی نه شیر واقعی، بلکه تصویر شیری که روی پرده است، به اختیارخود حرکتی ندارد، بلکه این باد است که او را به هر سویی که بخواهد به جنبش در می آورد. [به عنوان نمونه، بنگرید به: بحث املکیت خداوند با حفظ مالکیت انسان(دعای 22)، تنزیه خدای تعالی از احاطۀ بشر بر او،(دعای 5و32)، لطف و فضل بی پایان الهی (دعای 13)، توحید و تسبیح و تنزیه و حمد باری تعالی(دعای 32و47و52). ]
در عبارت امام سجاد صلوات الله علیه، سخن از قدرت و تکلیف واقعی انسان است. این دو واقعیت- که بر انسان واقعی مترتّب است- اختیار را به خوبی می رساند و جبر را نفی می کند. امّا نفی جبر، به گونه ای است که او را به ورطۀ تفویض نمی کشاند و واقعیت «لا یمکن الفرار من حکومتک» را نادیده نمی گیرد. این ویژگی بیان وحی است که در جایی به اجمال،«لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» [ در بحار الانوار بابی وجود دارد تحت عنوان: ابطال الجبر و التفویض و اثبات الامر بین الامرین. بحار الا نوار، ج2، ص387. ] می گوید، و در جایی دیگر آن را تبیین می کند.[ دعای 22 صحیفه. ] جالب توجّه آن که این نکات را، هر کسی با اندک توجّهی با واقعیت های زندگی خود منطبق می یابد، یعنی هم مالکیت خود و هم املکیت خداوند را توأمان در زندگی خود می بیند، که اوّلی نفی جبر و دوّمی نفی تفویض است.
این گونه گره گشایی از معضل دیرینۀ جبر و تفویض، امام سجاد(ع) را در خور است، که هم راز آشنای خلقت است و هم بر اوج قله های معرفت توحیدی جای دارد. در این گفتار، بر آنیم که برخی از مبانی اخلاق اسلامی رابر اساس صحیفۀ سجادیه تبیین کنیم.
1- توحید، مبنای اخلاق؛
در منطق امام سجاد(ع)، توحید، یک بحث نظری خشک و بی نتیجه نیست. بلکه آثار عملی فراوان بر آن مترتّب است، به ویژه در مقولۀ اخلاق. بخشی از این آثار را بر می شماریم، تا بتوانیم به محکی برای بررسی ادّعاهای مدّعیان توحید، دست یابیم.
2-1. معرفت خدا، مبنای انسانیت؛
معرفت خدا، مبنا و معنای انسانیت است. خداوند، در برابر منّت های پیاپی که به مردم داده و نعمت های متوالی که بر آنها ارزانی کرده، شناخت حمد خود را از آنها باز نداشته است، و گرنه بدون سپاسگزاری و شکر، در نعمت های او تصرّف می کردند و در آن صورت، از حدود انسانیت فرود می آمدند و در حّد چهارپایان بودند.[ دعای1 ]
2-2. نعمت خدا و استحقاق مردم؛
خداوند منّان،به لطف و تفضّل خود، پدیده ها را پدید آورد و وجود بخشید. و نیست را به هست بدل کرد. ونام مبدیء شاهد بر آن است. بدین روی، سخن گفتن از استحقاق یا استدعاء ذاتی برای چیزی که وجود ندارد، بی معنا است.
امام سجاد(ع) به این حقیقت روشن و فطری، در دعاهای مختلف صحیفه توجّه داده است. از جمله به عبارت آغاز دعای ورود ماه رمضان بنگرید: منّت تو ابتداء است، یعنی مسبوق به سابقه ای مانند استحقاق و استدعاء ذاتی نیست، عفو تو تفضل و عقوبت حضرتت عدالت است.... اگر عطا کنی، عطای خود را به منّت آلوده نمی رسانی و اگر نعمتی را باز داری، باز داشتن تو، تعّدی بر کسی نیست. بر کسی پرده پوشی می کنی که اگر بخواهی او را رسوا می کنی، و به کسی می بخشی که اگر بخواهی، نعمت را از او باز می داری؛در حالی که این هر دو تن، برای رسوایی و منع از سوی حضرتت سزاوارند، امّا تو کارهای خود را بر مبنای تفضّل بنا کردی...[ دعای 45 ] سراسر دعای تقصیر از ادای شکر نعمت های الهی، نیز، به الفاظی فصیح ورسا بیان همین حقایق است.[ دعای 37. ]
2-3. خوف و رجاء؛
معنای دقیق خوف- بر خلاف ترجمۀ رایج- عدم امنیت است. کلمۀ خوف، هیچ جا در برابر شجاعت به کار نرفته، تا آن را به ترس معنا کنیم. بلکه غالباًدر برابر امنیت و گاهی در برابر رجاء به کار می رود.
