به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار نویسندگان / مرتبط با اسلام » اسلام و بحران انسانیت معاصر
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 2 072 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

اسلام و بحران انسانیت معاصر

نويسنده: هاتف  منعم

مترجم: حامد عبداللهي

معنای انسانیت در جوامع صنعتی مدرن در حال تغییر و تحول است. این امر بدین معناست که همه باورها، رفتارها و حتی ادیانی که براساس مفهوم خاصی از انسانیت شکل گرفته اند، همگی در حال دگرگونی هستند. اما چگونه؟ آیا واقعا ممکن است که انسانیت تحریف شود؟ بررسی دستاوردهای جامعه شناسان، نظریه پردازان اجتماعی و تاریخدانان، ما را در شناخت بیشتر این واقعیت همراهی میکند.

یکی از شروط لازم برای انسان بودن، پیوند با طبیعت و مخلوقات دیگر است. در گذشته انسان در طبیعت زندگی میکرد و جداشدن از آن برای او باورنکردنی مینمود، اما اکنون زندگی در طبیعت و در کنار مخلوقات دیگر برای انسانها رویایی است که به ندرت تحقق مییابد. انسان مدرن خود را در شهرها و ساختمانها پنهان کرده است. او با زندگی در این جعبه های بتونی و نیز کنترل پارامترهایی همچون نور و دما، محیطی مصنوعی برای خود آفریده است. بسیاری از مردم، دیگر نمیدانند که غذایشان چگونه و از کجا به دست میآید. رابطه آنها با حیوانات نیز تنها محدود به حیوانات اهلی ای است که همانند خودشان در فضاهای مصنوعی و به دور از طبیعت زندگی میکنند. شاید بتوان گفت که مخاطب آیات قرآن، انسانی است که در مقایسه با انسان کنونی رابطه نزدیکتری با طبیعت دارد. آیاتی که انسان را به تفکر در طبیعت و مشاهده آیات و نشانههای خدا در خلقت فرا میخواند، همگی نشانگر این امر هستند؛ چرا که برای انسان امروز که در فضاهای مصنوعی زندگی میکند، ماشین میراند و در اداره ها کار میکند، امکان مشاهده طبیعت و نشانه های آن وجود ندارد. اگر بررسیهای علمی برای «دیدن» طبیعت را  که تنها در چارچوبی محدود و کمی انجام میشود  کنار بگذاریم بسیاری از مردم، هیچگاه طبیعت را برای خود تجربه نمیکنند. البته این بدین معنا نیست که قرآن مناسب با عصر کنونی نیست و یا این که باید فهم خود را از اسلام یا سنتهای دیگر تغییر داد، بلکه باید گفت مردم هستند که در این دوران از انسانیت فاصله گرفتهاند.

برای بررسی بیشتر این موضوع ابتدا باید جایگاه انسان در دنیای امروز و دگرگونیهای مفهوم انسانیت را بررسی نمود و سپس سمت و سوی حرکت انسان را مورد مطالعه قرار داد.

پیش از ادامه بحث لازم است به نکته ای اشاره کنیم. مفهوم انسانیت  که در این نوشتار درباره آن بحث میکنیم  مفهومی نوپاست و در تاریخ کمتر رواج داشته است. این مفهوم در حقیقت بخشی از چشم انداز رو به رشدی است که در دهه های اخیر در بین بسیاری از مردم جهان فراگیر شده است. در گذشته مفهوم انسانیت با تقسیم شدن معنا پیدا میکرد؛ برای مثال در میان مسلمانان تقسیماتی همچون دارالاسلام و دارالحرب /مسلمان و کافر و مشرک و اهل کتاب/سنی و شیعه/ و... به چشم میخورد. اما انسانی که ما در این نوشتار از آن سخن می گوییم، انسانی است که جایگزین همه این تقسیمات خواهد بود. شاید بتوان گفت مفهوم انسان در این مقاله بسیار نزدیک به مفهوم انسان در قرآن است. (این دو کلمه در عربی از ریشه نسیان گرفته شدهاند که به گونهای میتواند بیانگر دیدگاه قرآنی نسبت به ماهیت انسان باشد)

