نامه هاي خط خطی
نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری
(هفته پنجم )
او اول و آخر و ظاهر و باطن است.حدید/ 3
خدایا! نیستی،کجایی ؟
آخر چرا همیشه قایم می شوی ؟
چی می شد اگر دیدنی بودی ؟
آن وقت همه باور می کردند که هستی .
آن وقت شاید همه مومن می شدند.این طوری که خیلی بهتر بود .
اما انگار تو دوست داری مخفی باشی .
دوست داری همه دنبالت بگردند .
شاید برای همین است که اسمت باطن است .
اما می دانی تعجب من از چیست ؟
از اینکه هر وقت می گویند هو الباطن،هوالظاهر هم می گویند .
خدایا مگر می شود که تو هم باشی و هم نباشی . هم همه جا باشی و هم هیچ جا نباشی .
خدایا به این جاها که می رسم دیگر معنی اش را نمی فهمم .
خدایا گاهی اوقات تو چقدر سختی .
تا حالا اتفاقی برایت پیش آمده که خدا را در آن حس کنی ؟
حضورش را لمس کنی و رد پای روشنش راببینی و بگویی :
خدایا! با اینکه نیستی،با اینکه به نظر نمی آیی ، اما چقدر هستی ! چقدر معلومی ! چقدر واضح و مشخصی !
یک کمی فکر کن یادت که آمد ماجرا را برای خدا بنویس .
( ادامه دارد )
منبع : - wWw.98iA.Com |