تهديد كردن فرعون موسى عليه السلام را
گفت فرعونش چرا تو اى كليم خلق را كشتى و افكندى تو بيم
در هزيمت از تو افتادند خلق در هزيمت كشته شد مردم ز زلق
لاجرم مردم ترا دشمن گرفت كين تو در سينه مرد و زن گرفت
خلق را مىخواندى بر عكس شد از خلافت مردمان را نيست بد
من هم از شرت اگر پس مىخزم در مكافات تو ديگى مىپزم
دل از اين بر كن كه بفريبى مرا يا بجز فى پس روى گردد ترا
تو بدان غره مشو كش ساختى در دل خلقان هراس انداختى
صد چنين آرى و هم رسوا شوى خوار گردى مضحكه غوغا شوى
همچو تو سالوس بسيار آمدند عاقبت در شهر ما رسوا شدند
جواب موسى فرعون را در تهديدى كه مىكردش
گفت با امر حقم اشراك نيست گر بريزد خونم امرش باك نيست
راضيم من شاكرم من اى حريف اين طرف رسوا و پيش حق شريف
پيش خلقان خوار و زار و ريشخند پيش حق محبوب و مطلوب و پسند
از سخن مىگويم اين ور نى خدا از سيه رويان كند فردا ترا
عزت آن اوست و آن بندگانش ز آدم و ابليس برمىخوان نشانش
شرح حق پايان ندارد همچو حق هان دهان بر بند و بر گردان ورق
پاسخ فرعون موسى را عليه السلام
گفت فرعونش ورق در حكم ماست دفتر و ديوان حكم اين دم مراست
مر مرا بخريدهاند اهل جهان از همه عاقلترى تو اى فلان
موسيا خود را خريدى هين برو خويشتن كم بين به خود غره مشو
جمع آرم ساحران دهر را تا كه جهل تو نمايم شهر را
اين نخواهد شد به روزى و دو روز مهلتم ده تا چهل روز تموز
جواب موسى عليه السلام فرعون را
گفت موسى اين مرا دستور نيست بندهام امهال تو مأمور نيست
گر تو چيرى و مرا خود يار نيست بنده فرمانم بدانم كار نيست
مىزنم با تو به جد تا زندهام من چه كارهى نصرتم من بندهام
مىزنم تا در رسد حكم خدا او كند هر خصم از خصمى جدا
گفت نى نى مهلتى بايد نهاد عشوهها كم ده تو كم پيماى باد
حق تعالى وحى كردش در زمان مهلتش ده متسع مهراس از آن
اين چهل روزش بده مهلت به طوع تا سگالد مكرها او نوع نوع
تا بكوشد او كه نه من خفتهام تيز رو گو پيش ره بگرفتهام
حيلههاشان را همه بر هم زنم و آن چه افزايند من بر كم زنم
آب را آرند و من آتش كنم نوش و خوش گيرند و من ناخوش كنم
مهر پيوندند و من ويران كنم آن چه اندر وهم ناید آن كنم
تو مترس و مهلتش ده بس دراز گو سپه گرد آر و صد حيلت بساز
منبع : دفتر سوم مثنوی معنوی |