در توضیح می گوییم: روشن است که انسان هیچ طلبی از خدای خود ندارد و تمام نعمت های خداوند به تفضّل اوست که هر لحظه بگیرد، ظلم روا نداشته است. این است که انسان عاقل، همواره خود را در معرض این خطر می بیند که خداوند، نعمت هایی را که به او داده، از او پس بگیرد. کسی که طعم شیرین نعمت خدا- به خصوص نعمت های معنوی الهی- را چشیده، از این چگونگی می لرزد و همواره در حال عدم امنیت به سر می برد، یعنی همواره به درگاه خداوند سبحان، در حالت خوف است، حتّی وقتی که در مسیر عبادت می کوشد.
امّا از سوی دیگر، جود و فضل و احسان الهی نیز حقیقتی است که درِ امید را همواره به روی انسان گشوده می دارد، حتّی وقتی که در مسیر معصیت قرار دارد.[ بحارالانوار، ج70،ص323، باب الخوف و الرجاء. آنچه در متن آمد، چکیده مضامین حدود 110 ایه و 75 حدیث است که علامه مجلسی در این باب آورده است. ]
توجه به این حقیقت، همواره انسان را در میان دو حالت قرار می دهد که هر دو، نشان از عبودیت او به درگاه مولایش دارد. آثار سازندۀ این توجّه در اخلاق و تربیت انسانی، فوق العاده است.
امام سجاد(ع) در دعای 39 در بیان این حقیقت، بر این نکته تأکید می ورزد که نه یأس انسانی از نجات، از روی نومیدی مطلق است که از گناهان کبیره است و نه طمع فردی به رهایی، به دلیل فریفته شدن به اعمال اوست. بلکه انسان عابد، همواره حسنات خود را در برابر سیئات خود، اندک می بیند، آن هم در برابر خدایی که افراد صدّیق در پیشگاه او نباید به اعمال خود فریفته شوند و تبهکاران نیز نباید به دلیل کارنامۀ سیاه خود، از لطف و رحمت حضرت او نومید گردند.
2-4. امید به رحمت الهی در هر حال؛
بر اساس توضیحاتی که بیان شد، برای انسان هیچ نقطۀ امیدی جز رحمت الهی وجود ندارد، خدایی که عفوش، بیشتر از عذابش و رضای او فراوان تر از خشم اوست[دعای 12.] خدایی که رحمتش پیشاپیش غضبش قرار دارد و عطایش بیشتر از منع اوست و آفریدگان همه در گسترۀ وُسع اویند[دعای 16.] خدایی که کوچکترین عمل خیری را که برایش انجام شود، سپاس می گزارد و پاداش می دهد. و به هر کس که به سوی او گامی فراپیش نهد، بسیار نزدیک می شود و کسانی را که از درگاه او می گریزند، به سوی خود می خواند، کار نیک را به ثمر می نشاند و رشد می دهد و کار بدِ بندگان را نادیده میگیرد و از آن در می گذرد.[ دعای 46.] آری، چنین تکیه گاهی را سزاوار است که انسان بدان تکیه کند و به آن امید بندد.
2-5. اتکاء بر توفیق الهی؛
دست نصرت الهی، همواره به یاری انسان می شتابد، تا او را در برابر دشمنان بزرگ- همچون ابلیس و سپاهیان و یارانش از بیرون، و تمایلات کِشنده و کُشندۀ نفس از درون- حمایت کند. بدین سان، نعمت توفیق الهی به انسان مختار می رسد. اینک انسان است که می تواند به اختیار خود، از توفیق خداوندی بهره گیرد و به سوی کمال برود یا آن را نادیده گیرد و به سوی تمایلات نفس امّاره پیش تازد. خداوند متعال، همواره به انسان، توفیق می دهد و برخوردهای زشت او را نادیده می گیرد. امّا در مواردی نیز این گونه یاری خاصّ را از او دریغ می دارد تا انسان با همان سر مایۀ اولیۀ خود، یعنی تذکّرات عقل درونی و هشدارهای پیامبران و حجّت های معصوم خداوند، با دشمنانِ یاد شده بجنگد، اگر توانِ چنین جنگی را داشته باشد. در این حالت گرفتار خذلان می شود، یعنی خداوند، او را به همان تذکّرات اوّلیه ارجاع می دهد، تذکّراتی که از هیچ کس دریغ نداشته است.
