توصيههاي حضرت آيتاللهالعظمي بهجت به خانواده معظم شهدا
همه باید بدانند که از عملیات، آنچه که برایشان باقی می ماند، توجه به همانها داشته باشند و به آنچه که فانی میشود، توجه نداشته باشند. اعمال صالحه، طاعات الهیّه، آنچه که مقرب به سوی خدا است، با آدم می ماند و آدم اینها را از اینجا، تا روز قیامت، تا مابعد القیامه، هر جا که هست، با خودش می برد. اعمال صالحه انسان، اعمال باقیه انسان، فانی نمی شود. بدانند که طاعات، عبادات، مقربّات، اینها یک چیزی نیست که به واسطه اینکه [ مثلاً] این اتاق خراب شد، آنها هم از بین بروند؛ [یا اگر] این بدن از روح منفصل شد، آنها هم بروند؛ آنها باقی و ثابت هستند، بلکه یک صورت معنویه ای در آنجا از اینها، برای هر فرد، ظاهر خواهد شد. مبادا غفلت کنید! آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید داده اند، در راه خدا رفته اند و در راه خدا بوده اند و خدا می داند چه تاجی به سر اینها- بالفعل- گذاشته شده؛ ولو بعضی ها نمی بینند مگر بعد از اینکه از این نشأت بروند. بعضیها هم که اهل کمالند، شاید در همین جا ببینند که «فلان» بر سرش تاج است، «فلان» بر سرش تاج نیست!! مقصود، شهادت نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از خداست. شهادت - اگر حسابش را بکنیم- موجب مسرت است، نه موجب حزن؛ این حزنی که در انسان پیدا می شود، به خاطر این است که آن (شهید) رفت آن اتاق و ما ماندیم این اتاق، دیگر فکر این را نمی کنیم که او حالش از حال ما بهتر است؛ ما ناراحتی داریم، او راحت است. فکر این را نمی کنیم که الان چه [چیزهايی] خدا برای او قرار داده و ما معلوم نیست چه جوری برویم؟ آیا با ایمان می رویم، یا نه؟ او با ایمان رفت و آن هم این جور، شهید رفت. باید بفهمیم که شهادت، از موجبات سعادت است، هر فردی را بالا می برد، پایین نمی آورد. و این خانه یک خانه ای است که جای ماندن نیست؛ باید در اینجا یک چیزهایی جمع کند برای جای دیگر که زندگی می کند. آن وقت آن چیزهایی که جمع میکند، آنجا بزرگیش معلوم میشود؛ آنجا معلوم می شود که این، کافی و وافی است، اینجا معلوم نیست. خدا میداند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میتی هدیه کند چه معنویتی، چه صورتی، چه واقعیتی برای همین یک صلوات است. باید به کمی و زیادی متوجه نباشد، به کیفیت اینها متوجه باشد. اگر برای خدا کسی انفاق کرد ولو یک پول باشد و برای خدا انفاق نکرد، هزارها طلا و نقره باشد. اینها فانیات هستند و آنها باقیات هستند. [انسان] هر آن به آن ترقی و رشد می کند، محال است که یک کار خیری برای خدا بکند مغفول عنه باشد، « لا یعزب عنه مثقال ذره » ملائکه خبر دار نشوند، کسی ننویسد، ضبط نکند. باید ملتفت باشد! هر خیری و هر شری از هر کسی صادر شود، در آنجا آشکار است. خدا می داند چقدرها « ناظر» هست و بر این وضعیّات، مطلع می شوند! خدا می داند چه پاداشی برای اعمال- چه خیر و چه شر- ثابت است و برای آدم مقرر می شود! نباید خیال کند که مطلب، مال کمی و زیادی است، مال کیفیت است، برای خدا باشد، کم باشد؛ برای خدا نباشد زیاد باشد، و قهراً باید نگاه بکند که دفتر شرع چه می گوید و اینجا که هست، چه کاری باید بکند و چه کاری باید نکند. ما مهمان خدا هستیم؛ در سفره او هستیم؛ می بیند ما را؛ می داند ما چکار می کنیم؛ می داند که ما خیال داریم چه بکنیم؛ بهتر از ما می داند خیالات ما را. ما یک چیزهایی را خیال می کنیم و خیال می کنیم این خیالات ما، واقعیت پیدا می کند و آن خیالات، واقعیت پیدا نمیکند، [و] خدا می داند بر عکس است؛ آنهایی را که ما خیال می کنیم واقعیت پیدا می کند، واقعیت پیدا نمی کند و آنهایی را که ما خیال می کنیم واقعیت پیدا نمی کند واقعیت پیدا می کند، تا این مقدار مطلع است! « خدا که مطلع است »، معلوم؛ ملائکه اش، رسلش، همه جا، در راست، چپ، این طرف، آن طرف، همه جا هستند. نمیشود از خدا مخفی کرد؛ خوب پس [حالا] که نمیشود مخفی کرد و خدا میبیند، می داند و قادر هم هست، یک چیزهایی را دوست دارد، یک چیزهایی را دوست ندارد و برای خود ماست، والا برای او فرقی نمی کند؛ و اگر این جور است، آیا ما بیش از این حاجت داریم که همین قدر مطلع باشیم که « خدا بر ظاهر ما و بر باطن ما مطلع است »؟