مفهوم انسانیت در این نوشتار هستی و هویت مشترک انسانی را  که در قالب مخلوقاتی هم نوع که همگی ساکنان زمین هستند، تجلی یافته است  ترسیم میکند؛ چنین مفهومی در تاریخ بشر تازگی دارد. نباید پنداشت که بر این اساس، تقسیمات گوناگون تاریخی، ایدئولوژیکی و یا اجتماعی نادرست و بیفایده هستند؛ چراکه هریک از این تقسیمات در جای خود برای شناخت و فهم لازمند. مهم این است که بدانیم مفهوم انسانیت مشترک، مفهومی کاملاً جدید و متفاوت است و فراتر از تقسیمات متداولی است که بر مبنای ایدئولوژی، دین و هویت نژادی پیریزی میگردند.

براساس چنین دریافتی از انسانیت قضاوتها و پیشگویی های گوناگونی که در بسیاری از ادیان، سعادت و کمال را منحصر در گروه خاصی میدانند کنار میرود. اگر چه میتوان تنها از مسلمانان و آینده امت اسلامی گفتگو کرد اما برای سخن گفتن از انسان و مسیر حرکت او باید «کل» را در نظر داشت و به گونه ای دیگر سخن گفت.

درست است که مسلمانان بخشی از انسانها را تشکیل میدهند و قوانین کلی انسانیت در میان آنها جاری است اما مفهوم انسانیت گستردهتر و پیچیدهتر از مسلمانان و امت اسلامی است و از این رو درک آن دشوار و پیشبینی مسیر حرکت آن دشوارتر خواهد بود.

بگذارید از منظر دیگری این موضوع را بررسی کنیم. تلاش برای پیشبینی کردن آینده تلاشی بیفایده است و تنها خداست که آینده جهان را میداند. کارآمدترین رویکرد در بررسی آینده برای انسانها این است که بدانند زندگی در چه دنیایی را میخواهند و چگونه باید آن را محقق کند. این دو پرسش باید در محدوده هایی وسیعتر مطرح شود تا بدین وسیله انسانیت از انحراف در امان بماند؛ زیرا هر آن چه برای بخشی از انسانها رخ میدهد بر روی بخشهای دیگر اثر خواهد گذاشت. اگر چه مسلمانان پدیدآورنده تمامی تکنولوژیها و شهرهایی که در آنها زندگی میکنند نبودهاند، اما بیشک شیوه های زندگی کنونی تأثیرات بسیاری بر معنای مسلمان بودن و حتی انسان بودن به دنبال داشته است. پژوهش درباره انسانیت در این نوشتار با شعارهایی که در دنیا مرسوم است  همانند عصر اطلاعات  رابطه ای ندارد. همچنین با راهکارهای متزلزل کننده انسانیت که بر پایه ظلم و برای تأمین منافع گروه هایی خاص پیریزی شده اند متفاوت است.

مسلمانان اغلب، اسلام را راه درست انسانیت میدانند و عقیده دارند که بحران انسانیت در دنیای مدرن تنها به خاطر دوربودن از اسلام است؛ همان گونه که مسیحیان نیز مسیحی نبودن واقعی را سبب این بحران میدانند و پیروان ادیان و مذاهب دیگر نیز این بحران را براساس باورهای خود ریشه یابی میکنند چنین نگرشهایی به این مسئله ثمرهای جز بحثها و جنجالهای طولانی و بینتیجه به دنبال نخواهد داشت. از این رو برای رسیدن به راه حل باید در هنگام گفتگو، همه این اختلافات را کنار بگذاریم و تلاش کنیم تا معنای انسان بودن را کشف کرده و دگرگون شدن هویت انسان را که دستاورد شیوه زندگی صنعتی مدرن است  ریشه یابی کنیم. نباید پنداشت که این گفتگو برای فراخواندن به زندگی در غارها و بیابانهاست چرا که چنین کاری چیزی جز حماقت نیست و نتیجه آن تلف شدن انسانها از گرسنگی و سرما و گرماست. در هر مسئلهای پیش از پرداختن به راه حلها باید ابتدا تلاش کرد تا خود سوال به درستی تصور شود. آن چه ما در این نوشتار درباره آن گفتگو می کنیم این است که بسیاری از مردم امروزه از زندگی انسانی دور شدهاند؛ حقیقتی که توسط اندیشمندانی که خود درون جوامع اداری و فراصنعتی مدرن قرار دارند فریاد زده میشود.