2-6. توکّل بر خدا؛
ندای همیشگی قرآن، این است که[علی الله فلیتوکّل المؤمنون] [آل عمران / 122.] [علی الله فلیتوکّل المتوکلون] [ابراهیم / 12.] افرادی که ایمان آورده اند و می خواهند به جایی سر بسپارند و دل ببندند، تنها باید بر خدای قادر حکیم، دل بندند و سر بسپارند. چرا چنین است؟ دیدیم که هیچ کس، امکان و نعمتی از خود ندارد. هر چه در دست کسی ببینیم، امانتی است که خدای ولی النعم به او داده و هر زمان بخواهد، از او باز پس می گیرد. به این جهت، همۀ مردم، فقیر به درگاه آن غنی بالذاتند، که حتی در وجود خود نیز امانت دار خدای بزرگ هستند: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله، و الله هو الغنی الحمید. إن یشأ یذهبکم و یأت بخلق جدید و ما ذلک علی الله بعزیز.[ فاطر / 15و16.]
این دیدگاه در مورد آفریدگان، دیدۀانسان را به سوی آفریدگار میکشاند، تا از مخلوق ناتوان چشم امید بندند و تنها به سرچشمة توانای او چشم بدوزند. سراسر دعای 28 صحیفه، همین مضامین را دارد. عبارت این دعای ارزشمند ترکیب خاص خود را دارد، ترکیبی زیبا از عاطفه و استدلال، به گونه ای که همچون تار و پود یک نظام دقیق و کار آمد، معنای عبودیت را می رساند. بدین جهت، امام سجاد(ع) از خدای خود، صداقت در توکل، یقین افراد متوکل بر خدا و توکل مؤمنان راستین بر خدا را از او می خواهد.[ دعای 54.]
3- راه های تعالی معنوی؛
صحیفه سجادیه، در کلمه کلمة خود، راهکارهایی برای تعالی معنوی انسان عرضه می دارد. از این رو، در پی یافتن این راه ها، باید به بازخوانی این نامة نامدار آسمانی پرداخت و از هر کلامی شیوه نامه ای استخراج کرد. بدیهی است که این بازخوانی، یک زبان خواهد به پهنای فلک، که با اختصار این نوشتار، سازگار نیست. ولی به اقتضای کوتاهی مجال و مقال، تنها به چند راه اشاره می شود.
3-1. قرآن؛
بر اساس حدیث متواثر ثقلین، امام سجاد(ع)، خود، تالی قرآن است و کلام او همواره همراه آن تا روز قیامت است. براساس احادیث دیگر، حضرتش در شمار سلسله ای است که به تبیین حقایق قرآن می پردازند. از این رو، بهترین توصیف را از قرآن ارائه می کند.[ در این رابطه به دعای 42 و 47 رجوع گردد.]
3-2. خدایی که روزها و شب ها را آفرید؛
برخی از آنها را بر بعضی دیگر برتری داد. این برتری، می رساند که لحظاتی که پیش روی خودداریم – بر خلاف نظر ظاهر بینان و کوته نگران – مانند هم نیستند. برای کسانی که نه تنها به پاره های زمان نظاره می کنند، بلکه در ورای آن، خالق آنها را می بینند، این مطلب، حقیقتی است روشن و انکار نا پذیر.
