ترسيدن كودك از آن شخص صاحب جثه و گفتن آن شخص كه اى كودك مترس كه من نامردم
كنگ زفتى كودكى را يافت فرد زرد شد كودك ز بيم قصد مرد
گفت ايمن باش اى زيباى من كه تو خواهى بود بر بالاى من
من اگر هولم مخنث دان مرا همچو اشتر بر نشين مىران مرا
صورت مردان و معنى اين چنين از برون آدم درون ديو لعين
آن دهل را مانى اى زفت چو عاد كه بر او آن شاخ را مىكوفت باد
روبهى اشكار خود را باد داد بهر طبلى همچو خيك پر ز باد
چون نديد اندر دهل او فربهى گفت خوكى به ازين خيك تهى
روبهان ترسند ز آواز دهل عاقلش چندان زند كه لا تقل
منبع : دفتر دوم مثنوی معنوی |