گفت: من از او بهترم .
مرا از آتش آفریده ای و او را از گل .
گفت : از این مقام فرود آی که تو حق نداری در آن گردن کشی کنی .
بیرون رو که تو از خوارشدگانی .
فکرش را که می کنم میبینم ، ما آدم ها خیلی وقتها پا جای پایشیطان می گذاریم .
ما هم می گوییم : از او بهترم .
چرا فکر می کنیم ما از درختها و پرنده ها بهتریم ،یا از زمین و آسمان ، یا از هر چه که تو آفریده ای .
چرا به خودمان اجازه می دهیم که هر کاری دلمان خواست با جهان تو بکنیم ؟
ما نابود می کنیم ،خراب می کنیم و از بین می بریم .
همیشه هم خیال می کنیم فقط ماییم که حق داریم .
چرا سهم دیگران را نمی دهیم ؟
خدایا! چرا ما همه چیز را برای خودمان می خواهیم ؟
خدایا! ما چقدر خودخواهیم ، چقدر خودخواه !
می دانی که شیطا ن به جرم تکبر از درگاه خداوند رانده شد .
چرا خدا ما آدم های مغرور و خودخواه را دوست ندارد ؟
فکر می کنی برای اینکه مغرور نباشیم ، باد چه کارهایی انجام بدهیم ؟
می توانی چند تا پیشنهاد بدهی ؟
( ادامه دارد )
منبع : کتاب نامه هاي خط خطی