امام سجاد(ع) در بیان فضیلت ماه رمضان، از همین راه وارد می شود. ابتدا از راه هایی سخن می گوید که خداوند – به لطف و تفضل و منت بی پایان خود بر بشر – برای آنها قرار داده تا بندگان را به رضوان خود برساند. آنگاه بیان می دارد که یکی از این راه ها، ماه رمضان است. ویژگی های ماه رمضان به بیان حضرتش، بسیار شایان توجه است: ماه خدا، ماه اسلام، ماه پاکیزگی، ماه آزمون، ماه نزول قرآن.[ دعای 44.] برگزیدة خدا در میان ماه ها؛ ماه مضاعف شدن ایمان؛ ماه ترغیب به شب زنده داری و وجوب روزه؛ عید اولیای خدا؛ بهترین وقتی که همراه انسان است؛ یاور انسان در برابر کید و مکر شیطان؛ همراهی که راه های نیکوکاری را آسان می سازد؛ ماه نزول برکت ها و شویندة گناهان.[ دعای 45.] انصاف دهیم! اگر چنین پرتوافکنی از سوی حجت خدا بر این لحظات آسمانی نباشد، چگونه برتری آن بر دیگر زمان ها را باز شناسیم؟ و اگر این گونه تعبیرها را به خوبی قدر بدانیم، ایا ابزاری بهتر از آن برای راه یابی انسان به اوج کمال، میتوان تصور کرد؟
3-3. تولی و تبری؛
تولی و تبری، دو رکن رکین هدایت و دو بنیان استوار نجات انسان است. وقتی پذیرفتیم که راهی برای نجات، جز این که بر در خانة خدا برویم وجود ندارد، آنگاه روشن می شود که دشمن او را باید طرد کرد، به گونه ای که قلب و زبان و دست ما، گواه این طرد باشد. بنگرید که قرآن، چگونه این پیام آفریدگار را به آفریدگان می رساند:
پیام مهم خداوند به انسان، این است که شیطان را دشمن خود بدارید و با او دشمنی کنید. او پیروان خود را فرا می خواند تا به آتش دوزخ بکشاند. یعنی از ورود در حلقة پیروان او اجتناب کنید.[ فاطر / 6.]
امام سجاد(ع) در مواضع مختلف صحیفه، این اصل اصیل را باز می نماید. از جمله در دعای مکارم اخلاق، از خدا می خواهد افرادی را که اهل بدعتند وسخنان خود بافته به کار میگیرند، طرد کند.[ دعای 20.]
در آخرین سطور دعای روز عرفه، از خدا می خواهد که او را پشتوانه و یاور ستمگران در محو کتاب خدا نگرداند.[ دعای 47.]
در دعای عید اضحی، ابتدا به تفصیل، جنایات دشمنان و غاضبان حقوق حقة برگزیدگان به حق خداوند را بر می شمارد، به گونه ای که جانشینان و بر گزیدگان خدا در زمین، در اثر آن ستم ها، مورد غلبه و قهر و غضب حق خود قرار گرفتند، احکام الهی را در حال تغییر و تبدیل می بینند، پشت کردن به قرآن را – در عمل – نظاره می کنند، تحریف فرائض و زایل شدن سنت های پیامبر را شاهدند، ولی نمی توانند سخن بگویند.
اینجا است که امام سجاد(ع) زبان به لعن دشمنان خاندان نور می گشاید. نه تنها خود آنها، که پیروان آنها و کسانی را که به کارشان رضایت دهند نیز، مشمول لعن خود می گرداند. و آنگاه تعجیل در فرج و گشایش الهی را برای اولیای به حق خدا می طلبد.[ دعای 48.]
و سر انجام، پیام تربیتی امام سجاد(ع) این است که باید فرزندان را چنان بار آورد که نسبت به اولیای خدا، دوستدار و خیر خواه باشند، همان سان که نسبت به دشمنان او، عناد و بغض داشته باشند.[ دعای 45.]
3-4. شفاعت؛
شفاعت، از آموزه های مهم قرآن و عترت است، که راهی فراخ برای امید به نومیدان می نمایاند. از این رو، در روایات اهل بیت(ع)، امید بخش ترین آیة قران را آیة «ولسوف یعطیک ربک فترضی»[ ضحی، 5.] دانسته اند که ناظر به مقام شفاعت است.
امام سجاد(ع)، سه جزء را در یک جمله بیان می دارد:
فانی لم آتک، ثقة منی بعمل صالح قدمته و لا شفاعة مخلوق رجوته الا شفاعة محمد و اهل بیته صلواتک علیه و علیهم و سلامک.[ دعای 48.]
اموری که از این جمله نورانی عاید می شود عبارت است از:
1- هیچگاه به عمل صالح و کار نیک خود نباید دل بست، چرا که اصل بر قبول آن از جانب خداوند متعال است، که عموم انسانها از آن بی خبرند.
2- اصل شفاعت، صحیح است.
3- به شفاعت هیچ کس نمی توان امیدوار بود، مگر کسانی که خداوند، آنها را به عنوان شفیع درگاه خود معین کرده است.