بحث درباره معنای انسان بودن در حوزه های مختلفی مطرح شده است. هارلد بوم که اومانیست، سکولار و اهل امریکاست در کتاب «شکسپیر و اختراع انسان» میکوشد تا اثبات کند که پیش از ظهور نوشته های شکسپیر تبیین روشنی از مفهوم انسان وجود نداشته است. اگر چه این دیدگاه در برخی محافل فکری غرب، رایج و معتبر است اما باید گفت نگاه هارلد بلوم به این مفهوم محصور به اروپا و نگاهی خود بینانه است. او از زیربنای اجتماعی چنین مفاهیم گستردهای غفلت کرده است و آن چه سبب خطای بلوم شده است همان نکتهای است که پیشتر به آن اشاره کردیم که همه دوست دارند سنت خود را بهترین معرفی کننده معنای انسانیت بدانند. بنابراین پیش از پرداختن به این مسئله باید گرایشهای شخصی و گروهی را کنار گذاشت. تنها در این صورت است که میتوان به سراغ آثار کلاسیک گذشته هر سنتی رفت و تلقی آنها را درباره انسانیت بررسی نمود. بار دیگر یادآور میشویم که این بدان معنی نیست که این سنتها برای امروز نامناسب هستند، بلکه باید پذیرفت که بدون درک گذشته و جایگاه کنونی مردم، از خطر تحریف سنتها برای سازگار کردن آنها با وضعیت غیرانسانی عصر کنونی در امان نخواهیم بود. برای مثال برخی از آینده گرایان صنعتی «پیشرفت» انسان را با خیالپردازیهای «استار ترک» (Star Trek) گونه خود چنین معنا میکنند که مردم دنیا روزی خواهند توانست از مرگ رهایی یابند و زمین را پشت سر بگذارند و خود را به کرات دیگر برسانند و در جهان سیر کنند. در واقع چنین خیالپردازی هایی خود به خوبی نشان میدهند که برخی از مردم به شدت با انسانیت بیگانه شدهاند. مسلمانانی که در غرب زندگی میکنند گاهی با خود میاندیشند که آیا خواهند توانست با وجود پیچیدگیهای زندگی در جوامع صنعتی مدرن، به چارچوب ذهنی ای انسانگرا و در عین حال اسلامی دست پیدا کنند. امام خمینی در یکی از سخنرانیهای خود گفته بودند که آدم شدن  به معنای متولد شدن به صورت انسان  آسان است اما انسان واقعی شدن بسیار دشوار است. اسلام همانند بسیاری از ادیان عمیقاً انسانگراست؛ البته نه به معنای اومانیسم سکولار بلکه به معنای شیوهای از زندگی که انسانها برای هزاران سال پیش از دوران مدرن با آن خو گرفته بودند؛ شیوهای که در آن پیوندی تنگاتنگ با طبیعت وجود داشت و انسانها فرصت آن را داشتند تا به خود بیاندیشند. امروزه بسیاری از مردم با چنین زندگیای بیگانهاند. زندگی آنان پر است از ماشینها، کامپیوترها، تلویزیون ها، کار و کتابهای زیادی که نمیدانند با آنها چه کار کنند.

اما آیا آنها خود را میشناسند؟ اگر بتوان پاسخی برای این سوال پیدا کرد شاید بتوان به سنتها به گونه ای کاملا متفاوت نگریست. بدون اندیشیدن درباره معنای انسان بودن این خطر وجود دارد که به گونه ای موقعیت غیرانسانی و یا ماقبل انسانی دنیای امروز را طبیعی بدانیم و به دنبال آن برای سازگار کردن آنها با شیوه های زندگی انحرافی در عصر کنونی فهم خود را از سنتها و ادیان به طور کلی تغییر دهیم.

