نامه هاي خط خطی
نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری
(هفته پانزدهم )
خدایا!سالهاست که به دنیا آمده ام و هفته هاست که برایت می نویسم ، اما هنوز هم نمیدانم چرا هستم و چرا برایت می نویسم .
نمی دانم برای چه به دنیا آمده ام و قرار است روی این زمین گرد و قلمبه چه کار کنم .
راستی ، اگر به دنیا نمی آمدم ، چه کسی جای خالی مرا حس می کرد .
اصلا برای دنیا چه فرقی می کرد که من باشم یا نباشم .
دنیا آن قدر شلوغ است که هیچ کس متوجه نبودن من نمی شد .
بعدش هم که بمیرم ، مطمئنم هیچ اتفاقی نمی افتد و همه چیز به خوبی و خوشی پیش می رود .
باز هم صبح می شود و خورشید در می آید .
باز هم شب می شود و یک عالم ستاره ، سر و کله شان پیدا می شود .
بهار میشود و تابستان .
پاییز می آید و زمستان .
دنیا به خاطر هیچ کس تعطیل نمی شود . به خاطر هیچ کس .
اما حالا قرار است چه کار مهمی انجام بدهم ؟
حالا که هستم و حالا که به دنیا آمده ام .
کاری که تو به خاطرش مرا آفریده ای ، کدام کار است؟
امروز داشتم سوره ی الذاریات را می خواندم .
به آیه ی 56 که رسیدم خیلی تعجب کردم .
آیه این بود : جن و انس را جز برای عبادت نیافریدم .
اما خدایا ! تو قبلا گفته بودی نیازی به عبادت هیچ کس نداری .
حالا می گویی علت آفریدن آدم فقط همین است ؟
خدایا این خیلی خودخواهانه است ، خیلی خودخواهانه !
امیدوارم از من دلخور نشوی ، ولی من اینطور فکر می کنم .
شاید بعدا در این باره باز هم صحبت کنیم .
منظور از عبادت کردن خدا چیست ؟
آیا عبادتهای ما سودی برای خداوند دارد ؟
راستی تو خدای خودت را چطوری عبادت می کنی؟
( ادامه دارد )
منبع : - wWw.98iA.Com |