4- این گرامیان عوش الهی، پیامبر و خاندان پاک نهاد او(ع) هستند.
5- در اینجا نیز – مانند دیگر راه های خیر – باب خوف و رجاء باز است، چرا که شفاعت پیامبر و اهل بیت(ع) در حق افراد، زمانی نفع می بخشد که مورد رضایت خداوند متعال واقع گردد.
همچنین در دعای 42، از خداوند متعال می خواهد که شفاعت پیامبر را در حق امت قبول فرماید؛ در دعای 31 سخن از شفاعت صلواتی است که بر پیامبر و اهل بیت(ع) بفرستیم؛ و در دعای 2 سخن از وعده الهی است که برای شفاعت امت به پیامبرش داده است.[ بنگرید: الدلیل الی موضوعات الصحیفة السجادیة، محمد حسین مظفر، ص98، باب5، فصل19 (شفاعه).] همان گونه که از شفاعت فضل و کرم الهی نیز سخن رفته است.[ دعای 31.]
3-5. توسل؛
توسل، لازمة تقوا است. خدای تعالی می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله.[ مائده / 35.]
از این رو امام سجاد(ع) در جمله ای به تبیین ایة شریفه می پردازد: «صل علی اطائب اهل بیته الذین .... جعلتهم الوسیلة الیک»[ دعای 47.]
ما، راهی برای تعیین وسیله به درگاه خدا نداریم. همان گونه که راهی به احاطه بر خدا نداریم. پس باید به کسانی روی آوریم که خداوند، به عنوان وسیله به سوی خود شناسانده و قرار داده است. و این افراد به تصریح امام سجاد(ع)، همان اهل بیت پیامبر(ص) هستند.
امام سجاد(ع) در اواخر دعای 49، به وسیله مقام عظیم پیامبر خدا(ص) و امام امیرالمؤمنین(ع) به درگاه الهی تقرب می جوید:
اللهم فانی اتقرب الیک بالمحمدیة الرفیعة و العلویة البیضاء و أتوجه الیک بها ان تعیذنی من شر کذا و کذا.
جایی که امام معصوم و حجت خدا(ع)، خود، به صاحب مقام نبوت و ولایت توسل و تقرب می جوید، بر پیروان امام سجاد(ع) است که این باب نجات را از دست ندهند.
بدیهی است که این حقیقت، منافاتی با حقایق دیگر ندارد، از این قبیل که امام سجاد(ع)، عقیده به توحید یا قرآن را وسیلة خود به درگاه خدا بداند، چرا که این ها، همه یک نورند و بیانگر یک حقیقت واحد، به زبان های مختلف.
3-6. شهود اعمال؛
کسی که بداند جزئیات کارهای او در معرض شهادت شاهدان گوناگون است، در رفتارهای خود دقت می کند.از دعاهای امام سجاد(ع) در این باره می آموزیم که: هر روز نو پدید، بر ما شاهدی سخت گیر است که بر اعمال ما گواهی می دهد. اگر به نیکی عمل کنیم، با حمد و سپاس ما را وداع می گوید. و اگر بد کنیم، با نکوهش، از ما جدا می شود.[ دعای 6.]
ملائک موکل بر ثبت اعمال، بار گزارش کارهای ما را به دوش می کشند. در آغاز هر روز جدید، باید از خدا بخواهیم که بار سنگینی را که بر دوش آنها می نهیم، آسان گرداند؛ بدین طریق که کارنامة خود را از حسنات پر کنیم و در محضر آنها به سوء عمل، روا نشویم.[ دعای 6.] آنها به نامه ای درخشان، شاد می شوند. پیوسته در جهت شادی آنها بکوشیم.[ دعای 11.]
آسمان و زمین و ساکنان آنها، صدای توبة بندة گنهکار را می شنوند و بر آن شهادت می دهند. برخی از آنها در هنگام توبة بنده، برای او دعا می کنند. این دعا، یکی از عواملی است که امید می رود سبب نجات انسان گردد.[ دعای 31.]
برتر و بالاتر از همة شاهدان اعمال، خدایی است که آشکار و نهان آدمیان را می بیند و بر پیدا و ناپیدای آنها گواه است. با این همه، به لطف و کرم خود، این همه عیب را می بیند و می پوشد، که اگر چنین تفضلی بر مردم نمی کرد، هیچ فردی، فرد دیگر را به انسانیت نمی پذیرفت.[ مضمون روایت امام جواد(ع) که فرمود: لو تکاشفتم، ما تدافنتم. بحار الانوار، ج77، ص385.] و این لطفی است از خدای منان بر بنده ای که سزاوار رسوا شدن است.[ دعای 45.]