مسلمانان اغلب میاندیشند که چگونه میتوان از پیشگوییهای پیامبر گرامی اسلام (ص) به راهی برای گفتگو درباره مسیر حرکت انسان دست یابند. اگرچه میتوان این روش را در پیش گرفت. اما باید توجه داشت که سنتها و ادیان دیگر هم برای خود پیشگوییهایی دارند و از این رو چنین رویکردی مفید نخواهد بود زیرا میتوان در هر دورهای از پیشگوییها برای پشتیبانی از عقاید خاصی که در آن دوره ظهور کردهاند استفاده نمود. از این گذشته استناد به پیشگویی ها باب جنجالهای فرقه ای بر سر تصدیق و با رد کردن گفته های پیامبر (ص) را  به ویژه احادیثی که در فرقه های دیگر وجود دارد  بررسی نکرده اند و آنها را نادرست و یا مربوط به فرقه های منحرف میپندارند. چنین رویکردهایی نشانگر آن هستند که هنوز آمادگی لازم برای گفتگو درباره انسان پدید نیامده است زیرا این امر نیازمند آن است که ابتدا همه تعصبات فرقه ای را در هنگام بحث کنار بگذاریم و از فضای فکری که در آن قرار داریم فاصله بگیریم. گاهی بازار یک پیشگویی پررونق میشود اما پس از چندی فراموش میگردد؛ زیرا در حقیقت گرم بودن بازار پیشگوییها وابسته به نیاز مردم برای طرح کردن آنهاست. اگر به تاریخ نگاه کنیم خواهیم دید که در موارد بسیاری مردم اعتقاد داشتهاند که نشانه های روز قیامت آشکار شده است، در حالی که اشتباه میکردند. ما هم اگر امروز چنین اعتقادی داشته باشیم ممکن است در اشتباه باشیم. در کنار این هیاهو انسانیت به راه خود ادامه میدهد و ما باید بدانیم که زمان برای طرح گفتگوهای جدی درباره معنای فراگیر انسانیت فرارسیده است؛ گفتگوهایی که با چشم پوشیدن از باورها و شاخه های آنها این موضوع را مورد بررسی قرار دهد. بار دیگر تأکید میکنیم که این به معنای نادرست بودن سنتها نیست بلکه فراخوانی است برای نگرشی باز.

برخی برای دست یافتن به معنای انسانیت تلاشهای بشر دوستانه و نیکوکارانه را مورد توجه قرار میدهند، اما باید توجه داشت چنین رویکردی نیز پاسخی برای سوال ما به دست نخواهد داد. آن چه ما به دنبال آن هستیم این است که آیا کسی میتواند در جهان امروز به عنوان انسان زندگی کند؟ و این که اساساً معنای انسان بودن چیست؟ و آیا کسی میتواند مسلمان خوبی باشد در حالی که انسان خوبی نیست؟ باید توجه داشت که در این جستار نباید نابسامانیهای وضعیت کنونی خود را تماماً متوجه جامعه غربی دانست؛ زیرا اگر چه برخی مشکلات از غرب سرچشمه میگیرد اما اکنون جدایی از انسانیت دستخوش انحراف شده است. از این رو باید به عقب برگردیم و سوال کنیم که چگونه معنای انسانیت دستخوش انحراف شده است. البته بدون آن که تقصیر را بر گردن غرب و یا بخشهای جغرافیایی و ایدئولوژیکی دیگر بیاندازیم. برای یافتن پاسخ این سوال باید شیوه زندگی پذیرفته شده در میان مردم و به خصوص شیوهای که آنان را با ویژگیهای اساسی انسان بودن  مانند پیوند طبیعت، رابطه با ماورای طبیعت و ارتباط با همنوعان  بیگانه کرده است را بررسی کنیم.

زندگی مدرن در بسیاری از ابعاد بر محور گسستگی میگردد. اگر چه وسایل ارتباطی مردم را به طور محدود با یکدیگر مرتبط میسازد اما بین مرتبط بودن و رابطه داشتن تفاوت بسیاری وجود دارد. کامپیوترها میتوانند با یکدیگر مرتبط باشند اما تنها انسانها هستند که میتوانند با یکدیگر رابطه برقرار کنند. با این حال زندگی بسیاری از مردم از چرخهای بیرحم و غیرانسانی تشکیل شده است که رابطه برقرار کردن را ناممکن میسازد. البته نباید احساس دور افتادن از انسانیت سبب نومیدی و یاس گردد؛ زیرا همه میتوانند هر زمان که بخواهند و با کمترین هزینه برای به دست آوردن انسانیت خود اقدام کنند تا زیباییهای هستی و اهمیت معنوی جهان طبیعت را دریابند و دربارة راز فناناپذیری انسان بیاندیشند.