دينداري انسان دینداری انسان وقتی معلوم میشود که بر سر دوراهی دنیا و آخرت، و متابعت هوای نفس و شیطان یا بندگی رحمان قرار گیرد. وای بر ما اگر معنویت و روحانیت را مقدمه و وسیله رسیدن به مادیات و فانیات قرار دهیم! چقدر انسان مؤمن باید مقیّد باشد که خلاف یقین مرتکب نشود! حفظ دین، روی آتش راه رفتن یا آتش در دست گرفتن است. اگر بخواهیم محیط خانه گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد. خوشا به حال کسی که خطای خود را ببیند، و به عیب خود توجه داشته باشد و عیوب دیگران را نادیده بگیرد و خود را کامل و بی نقص نبیند. ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم و برای هر خطا، زبان به استغفار بگشاییم و اگر قابل جبران باشد، جبران کنیم. خدا نکند حرام در نزد انسان زینت داده شود! این یک بیماری قلبی است که انسان به آن مبتلا می شود، و با وجود راههای حلال که نیازش را برآورده می کند، خود را به حرام گرفتار مینماید! انسان می تواند به اختیار خویش همنشین سلمان و یا ابوجهل گردد. راه نجات، فرار و بازگشت الی الله: (فَفِرُّوا إلَی اللهِ) و گریختن به سوی اولیای او است. اگر دل انسان به ذکرُ الله مطمئن شد، به خطاب: (یا أَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّةُ: ای نفس آرام! ) مخاطب میگردد. علم و سواد بشر بدون وحی و تعلیم انبیا (علیهم السلام)، ضررش بیشتر از نفع آن است. در گرفتاریها باید قدم به قدم، به دفتر شروع نگاه کنیم! هر کجا دیدیم واضح و آشکار است، پیش برویم و در موارد شبهه ناک و تاریک، خودداری و توقف کنیم. خوب است انسان کار امروز را به فردا، بلکه کار هیچ ساعتی را به ساعت دیگر احاله نکند، مگر از روی عذر؛ وگرنه نمی داند که بعد از این ساعت چطور می شود!
http://www.iran-newspaper.com/1389/2/28/Iran/4504/Page/20/Index.htm
ايمان
خداوند، ایمان کسانی را که در گرفتاری ها ثابت قدم بمانند، تقویت می کند تا هیچ ابتلایی آنها را از پا درنیاورد و با ایمان و ذکر و انس با خدا از دنیا بروند. به چیزی غیر از توکّل و یاد خدا برای انسان، آرامش حاصل نمیشود و چیزی غیر از اعراض از یاد خدا و غفلت، زندگی را تلخ و ناگوار نمیکند. آیا راه خدا و بندگی را پیدا کردهایم تا در راه باشیم؟! تشخیص تکلیف، نوری است در قلب مؤمن. در صورتی که به تکلیف [عمل کند، دیگر زندان و شکنجه برای او سهل و آسان است.] ای کاش لَیسَ بودن و هیچ بودنِ عالم امکان را درک میکردیم و برای هیچ، این قدر ارزش و اعتبار قائل نمیشدیم، و بر سر هیچ، این همه با هم نزاع نمی کردیم! خوردن غذای شبهه ناک و نیز غذای کسی که از حرام پرهیز ندارد، هر چند جایز است؛ ولی انسان را مریض و از عبادات محروم می کند و یا سبب سلب توفیق میشود. تا ما ناجور نشویم، آنچه از بالا بر سر ما نازل میشود، ناجور نمیشود؛ بلکه کاری میکنیم که باران رحمت، بر ما نقمت و عذاب می شود! توفیق، چیز دیگری است که انسان از عمر خویش برای خود و دیگران، بهره صحیح و پرنفع و عامئ الانتفاع داشته باشد. ما باید به مشایخ و علمای شیعه وفادار باشیم. آنها پدران مهربان و روحانی ما هستند و بر ما خیلی حقّ دارند. ما باید در تحصیلِ صبر و حلم و تواضع سعی کنیم و از این که دیگران از ترس به ما احترام بگذارند، احتراز کنیم. اگر ملاقات خدا در آخرت ممکن باشد، در دنیا هم ممکن است به همان ملاک امکان؛ منتها نه با دیده سَر و بصر، بلکه با دیده دل و بصیرت. انسان می تواند در تمام شرایط و ابتلائات، راه مستقیم و صراط بندگی و عبودیّت را بپیماید و در نتیجه، قرب حاصل کند.
http://www.iran-newspaper.com/1389/2/28/Iran/4504/Page/33/Index.htm |