امام سجاد(ع) از خداوند متعال می خواهد که اولاً این لطف خود را ادامه دهد و در هر حال، از روی تفضل، گناهان بنده اش را بپوشاند.[ دعای 5، 16، 22، 31، 34، 41، 45.] ثانیاً در مواقف دشوار قیامت و در حضور تمامی آفریدگان نیز گناهان بنده را آشکار سازد.[ دعای 11، 32.]
3-7. صلوات؛
صلوات بر محمد و آل محمد(ع)، بیش از تمام دعاها در صحیفة سجادیه تکرار می شود، به گونه ای که اکثر موارد، در صدر و ذیل و متن دعا، بارها این دعای مستجاب و والاقدر، بیان می شود و دیگر حاجات و نیازهای انسان، در جوار آن، در خواست می گردد.
امام سجاد(ع)، از خداوند متعال می خواهد که این صلوات را بی پایان و مستمر قرار دهد.[ دعای 13،32.] البته سود این درود و صلوات به خود ما می رسد،[ دعای 45.] از جمله این که وسیلة استجابت دعاهای ما است.[ دعای 13.] از خدا می خواهیم که بیش از هر بنده و آفریده ای بر محمد و آل محمد، درود فرستد.[ دعای 45.] و این، ادای بخشی از حقوقی است که بر ما دارند، از جمله نعمت هدایت و نعمت نجات بخشی ما.[ دعای 31.] بدین رو، امام سجاد(ع)، پس از دعای عید قربان، فرموده است که نیازهای خود را به درگاه خدای متعال عرضه کنید و پس از آن هزار بار بر محمد و آل محمد درود فرستید، چنان که حضرتش خود چنان عمل می کرد.[ دعای 48.]
گسترة بحث صلوات و درود، در بخش دوم دعای عرفه[دعای 47.] بیش از همه مطرح است.[ دعای 47.] سخن از کامل ترین برکت ها، سودمند ترین رحمت ها، درودی فزاینده که فزاینده تر از آن نباشد، درودی که از رضوان الهی درگذرد و پیوستگی آن به بقای الهی پیوند خورد، درودی که مانند کلمات الهی پایان نپذیرد، درودی که چندین برابر شود و همراه با گردش روزگار، مضاعف گردد، درودی هم وزن عرش و مادون آن، به اندازةآسمان ها و مافوق آنها، به شماره زمین ها و آنچه زیر آنها و آنچه میان آنهاست، درودی که خدا را پسند اید و ... در میان است.
علاوه بر آن، درود بر امامی از شمار امامان (ع) مطرح می شود که خداوند، دین خود را به وسیلة او تایید می بخشد، پناهگاه مؤمنان، رشتة نجات متمسکان، و نور عالمین است. امام سجاد(ع) از خدا می خواهد که او را به فتح آسان برساند، در کنف حفظ خود حمایت کند، با ملائکه خود یاری رساند، کتاب و حدود و شرایع و سنت های رسول خود را به دست او بر پا دارد، معالم دین الهی را که ستمگران از میان برده اند، حیات دوباره بخشد، زنگار ستم را بزداید و کسانی را که از راه راست الهی به بیراهه می روند، ارشاد فرماید.
امام سجاد(ع)، نه تنها بر پیامبر و اهل بیت(ع) درود می فرستد، بلکه درود الهی را برای کسانی می خواهد که مقام اهل بیت را به خوبی شناخته و پذیرفته اند، راه آنها را پی می گیرند، از ولایتشان جدا نمی شوند، در برابر امر شان تسلیم هستند، در راه طاعتشان می کوشند، چشم به راه دولت حقه ایشانند و به سوی آن روزگار، دیده دوخته اند.
به نظر می رسد که این عبارت، در وصف حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه باشد، چنان که ویژگی های یاد شده بر آن دلالت دارد. به هر حال، پیوند قلبی و زبانی و عملی با خاندان نور – که صلوات، نشانة بارز آن است – مهم ترین راه برای بهسازی درون و برون فرد و جامعه ای است که در مسیر تعالی معنوی پیش می رود. |