بیایید لحظه ای به موضوع فعالیتهای نیکوکارانه بازگردیم. مسلمانانی که در غرب زندگی میکنند از طرفی مشتاقند تا در فعالیتهای نيكوكارانه مشاركت كنند و از طرف ديگر مي‌خواهند به سنت‌هاي خود پايبند باشند و براي مثال از اختلاط زنان و مردان در فعاليت‌هاي اجتماعی دوری نمایند. بدون شک این که مسلمانان در شهرهای بزرگ به فکر تهیه سرپناه و غذا برای نیازمندان هستند قابل تحسین است اما با این حال عدهای احساس میکنند که اختلاط زنان و مردان و کارکردن با غیر مسلمانان از جنس مخالف (به ویژه زنان مسلمانان با مردان غیرمسلمان) که در این گونه فعالیتها رایج است، اجتناب ناپذیر میباشد. بسیاری از مسلمانان در چنین جوامعی میخواهند برای کمک به فقرا بیشتر تلاش کنند اما نمیدانند که چگونه میتوان با در نظر گرفتن قوانین اسلام در زمینه پرهیز از اختلاط غیرضروری در این فعالیتها مشارکت کنند.

اگرچه میتوان گفت یافتن راه حل در این زمینه بر عهده علما و فقها است تا با ارائه فتوایی در این مورد به چاره جویی بپردازند. اما این میان میتوان به شیوه هایی دست یافت تا مسلمانان در جامعهای که در آن زندگی میکنند باقی بمانند و در آن سهیم باشند. اگر چنین امکانی به هیچ وجه فراهم نشود در این صورت برای حفظ دین باید جامعه دیگری را برای زندگی انتخاب کرد. در هر حال کمک به فقرا و نیازمندان کاری شریف و باارزش است و اگر مسلمانان بتوانند راههایی برای تلاش در چنین فعالیتهای انساندوستانهای  به معنایی که در این مقاله از انسان بیان شد  پیدا کنند که به موفقیت بزرگی دست یافتهاند. در غیر این صورت تبلیغات رسانهای را به نفع مبلغان مسیحی و گروه های سکولار  که از چنین فرصتهایی به خوبی استفاده میکنند  تهی خواهد کرد. به نظر میرسد که ابتدا باید این فعالیتها را در مقیاس کوچک آغاز کرد و در عین حال گفتگوهای جدی را در زمینه یافتن راههایی برای مشارکت در فعالیتهای نیکوکارانه در مقیاس کلان در کنار پایبندبودن به دستورهاي دین آغاز کرد. در هر حال هدف ما در این نوشتار بررسی فعالیتهای بشردوستانه نیست. آن چه ما به دنبال آن هستیم یافتن پاسخی برای این سوال است که: معنای بازگشت به انسانیت در جوامع صنعتی کنونی چیست؟

