ماندن اثرات ماه رمضان و گناه نکردن
حجت السلام و المسلمین نقویان
چکار کنیم که اثرات ماه مبارک رمضان بماند و ما باز هم اول وقت نمازهایمان را بخوانیم ؟
خیلی ها میگویند : زن گرفتن راحت است ولی خوب زن نگه داشتن سخت است . ماشین خریدن آسان است ولی نگهداشتن آن سخت است . انقلابی شدن راحت است . انقلابی ماندن سخت است . خیلی ها برای پیروزی انقلاب شکنجه هم دیده اند ولی بعد از انقلاب کم کم وضعشان خوب شده و از راه اصلی منحرف شده اند . و خودشان را گم کرده اند . بذر کاشتن راحت است ولی به درخت رساندن سخت است . نگهداری یک ارزش از بدست آوردن خود ارزش سخت تر است . عده ای اول انقلاب لانه ی جاسوسی را فتح کردند . بعدها یکی از این ها توبه نامه نوشت که ما داغ بودیم و جو گیر شده بودیم . در حالیکه امام فرمودند : فتح لانه ی جاسوسی انقلاب دوم است . انقلاب دوم کندن ریشه استکبار از منزلمان بود . معلوم است ماندن خیلی سخت است . قرآن هم میگوید : آنها که ایمان آوردند و بعد استقامت کردند ، ما به آنها ملائکه را نشان می دهیم . صبر و مقاومت نباشد ، فایده ندارد . حالا در ماه رمضان سی روز روزه میگیریم و سحر بلند می شویم و سحری می خوریم . البته خوردن سحری هم مستحب است . بعدها خدا این ثواب ها را به شما می دهد . حالا باید تلاش هایی که شده ، آنرا حفظ کنیم . شب تا صبح الغوث الغوث می گوید . حتی بعضی ها پای تلویزیون نشسته اند و بنده ی خوبی شده اند . خدا نتیجه ی روزه را شاید تقوی می داند . یک فوتبالیست که نمیگوید : حتما گل می زنم . می گوید : شاید گل بزنم . حالا نگهداری این ثواب هایی که در رمضان بدست آورده ایم خیلی سخت است . در ماه رمضان شیاطین در زنجیر هستند . معنی اش این است که شیاطین بعد از ماه مبارک سه شیفت کار می کنند . که جبران کنند . خدا این ها را مرخصی بدون حقوق فرستاده است . پس باید جبران کنند . شیطان بهتر از من و شما می داند تقوی چه گوهری است .
الان ما ثروت مند شده ایم . هر گناهی نمی کنیم . یکی بفهمیم خدا چه گوهری به ما داده است که همان تقوی است . و کار چقدر سخت بود . در یک ماه رمضان که خیلی گرم بود ، پیامبر یارانش را جمع کرد و گفت : ماه رمضان و سختی های آن تمام شد ، سعی کنید ثوابها را از دست ندهید . یک کت و شلوار گرانبها با یک قطره اسید سوراخ میشود و اسید به قیمت کت و شلوار کاری ندارد . چون از جنس اسید است . اگر کسی حرفی بزند و دل همسرش را بشکند ، خدا هیچ نماز و روزه ای را از این فرد قبول نمی کند مگر اینکه با سخنی دل او را بدست بیاورد . این آزاز همان اسید است . بعضی از اعمال ما مثل اسید هستند و همه ی اعمال ما را از بین می برند . بیایم و فکر کنیم که این گوهری را که بدست آورده ام حفظ کنم . مولوی می گوید :
ای گران جان خاردیدی دست مرا ، زان که بس ارزان خرید دستی مرا ،
هر که ارزان دهد ارزان خرد
هر که او ارزان خرد ارزان دهد گوهری طفلی به قرص نان دهد .
