انفاق واطعام دررمضان،محدودشدن انفاق
حجت السلام و المسلمین نقویان
( قسمت سوم )
چرا این انفاق محدود شده است با وجود این همه قسط و شهریه فرزندان و ... چه کاری باید بکنیم ؟
ابتدا یک خاطره ای بگویم بعد به سوال شما پاسخ می دهم :
یک استاد بسیار نازنینی دارم که ایشان از ابتدا دست مرا گرفت به این راه نورانی برد ، حضرت آیت اله محمدی در بابل هرگاه من خدمت ایشان میرسم اولی کاری که می کنم خم می شوم و دست ایشان را می بوسم و فکر می کنم هرچه دارم از این مرد بزرگ دارم و از همینجا به ایشان عرض سلام و ادب دارم .
ایشان تعریف می کردند یک زمانی من نجف که درس می خواندم پول خریدن یخ نداشتم در گرمای پنجاه درجه نجف من هیچ چیزی نداشتم همسرم گفت هیچ چیزی در خانه نداریم نمی خواهی بروی چیزی بخری برای ناهار ، اگر بخواهیم به پول امروز حساب کنیم فقط ده تومان داشتم که یک تکه نان هم نمی شود . گفت هیچ حرفی به همسرم نزدم زنبیل را گرفتم به بهانه رفتن بازار به طرف حرم حضرت امیرالمومنین (ع) رفتم ، یک روایتی در ذهنم بود که به واسطه صدقه یا انفاق روزی را به پایین بکشید ، گفتم این پول اندک خود را به یک فرد فقیری می دهم تا ببینم خدا چه می خواهد . داشتم وارد حرم می شدم یک فقیری آنجا ایستاده بود پول را به او دادم ، هنوز گام بر نداشته بودم که یکی از استاتیدم جلو من سبز شد ، ایشان می گفت من آنقدر مناعت طبع داشتم که اگر از گرسنگی می مردم نمی توانستم پیش کسی دستی دراز کنم یا زبانی باز کنم . به استادم سلام کردم و خواستم که بروم ایشان دست در جیب کرد و به پول آنروز ده هزار یا پنجاه هزار تومان از جیب در آورد و گفت آقای محمدی این خدمت شما باشد ، من فهمیدم این از کجا آمده تشکر کردم و رفتم .
خیلی وقتها به این صورت می شود که ما خیال می کنیم این پول شهریه من است ، این پول اجاره خانه من است ، این پول ماشین من است و ... در حالی که می توانیم از همینها یک مقدار را کم کنیم و یا گاهی به تأخیر بیندازیم مثلا سیزده روز دیگر من باید یک قسطی را پرداخت کنم ولی این سیزده روز این پول را نیاز ندارم یک مسلمانی آمده است که فردا نیاز دارد من این پول را به او بدهم تا گره کار او باز شود تا سیزده روز دیگر هم خدا کریم است .
یک مقدار از کتاب همنام گلهای بهاری برای شما بخوانم بعنوان گشاده دستی :
پیامبر گشاده دست ترین مردمان بود بویژه در ماه مبارک رمضان که به تعبیر امام علی (ع) چون نسیمی جاری بود که چیزی در کف او نمی ماند . شما یک پر را در دست خود بگذارید و فوت کنید می رود . تمام پولهایی که خدا به ما داده است جز یک پر چیزی نیست اگر نسیم رحمت می آید بگذارید برود نترسید خداوند دوباره می رساند . هرچیزی برای جلب افراد به اسلام از او خواسته می شد می داد.
این نکته را نمی دانم که هفته پیش عرض کردم یا خیر که ما دو مسئولیت پیش خداوند داریم یکی مسئولیت بلفعل و یک مسئولیت باقوه ، بلفعل اعتبار ما است که اگر من الان امضاء کنم که وامی را به شخصی بدهند به امضاء من می دهند و می گویند امضاء شما برای ما معتبر بود و دادیم ما که آن شخص را نمی شناختیم ، خیلی ها هستند در بازار که پول ندارند ولی اعتبار دارند ، اعتبارات ما نیز مورد سوال قرار می گیرد نگو من ندارم اگر امضاء می کردی و ضامن می شدی می دادند طرف می گوید نه آقا من ضامن نمی شوم اگر فردا نداد چی ، خوب نداشت نداد تو بده یک جای دیگر خدا حساب می کند .
یک دختری می خواهد ازدواج کند کسی او را نمی شناسد شما ضامن بشوید و بگویید من این خانواده را می شناسم و یا من این پسر را می شناسم به اعتبار شما به این پسر زن می دهند چرا واسطه نمی شوید برای اینکه شاید یک وقتی اتفاقی بیفتد ، تو خرج نکنی خدا نیز خود را خرج شما نمی کند .
هفتاد هزار درهم برایش آوردند آنرا بر حصیری نهاد سپس به تقسیمش پرداخت و همه را میان نیازمندان تقسیم کرد . مردی نزدش آمد چیزی خواست فرمود چیزی ندارم اما به حساب من هرچه نیاز داری بخر پول دستمان آمد بجای تو می پردازیم . این اعتبار است ، الان چیزی ندارم ولی تو بخر من می پردازم به من نسیه می دهند ولی به تو نمی دهند به حساب من بخر .
این چه پیامبری است و ما چقدر با او فاصله داریم . عمر گفت ای رسول خدا خداوند تو را مجبور نکرده که چیزی را که نداری بر عهده بگیری پیامبر از سخن عمر خوشش نیامد ، مرد نیازمند هم گفت بپرداز و نترس ، پیامبر خندید شادمانی از چهره اش معلوم بود یک چنین پیامبری داریم .
البته مطالب باز هم است اما چون خواستید اشاره ای هم به شب قدر داشته باشیم آن را کوتاه میکنم. یک نکته پایانی این بخش را هم بگویم ما نمی توانیم مثل آنها باشیم نباید هم باشیم یعنی پیامبر نسیه می داد ما هم بدهیم بعد خودمان محتاج شویم و همسرمان طلاق بگیرد که تو اصلا حساب و کتاب زندگی را نمی دانی . نه یکی از بزرگان می فرمود خیرالامور اوسطها حد وسط ، برای آنها خیر الامور اکثرها بود . فاطمه زهرا می تواند شب عروسی پیراهنی را که پدر به او هدیه داده است و باید با آن به حجله برود از تن بیرون بیاورد و به زن مستمندی بدهد ولی از دختر عروس ما این را نخواهید .
البته من یک دختر وزیر سراغ دارم با خانواده بسیار خوب با وضع مالی خوب این دختر خانم هم دکترا می خواند و داماد هم مهندس است شب عروسی پیراهن مرسوم عروسی را نپوشید گفتند چرا گفت ما رفتیم آن را برای یک شب اجاره بکنیم دیدیم چهارصد یا پانصد هزار تومان است گفتم داماد که مرا پسندیده است و خانواده داماد نیز مرا پسندیده است من این لباس را نمی پوشم و پول آن را به یک مستمند می دهم .
من نمی گویم همه دخترها اینگونه شوند فقط خواستم بگویم این جور افراد هم هستند و وظیفه داریم آنها را معرفی کنیم تا دیگران ببینند در این روزگار چه انسانهای نازنینی هم هستند .
(ادامه دارد )
منبع :http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=459&Itemid=596 |