اومانیسم سکولار که در دوره رنسانس ظهور کرد کانون توجه و اهتمام خود را از خداوند به انسان معطوف گرداند و به ستایش انسان روی آورد. با در نظر گرفتن این که نگرش سکولار به انسانیت واقعیت را واژگون جلوه داده است. این سوال مطرح میشود که چگونه مسلمانان میتوانند با دیدگاهی اسلامی درباره انسانگرایی به گفتگو بنشینند. اگر چه این سوال مهم است اما ابتدا باید این پرسش را مطرح کنیم که امروزه انسانگرایی از کدام ایدئولوژی رسمی حکایت میکند. این پرسش به طور کلی با این سوال که آیا ما هنوز انسان هستیم یا نه متفاوت است. انسانگرایی به تحول دائمی انسان به ناکجاآباد تخیلات فرا میخواند؛ حتی تخیلات صنعتی مخرب و غیرانسانی که هالیوود و هم ردیفانش به آنها میپردازند. فهم پرسشی که ما مطرح کرده ایم ساده است و همه  بدون آن که نیاز به مطالعاتی در علوم انسانی داشته باشد  میتوانند درباره آن بیاندیشند. بسیاری از شاخصه های انسان بودن در گذشته  همانند پیوند نزدیک با طبیعت  در دوران تکنولوژیک مدرن با تغییرات اساسی مواجه شدهاند. از این رو میتوان به یک معنا گفت مردم دیگر انسان نیستند. اگرچه بررسی این امر در محافل کوچک مانند چهارچوبی دانشگاهی غرب مفید است اما طرح این مسئله در سطح جهانی اهمیت ویژهای دارد و مسلمانان باید در این راستا برای گفتگو با کسانی که در خارج از غرب هستند به تلاش گستردهای دست زنند زیرا مردم دنیا با سنتهای گوناگون خود به شیوههای مختلف به این موضوع میپردازند. چرا باید به جای آشنا شدن با دیدگاههای کسانی که با طبیعت پیوندهای نزدیک دارند و یا شنیدن سخنان پیروان ادیان شرقی مانند بودیسم و هندویسم درباره این مسئله خود را اسیر گفتگوهای ایدئولوژیکی و بحثهای فرقهای سر اومانیسم سکولار نمود. شاید این مشکل از آن جا ناشی میگردد که پیوند مسلمانان با غرب را آمیزهای از عشق و نفرت شکل داده است. شکستن چنین پیوندی است که میتواند افقهای کاملاً جدیدی را در راه فهم جهان و جهانیان به روی ما بگشاید.

گاهی اوقات مسلمانانی که در غرب هستند این سوال را مطرح میکنند که چگونه میتوان  به ویژه با انجام برخی فعالیتهای بشردوستانه  نشان داد که اسلام دین رحمت و مهربانی است؛ زیرا بسیاری بر این باورند که مسلمانان برای نشان دادن چهره بشردوستانه دینشان تلاش نمیکنند. برخی پاسخ این سوال را فعالیتهای اجتماعی میدانند اما ابتدا باید پرسید به چه کسی باید بشردوستی اسلام را نشان داد؟ و اساساً هنگامی که مسلمانان نسبت به یکدیگر چنین نمیکنند نشان دادن بشردوستی اسلام به دیگران چه اهمیتی دارد؟ توجه به این امر، سوال اساسی ما را در ذهن تداعی میکند که آیا واقعاً  معنای انسان بودن برای ما شناخته شده است؟ اگرچه ارتباطات عمومی و نشان دادن چهره بشردوستانه اسلام کارهای مفیدی هستند اما این فعالیتها در تبدیل واقعیتهای پیچیده به شعارهایی ساده بیتأثیر نبوده اند و چنین دستاوردی درک بحران انسانیت را دشوارتر میسازد. به هر حال اگر دیگران بخواهند بشر دوستی اسلام را ببینند، خواهند توانست و اگر هم به دنبال دیدن خودخواهی و بیرحمی باشند خواهند دید؛ درست مانند شعرهای مولوی و حافظ که هر کس آنها را بر اساس ارزش وجودی خود تفسیر میکند. (برای مثال مفاهیم عشق و مستی که در این اشعار بسیار به چشم میخورند، با تفسیرهای بسیار متفاوت و متناقضی روبرو شده اند) اما این سوال در درون خود نکته مهمی را در بردارد: آن چه اهمیت دارد این است که مردم چه چیز را دنبال میکنند؟ میتوان  با در نظر داشتن مطالبی که بیان شد  این مطلب را به شکل وسیعتری مطرح کرد تا مفهوم انسان بودن نیز در آن داخل شود. سپس به این پرسش پرداخت که چگونه این مفهوم جدید در درون سنت اسلامی معنا میشود؟ برای کمک به بررسی این نکته باید چنین سوالاتی را مطرح کرد: چرا مسلمانان احساس میکنند که آنها انسان دوستی خود را به دیگران نشان نمیدهند. این چه معنایی دارد؟ کسی که انسانیت خود را نمایان میکند یا نمیکند چگونه انسانی است؟ به عبارت دیگر معیار نشان دادن انسانیت یا نشان ندادن آن چیست؟