ما قدرش را نمی دانیم زیرا چشم باز کردیم و دیده ایم پدر و مادر مسلمان هستند . همه قرآن می خوانند و روزه می گیرند . اما در شوروی سابق ، در کشورهای مسلمان نشین که الان آزاد شده اند ، از یکی از آنها نقل شد که شما چطور در عرض شصت سال دین تان را حفظ می کردید ؟ گفت : ماه رمضان که می شد ، اینها فهمیده بودند که ما روزه می گیریم و سحری می خوریم . در کوچه ها مامور گذاشته بودند و اگر کسی را می گرفتند ، او را می بردند و چه شکنجه ها به او می دادند . ما در تاریکی بلند می شدیم و همدیگر را بیدار می کردیم . چراغی روشن نمی کردیم و سحری می خوردیم ، نمازمان را می خواندیم و می خوابیدیم . این ها این جوری دین را حفظ کرده اند . آنها قدرش را می دانند . الان یک جوان ایرانی میگوید : مگر یک یا حسین گفتن چیست ؟ یا قرآن خواندن چیست ؟
یک آقایی از افریقا به یکی از علمای قم نامه داده است و من نامه او را خوانده ام . او گفته : من مسیحی بودم و با اسلام آشنا شده ام و گمشده ام را در اسلام پیدا کرده ام . من مسلمان شده ام و پدر و مادرم من را از خانه بیرون کرده اند . ناراحت این ها نیستم . گاهی شبها در پارک روی نیمکتها می خوابم . گاهی منزل دوستم می روم و گاهی به منزل استادهای دانشگاهم می روم . من یک جلد قرآن ندارم . دلم می خواهد روی این نیمکت های پارک که می خوابم ، یک جلد قرآن کنارم باشد . پول برای خرید آن ندارم . ما این ها مفت دستمان آمده و رایگان از دست می دانیم و ارزش آنرا نمی دانیم . از این نامه اخیلی زیاد است . انشاءالله من روزی آنها را می آورم تا برای شما بخوانم و شما قدر دین خود را بیشتر بدانید .
چه کار کنیم که گناه نکنیم ؟
حافظ می گوید :
من نگویم کنون با که بنشین و چه بنوش ، که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی .
یکی اینکه ما بدانیم در این ماه رمضان چقدر سرمایه دار شده ایم و چه چیزی گیرمان آمده است و قدر آنرا بدانیم . بدانیم رابطه مان با خدا نزدیک شده و بعد بدانیم چطور باید آنرا حفظ کنیم . بالاخره وقتی من فهمیدم دروغ مثل یک آتشی می ماند که دارم به خرمن اعمال خودم می زنم ، خوب جلوی زبانم را می گیرم . تا می خواهد بیاید آنرا قیچی میکنم . من اگر یک خودکار قیمتی بخرم و آنرا به خانه ببرم به بچه ام می گویم : این را کجا گذاشته ای ؟ مگر نگفتم یک جای خوبی بگذار . خانم نگفتم این سند خیلی مهم است هرجا آنرا نگذار . چون اهمیت آنرا فهمیده ام ، پرخاش می کنم که چرا این را دم دست گذاشته اید؟ برای بقیه چیزها هم باید همین باشم . وقتی با خودم خلوت می کنم و پای کامپیوتر هستم و می خواهم به سایت سیاسی بروم ولی به سایت سکسی می روم . خوب این را باید مواظب باشید . این دارد من را اذیت می کند . از آن خلوت بیرون می آیم . هر وقت می خواهم توی اینترنت بروم به برادرم می گویم : تو هم بیا و برای خودم مراقب میگذارم . چون حریف خودم در تنهایی نمی شوم . اگر کسی شما را ساعت دو نصف شب دم در حیاط بخواهد ، می ترسید و به پسرتان می گویید : بیا برویم ببینیم این ها کی هستند ؟ تنها نمی روید . اگر از همه ی گناهان بترسیم ، مراقب خودمان هستیم و یا کسی را مراقب خودمان می گذاریم تا گناه نکنیم .
(ادامه دارد )
منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=462&Itemid=599 |