یکی از مشکلات اصلی در رابطه با فقدان انسانیت در جوامع صنعتی مدرن، خودخواهی است. بسیاری از مردم و از جمله مسلمانان گویا فرصت کمک به دیگران را ندارند. آنها تلاش میکنند تا به بهانه های گوناگون به جای ورود در عرصه کمک به دیگران در دنیای خود به سر برند. آنها میخواهند دیگران را فراموش کنند. چنین افرادی گرفتار خودبینی هستند. آنها فراموش کردهاند که اینجا دنیاست؛ جایی که آنچه در آن اهمیت دارد  دست کم برای مسلمانان  یاد خدا اعمال نیک است که در حقیقت شرطهای لازم برای انسان بودن را تشکیل میدهند. شاید در نگاه اول پرداختن به این امور با زندگی آشفته و پرمشغله در غرب ناسازگار باشد اما واقعیت چنین نیست. مردم در غرب همواره برای تفریح، تماشای تلویزیون و رفتن به تعطیلات وقت دارند. مشکل اساسی آنها همان جدایی از انسانیت است که ریشه در خودخواهی و طمع دارد. اقتصاد جهانی و عصر اطلاعات نیز در این میان عادی کردن و طبیعی جلوه دادن این پدیده را بر عهده دارند. اگر بتوان این بحث را در حوزه های وسیعتر مطرح کرد تا غیرمسلمانانی که میتوانند انسانهای خوبی باشند نیز در آن مشارکت کنند، مفهوم انسانیت که در این بحث مطرح شده است، بهتر درک خواهد شد. یکی از شرطهای لازم برای انسان بودن این است که بپذیریم همه انسانها با یکدیگر در ارتباطند. کنار کشیدن خود و انتخاب زندگیای خودمحور، گونهای عقب نشینی است. اگر چه در عین حال میتواند شیوهای برای نجات یافتن نیز باشد. از این رو این سوال مطرح میشود که چرا برای نجات یافتن به شیوه های جدایی از انسانیت دست میزنیم. در پاسخ به این پرسش باید گفت ریشه این مشکل به اولویتهای ما در زندگی برمیگردد. این که ما خودخواه و پرطمع هستیم به این خاطر است که در چینش اولویتهای زندگی خود ابتدا ثروت و شهرت و... را قرار دادهایم و رضای خدا و یا دست یافتن به انسانیت حقیقی را  اگر به طور کلی فراموش نکرده باشیم  در مراتب بعدی جای دادهایم. زندگی پرمشغله در جوامع صنعتی مدرن (اگرچه قرار بود با آمدن صنعت و تکنولوژی انسانها فرصت بیشتری داشته باشند) تنها برای غرب ویرانگر نبوده است بلکه این شیوه زندگی  بنابر آنچه درباره انسان بودن گفته شد  احساس جدایی از انسانیت را برای همه و از جمله مسلمانان به ارمغان آورده است.

تلاش ما در این مقاله بر آن بود تا گفتگویی باز درباره مفهوم انسان بودن را آغاز نماییم، اما این پرسش باقی میماند که با در نظر گرفتن دیدگاههای گوناگون چگونه این گفتگو به نتیجه خواهد رسید؟ در حال حاضر نمیتوان به این سوال پاسخی قطعی داد و حتی شاید بسیاری از مردم واقعاً بحران انسانیت را احساس نکنند اما کسانی که میخواهند به این موضوع بپردازند و سپس جامعه و شیوه زندگی خود و اطرافیانشان را درک کنند باید عمیقاً به تفکر بنشینند و به فطرت خود بازگردند و چیستی زندگی را دریابند. بسیاری از مردم اگر چشمان خود را باز کنند جدایی از انسانیت را خواهند فهمید اما از آن جایی که این مسئله اغلب دردناک است، آنها ترجیح میدهند خود را با بحثهای فرقه ای و ایدئولوژیکی سرگرم کنند.

از آن جایی که این مسئله در میان انگلیسی زبانان و کسانی که با شیوه های صنعتی و مدرن زندگی میکنند، در حال گسترش است، معرفی کتابهایی به زبان انگلیسی به علاقهمندان، آنها را در راه فهم بهتر این مسائل یاری میکند. شایسته است پیش از بررسی دیدگاههای سنتی در این باره، کتابهایی معرفی شوند که نویسندگان آنها از درون جوامع صنعتی مدرن فریادهای مخالفت و اعتراض خود را نسبت به وضع موجود بلند کردهاند، بدین ترتیب میتوانیم با دیدگاههای گوناگون در زمانی کنونی آشنا شویم. برای این منظور کتاب «جامعه تعلیم نیافته و کیفر دارویی»  (Deschooling Society and Medical Nemesis) نوشته ایوان ایلیچ را برای شروع پیشنهاد میکنیم. ایلیچ در این کتاب درباره اثرات بوروکراسیهای دارویی و آموزشی سخن میگوید. او در این کتاب و کتابهای دیگرش به خوبی غیرانسانی شدن آموزش و پرورش، بهداشت، حمل و نقل و زندگی شهری را انحراف و دگرگونی قرار دادهاند. سپس از این کتاب برای به دست آوردن دیدگاهی تاریخی نسبت به این مسئله مطالعه کتابهای «اسطوره ماشین» و «پنج ضلعی قدرت» (The Myth of the Machine , Pentagon of power) نوشته لویس مامفورد پیشنهاد میشود. این دو کتاب با شیوهای مقایسهای و تطبیقی به جستجوی ریشهها و تحولات آن چه مامفورد آن را «جامعه فوقالعاده صنعتی» میخواند از زمان فراعنه مصر تا دوران امریکای مدرن میپردازد و نتایج تکاندهندهای را برای خواننده آشکار می-کند. این سیر مطالعاتی را میتوان با آشنایی با دیدگاهی که این موضوع را از دریچه طبیعت بررسی میکند تکمیل نمود. کتابهایی همچون «طبیعت و جنون» و «حیوانات متفکر»  (Nature and Madness and Thinking Animals) نوشته پل شپارد برای این منظور مفیدند. شپارد در این کتاب نشان میدهد هر قدر انسان مدرن از طبیعت و موجودات فاصله گرفته است، به همان اندازه خرد و عقل خود را فراموش کرده است. اگرچه این نویسندگان مسلمان نیستند اما مطالب عمیقی را درک کردهاند که بسیاری از ادیان کنونی از آنها غافلند. علاوه بر این، نوشتههای آنها در سطح گستردهای در میان انگلیسی زبانان خوانده میشود و این امر میتواند زمینه مشترکی را برای گفتگو فراهم سازد. برای کسانی که مایلند با دیدگاههای نویسندگان مسلمان در این موضوع آشنا شوند کتابهای «در اسارت ماشینیسم» نوشته علی شریعتی و غربزدگی نوشته جلال آل احمد را پیشنهاد میکنیم. این دو کتاب آثار ماشینیزم و اعتیاد به تکنولوژی را بر روی انسان بررسی میکنند. برای آشنایی با بعد متافیزیکی این موضوع نیز میتوان به کتاب «انسان و طبیعت: بحران معنوی انسان مدرن» (man and nature: The Spiritual Crisis of modern man) نوشته سید حسین نصر مراجعه کرد. بیشک آثار بسیاری را میتوان در این زمینه یافت اما کتابهایی که در بالا معرفی شدند برای آشنایی عمومی با این موضوع بسیار مناسب هستند. برخی از این کتابها در حال حاضر بر روی اینترنت قابل دسترسی هستند: http://groups.msn.com/multiversity پیش از شروع این سیر پژوهشی باید به یاد داشته باشیم که تمامی ادیان به نوع خود، از معارفی عمیق برخوردارند، اما گاهی برخی افراد به دلیل تنگنظریهای خود نمیتوانند عمق آنها را درک کنند. یکی از علل پایین بودن سطح فهم چنین افرادی، روندی است که وضعیت غیرانسانی کنونی را عادی و طبیعی جلوه میدهد. نوشته هایی که خواندن آنها را پیشنهاد میکردیم آغاز خوبی برای درک بحران انسانیت هستند. پس از مطالعه این کتابها، پژوهشگران مسلمان میتوانند به منابع اسلامی مورد نظر خود  و یا هر منبع سنتی که به این موضوع پرداخته است  مراجعه کنند و با نگاهی نو آنها را مورد مطالعه قرار دهند و با طرح پرسشهای جدید، به معنای عمیقتری از انسانیت دست یابند.

● منبع: سایت - باشگاه اندیشه

http://www.bashgah.net/pages-7322.html








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir