انسان سالم از ديدگاه قرآن
سيد حيدر علوى نژاد
(قسمت سوم )
انسان سالم؛ مسؤوليت پذير و پيشرو
انسان سالم مانند خاشاكى نيست كه باد او را به هر كجا بخواهد ببرد، آنان انسانهايى مسؤوليت پذيرند. آنان نه تنها در مقابل كجروى،انحراف، جهالت و فساد سكوت نمىكنند و يا در جريان آن حل نمىشوند، بلكه در برابر حركت جامعه و خانواده و نزديكان خويش، خود را مسؤول مىدانند. آنان از اين كه ديگران در منجلاب فساد و بيراهههاى سرگردانى به سوى نابودى درحركت باشند رنج مىبرند.
انسان سالم در منطق قرآن، كسى است كه خود وخانواده خود را از شعلههاى سوزان نجات دهد.
(يا ايها الذين آمنوا قوا أنفسكم و أهليكم ناراً وقودها الناس و الحجارة) (تحريم/ 6)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن مردم و سنگها هستند حفظ كنيد
مهمترين ويژگى انسانهاى سالم كه از زيان و ناسلامتى رستهاند، بعد از ايمان، عمل صالح يعنى كار و رفتار شايسته ذكر شده و مهم ترين مصاديق عمل صالح نيز توصيه ديگران به حق و پايدارى (و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر)
انسانهاى سالم، از راه نيافتن ديگران چنان رنج مىبرند كه گاه خود را به زحمت مىاندازند، خداوند به پيامبر مىفرمايد:
(لعلّك باخع نفسك ألاّ يكونوا مؤمنين) (شعراء/ 3)
شايد تو از (اندوه) اين كه (مشركان) ايمان نمىآورند، جان خود را تباه سازى.
در آيه ديگر به آن حضرت يادآور مىشود كه تو تنها وظيفهات اشاره و رساندن پيام الهى است:
(و ما على الرسول الا البلاغ) (عنكبوت/ 18) و تو نمىتوانى پيام روشن الهى را به مردگان و كران بشنوانى اين مىرساند كه پيامبر چقدر از جهالت و انحراف و بيمارى فكرى و روانى مردم زمان خود و آيندگان رنج مىبرده است.
از سوى ديگر، انسانهاى سالم دوست دارند كه پيشرو حركت به سوى راه راست و سلامتى افراد و جامعه باشند. حضرت ابراهيم، اين اسوه قرآنى، نه تنها در مقابل وظيفه امامت و رسالتى كه خدا بر عهده او گذاشته شكرگزار است، بلكه براى فرزندان خويش چنين آرزويى دارد، آرزوى پيشوايى انسانهاى سالم و شايسته.
(و اذا ابتلى إبراهيم ربّه بكلمات فأتمّهنّ قال إنّى جاعلك للناس إماماً قال و من ذرّيّتى قال لاينال عهدى الظالمين) (بقره/ 124)
و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه را به انجام رسانيد (خداوند به او) فرمود: من تو را پيشواى مردم قرار دادم. [ ابراهيم ] پرسيد و از دودمانم چطور؟ فرمود: پيمان من به بيدادگران نمىرسد.
استوارى و پايدارى انسانهاى سالم
انسانهاى سالم، كه راه و روش خود را نه با تقليد، بلكه با تفكر و بصيرت انتخاب كردهاند، به تدريج به ژرفاى بيشترى در اقيانوس حقايق راه مىيابند، و گستره بيشترى فرا روى آنان قرار مىگيرد. به همين دليل آنان به سرچشمه هاى يقينى دست مىيابند و اين سبب مىشود كه بر عقيده و راه روش زندگى خويش استوار بمانند. آنان از اين كه اكثريت مردم (لايعقلون) ، (لايعلمون) ، (لايتفكرون) وأ هستند، و نه تنها آنان را كه در اقليت هستند مورد تمسخر و استهزاء قرار مىدهند، بلكه به شدت عليه آنان موضع گيرى مىكنند و شكنجه و آزارشان مىدهند، هراسى ندارند. همچنان استوار مىمانند و در برابر مخالفتها و موانع سرخم نمىكنند، در اين حال از خداوند نيز استمداد مىكنند تا بتوانند همچنان پايدار و استوار بمانند.
خداوند در داستان حضرت موسى، وقتى از راهيابى جادوگران به حق سخن مىگويد، كه سبب ايمان آنها شد، از پايدارى آنان نيز ياد مىكند. فرعون آنها را تهديد كرد، اما آنان نه تنها موضع خود را عوض نكردند و جا خالى نكردند، بلكه مردانه پاى دريافت خود از حقيقت، و جهان بينى درستى كه به آن دست يافته بودند، ايستادند:
(قالوا إنّا الى ربّنا منقلبون. و ما تنقم منّا إلا أن آمنّا بآيات ربنا لما جاءتنا ربنا أفرغ علينا صبراً و توفّنا مسلمين) (اعراف/ 126)
(جادوگران فرعون كه با ديدن اعجاز حضرت موسى ايمان آورده بودند در مقابل تهديد او) گفتند: ما به سوى پروردگارمان باز خواهيم گشت. و تو ما را به كيفر نمىرسانى جز براى اين كه ما به (معجزات موسى ) آيات پروردگارمان وقتى براى ما آمد ايمان آورديم. پروردگارا! بر ما شكيبايى فرو ريز و ما را مسلمان بميران.
در داستان مبارزه طالوت و جالوت نيز خداوند از زبان مؤمنان مخلصى كه براى مبارزه آماده شده بودند نقل مىكند كه:
(و لما برزوا لجالوت وجنوده قالوا ربنا أفرغ علينا صبرا و ثبّت أقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين) (بقره/ 250)
و هنگامىكه (مؤمنان) با جالوت و سپاهيانش رو به رو شدند، گفتند: پروردگارا!، بر [ دلهاى ] ما شكيبايى فرو ريز، وگامهاى ما را استوار دار، و ما را بر گروه كافران پيروز فرما.
كسانى كه در راه جهان بينى توحيدى پايدارى كنند به روشن بينى ويژهاى مىرسند كه در آن حالت ديگر (بيم) و (اندوه) دست از سر آنان برمىدارد، آنان با ديدن دست امداد الهى ديگر از كسى و چيزى ترس به دل راه نمىدهند و هيچ چيزى نيز در اين راه آنان را اندوهگين نخواهد كرد:
(ان الذين قالوا ربّنا الله ثم استقاموا فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون) (احقاف/ 46)
به تحقيق كسانى كه گفتند: (پروردگار ما خداست) سپس ايستادگى كردند، بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد.
البته در منطق قرآن، بشارت اساسى مربوط به جهان آخرت است، و به دنبال اين آيات مژده بهشت جاودان به آنان داده خواهد شد، اما اثر روحى و روانى چنين حالتى نيز مورد توجه است، رهايى از (ترس) و (اندوه).
در آيتى ديگر تفكيك نتايج هر دو جهانى استقامت در راه اعتقاد درست، كه در منطق قرآنى همان اعتقاد توحيدى است، بيان شده است:
(ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة الاتخافوا و لاتحزنوا و أبشروا بالجنة التى كنتم توعدون. نحن أولياءكم فى الحيوة الدنيا و فى الآخرة و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم و لكم فيها ما تدّعون) (فصلت/ 31و 30)
در حقيقت، كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرو مىآيند و مىگويند: هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد، در زندگى دنيا و در آخرت دوستان تان ماييم، و هر چه دلهايتان بخواهد در [ بهشت ] براى شماست، و هر چه خواستار باشيد در آنجا خواهيد داشت
شما قياس كنيد اين نوع زندگى را با زندگى كسى كه نه تنها خود، بلكه جهان و انسان را به خود وانهاده مىداند، و به خصوص درباره انسان مىپندارد كه موجودى است رها شده، و هيچ چيزى ندارد كه بر آن تكيه كند، و پايان زندگى را در همين مرگ دنيوى مىداند، عوامل بسيارى براى ترس او وجود خواهد داشت، ترس از مرگ هيچ گاه او را آرام نخواهد گذاشت، مگر اين كه به فكر چيزى ديگر خود را (مشغول) كند، يا به عوامل تخديرى و سكرآور پناه ببرد و ترس از مرگ، ترس از بيمارى بىدرمان به فشار روحى شديدى بينجامد.
بنابراين، نتيجه پايدارى و استوارى در راه جهان بينى الهى، كه همان يافتن كليد رمز جهان هستى است صرف نظر از نتيجه اصلى، رستگارى و نعمات جاودان، آرامش روحى و روانى در دنيا و يافتن تكيه گاهى در خور اطمينان و رهايى از هر گونه (بيم) و (اندوه) در اين جهان نيز خواهد بود، درست همان مشكل بزرگى كه انسان امروز را به پرتگاه نابودى نزديك كرده است. فشارهاى روحى و روانى، انسانهاى بريده از مذهب را در عين رفاه و داشتن امكانات رفاهى فراوان و مستمر، به موجوداتى قابل ترحم تبديل كرده است.
براى چنين انسانهاى سالم حتى مرگ نيز نگران كننده و دلهرهآور نخواهد بود، زيرا آن نيز مرحلهاى ديگر از زندگى است، و بازگشت به سوى آفريدگار: (انا لله و انا اليه راجعون) در مقابل اينان كسانى هستند كه به تعبير قرآن مذبذب هستند، و پايگاه فكر و اعتقادى محكمى ندارد، و يا آنان كه بعد از رسيدن به حق به انحراف مىگرايند و به جاهليت بر مىگردند.
انسان سالم از ضعف انسان آگاهى دارد، اشتباه و لغزش او را بيدار مىكند، اما نااميد، هرگز!
انسان سالم مىداند كه (خلق الانسان ضعيفاً) و اين يعنى امكان لغزش و اشتباه.
اين يكى از اساسىترين عناصر جهان بينى قرآنى درباره انسان است: ضعف در خلقت و امكان لغزش، فرق مؤمنان و متقيان با غير آنان در اين است كه آنان از شرك و گناهان كبيره دورى مىكنند، و هرگاه لغزشى از آنها سربزند، كه بيشتر لغزشهاى كوچك است، بى درنگ درصدد جبران آن بر مىآيند.
جبران خطا بدون نااميدى، و خود را به دست يأس و قنوط نسپردن، ويژگى مهم انسانهاى سالم قرآنى است، و در مقابل، اصرار بر خطا، تلاش نكردن براى جبران خطاها، بازنگشتن به مسير درست، نااميدى، يأس و قنوط از ويژگيهاى منافقان، كفار و ديگر انسانهاى ناسالم است.
(و لئن أذقنا الانسان منا رحمة ثم نزعناها منه إنّه ليؤس كفور. و لئن أذقناه نعماء بعد ضرّاء مسّته ليقولنّ ذهب السيئات عنّى انّه لفرح فخور. إلا الذين صبروا و عملوا الصالحات أولئك لهم مغفرة و أجر كبير) (هود/ 11و 9)
و اگر از جانب خويش نعمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از او بگيريم، بسيار نوميد و ناسپاس خواهد بود! و اگر بعد از شدت و رنجى كه به او رسيده نعمتهايى به او بچشانيم، مىگويد: مشكلات از من برطرف شد، و ديگر باز نخواهد گشت! و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مىشود مگر آنها كه (در سايه ايمان راستين) صبر و استقامت ورزيدند و كارهاى شايسته انجام دادند؛ كه براى آنها، آمرزش و اجر بزرگى است!
اين انسان با ديدن نعمتى چنان خوشحال و مغرور شود كه ديگران را كوچك بشمارد و بر آنان فخر بفروشد و روزهاى سخت خود را فراموش كند، يا اين كه شخصى باديدن مشكلات و سختىها چنان خود را ببازد كه جهان در نظرش تيره و تار شود و هيچ نور اميدى افق چشم او را روشن نكند، نشانه ناهماهنگى شخص با سازمان هستى و درك نكردن مسايل بزرگ ترى است كه درك آنها انسان را در معصيت و خوشحالى در حال اعتدال نگه مىدارد. به همين دليل مؤمنان شايسته كار كه صبر و استقامت جوهره شخصيت آنها را از زنگارهاى گذرا پاكيزه كرده از چنين حالتهايى به دورند.
در آيات 14 و 15 سوره مباركه فجر حال كسانى به تصوير كشيده شده كه وقتى به تعبير قرآن (مبتلا) به نعمت مىكند و آن را اكرام مىكند و مورد نعمت قرار مىدهد، سربالا مىگيرند كه: (ربى اكرمن) (پروردگارم مرا گرامى داشته). اما تا پاى آزمايش پيش مىآيد و روزنه روزى آنان تنگ تر مىشود فريادشان بلند مىشود كه: (ربى أهانن)! (پروردگارم مرا خوار كرده است). و اينان آنهايى هستند كه به مسايل اجتماعى و پيرامون خود توجه ندارند، مال يتيم را مىخورند و سخت به مال اندوزى همت گماردهاند در مقابل آنان از دارندگان (نفس مطمئنة) سخن مىگويد كه به هر بادى نمىلرزند و همواره از خداوند راضى هستند و خداوند از آنان راضى است.
به هر حال، اگر كسى دچار سختى شد، يا لغزشى از او سرزد، اگر انسان سالمىباشد (تسليم يأس و قنوط) نمىشود.
(ثم إنّ ربّك للذين عملوا السوء بجهالة ثم تابوا من بعد ذلك و أصلحوا إنّ ربّك من بعدها لغفور رحيم) (نحل/119)
اما پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهالت بدى كردهاند، سپس توبه كرده و در مقام جبران برآمدهاند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است.
و از زبان حضرت يعقوب(ع) كه يوسف عزيزش را گم كرده بود، اما همچنان اميدوار يافتن او بود و يا در مورد بشارت فرزند كه به حضرت ابراهيم(ع) دادند، سخنانى اميدوارانه از ايشان نقل مىكند.
بدينسان، اميد در امور مربوط به زندگى اين جهان و آن جهان از ويژگيهاى انسانهاى سالم است و اين يعنى استوارى و پايدارى شخصيت سالم در برابر خوشحالى و سختى. به همين دليل آنان كسانى نيستند كه تنها در هنگام سختى به ياد خدا و عبادت او باشند بلكه در هنگام نعمات نيز در حال خشوع و عبوديت هستند، بر خلاف انسانهاى ضعيف و ناسالم.
قرآن در آيات بسيارى، تضرع، دعا و روى آوردن به خدا در هنگام بيم و اضطرار و دشوارى، و روى گرداندن از او را در هنگام خوشى و رفاه، به شدت تقبيح مىكند و حتى گاه لحنى طنزآلود دارد و چنان برخوردى را خنده آور تلقى مىكند.
البته نفس تضرع درحال شدت نه تنها بد نيست، بلكه يكى از فلسفه هاى امتحان الهى است (انعام/ 42)
به شرط اين كه حالت توجه پس از رهايى از شدت فراموش نشود، اما آن گاه كه شخص پس از رهايى از مشكلات به يكباره همه چيز را فراموش مىكند و خدا از يادش مىرود و (غفلت) تمام وجود او را فرا مىگيرد، زشتى آشكار مىشود و اين يعنى ناسلامتى روانى و شخصيتى.
انسانهاى سالم، در اقليت
اكثريت مردم از ديدگاه قرآن، كفور، نابخرد، بىايمان در يك سخن ناسالماند، فقط اقليتى ازمردمان مىتوانند با روشن نگه داشتن چراغ خرد خويش، راه درست را انتخاب كنند و در مسير صحيح گام بگذارند، و آن سان كه شايسته است نيروهاى جسمىو فكرى خويش را به كار گيرند. بنابراين، متفكران، اولوا الالباب، دارندگان بصيرت و انسانهاى شكرگزار كه چشم بينا، گوش شنوا و قلبى سالم داشته باشند، و در اين مسير راه سلامتى حركت و پايدارى كنند اندك هستند، اما اقليت بودن خودشان و كثرت ناسالمان، آنها را به ترديد و دو دلى نمىكشاند و سبب عقب نشينى آنان در برابر روش و فرهنگ عامه مردم نمىشود.
انسان سالم همان گونه كه درباره جهان بيرون به انديشه، مشاهده، ارزيابى، تفكر و نتيجهگيرى مىپردازد، در مورد شناخت خود و نفس و روان خويش نيز با جديت ومداومت تلاش مىكند و اگر لازم باشد در نفس خود تغيير مىدهد.
(انّ الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم) (رعد/11)
(و ذلك بأنّ الله لم يك مغيّراً نعمة أنعمها على قوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم) (انفال/ 53)
انسان سالم به جايى مىرسد كه مىتواند از بالا به مسايل نگاه كند، نگاه كلى نگرى كه هر چيزى را در ساختار كلى آن مىبيند و جايگاه وظيفه او را درك مىكند، او در گرداب مسايل كوچك غرق نمىشود، نه اين كه آنها را جدى نگيرد، بلكه از آن جهت كه جزئى بودن آنها را در كليت هستى درك مىكند. با اين ديد است كه مصيبت ها و دشواريها و حتى مرگ، مسايلى جزئى، كوچك و حل شده به نظر مىرسند، و انسانهاى سالم در سراء و ضراء و حين البأس مقاوم و پايدارند.
روحيه برابرى و برادرى
درحيات اجتماعى نيز انسان سالم خود را عضوى از پيكر اجتماع مىداند و به ديگران با ديدى عطوفانه و برادرانه نگاه مىكند و ديگر انسانها را خواهران و برادران خود مىداند. آيات فراوانى در اين زمينه هست از جمله:
(انّما المؤمنون اخوة) (حجرات/ 10)
انسانهاى سالم قرآنى كسانى هستند كه (يؤثرون على انفسهم و لوكان بهم خصاصة) (حشر/ 9) و اين بسيار طبيعى است كه (برادران) در يك خانواده يا در مقياس بزرگتر، جامعه سالم قرآنى خود را سهيم درد و رنج و مسؤول برآورده سازى نيازهاى جامعه بدانند و حتى فراتر از آن عمل كنند، يعنى تا ايثار و مواسات.
آنان تبلور عقيده و تفكرى هستند كه دارند، و بين رفتار و گفتار آنان دوگانگى وجود ندارد، زيرا دوگانگى در گفتار و رفتار نشان دهنده دوگانگى شخصيت انسانهاست، در حالى كه انسانهاى سالم به وحدت شخصيت رسيدهاند.
قرآن، انسانهاى ناسالم را، كه حقيقت را حتى درك هم مىكنند اما فقط براى ديگران خوب مىدانند، ديگران را به كار نيك دعوت مىكنند و خود به آنچه مىگويند پايبند نيستند، به شدت توبيخ مىكند:
(يا ايها الذين آمنوا لم تقولون مالاتفعلون. كبر مقتاً عند الله أن تقولوا ما لاتفعلون) (صف/2 و3)
انسانهاى سالم سرانجام به درك خويش مىرسند. درك خود ازجمله نيازمند درك مقام (خليفة اللهى) انسان است. اين درك او را وا مىدارد كه تمام استعدادهاى الهى خويش را شكوفا كند، خلاقيت، زيبايى و نكويى و اين يعنى نخستين حلقه كمال.
البته مراحل پيشين نيز هر يك پله اى براى رسيدن به بام كمال است، اما پس از يافتن كليد رمز جهان هستى، شناخت و اعتقاد به جهان آفرين، شخص تلاش مىكند خود را آن گونه كه شايسته است بسازد، خدا گونه شود؛ خواستار پاكيها و زيبايىها. و سرانجام نزديك شدن به آن كمال و زيبايى و نيكويى مطلق. اين تلاش آگاهانه (مرحله ايمان پس از مرحله اسلام (حجرات/14) ) پاى گذاشتن بر اولين پله كمال است.
به همين دليل است كه انسانهاى سالم قرآنى تلاش مىكنند سلامتى خود را حفظ كرده و خود را به مرحله كمال برسانند، تا جايى كه اسوه و الگو و پيشواى انسانهاى سالم قرار گيرند، و نه تنها خود كه براى ذريه خود نيز اين آرزو را دارند. (بقره/ 124)
آنچه گذشت، برخى از ويژگيهاى فكرى، اعتقادى، ارزشى و عملى انسان هاى سالم است كه علاوه بر رهنمون شدن شخص و جامعه انسانى به سوى رستگارى، آثار ارزشمند روانى و اجتماعى نيز دارد سكينه، اطمينان و مفاهيمى از اين دست كه نشان دهنده آرامش و تعادل شخصيت است وحيات طيبه كه در برابر (معيشت ضنك) قابل توجه است. (معيشة ضنكاً) نتيجه روى گردانى از خداست، كه اثر دنيوى آن، اين است و اثر اخروى آن نيز كيفر سخت الهى.
پاورقى
[1]. مايلى، تحول و پديدآيى شخصيت، ترجمه دكترمحمود منصور، انتشارات دانشگاه تهران، 1373، صفحه سه (ازمقدمه مترجم).
[2]. مايلى، تحول و پديدآيى شخصيت، ترجمه دكترمحمود منصور، انتشارات دانشگاه تهران، 1373، صفحه سه (ازمقدمه مترجم).
[3]. همان / 1.
[4]. همان / 1.
[5]. اريك فروم، انسان براى خويشتن، ترجمه اكبر تبريزى، 66.
[6]. اريك فروم، انسان براى خويشتن، ترجمه اكبر تبريزى، 66.
[7]. همان / 68و 67.
[8]. همان / 68.
[9]. گوردون آلپورت، رشد شخصيت، فاطمه افتخارى، كتابهاى سيمرغ، تهران 1352 ، 92 96 (با اختصار).
[10]. همان/ 94.
[11]. هنريك ميزياك، ويرجينا استاوت سكستون، تاريخچه و مكاتب روان شناسى، احمد رضوانى، معاونت فرهنگى آستان قدس رضوى، مشهد، 1371، 502.
[12]. شهيد مطهرى، مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى(انسان در قرآن) دفترانتشارات اسلامى(از جلد 1 تا جلد 4) صفحه 293.
[13]. روان شناسى كمال، مقدمه.
(پایان)
پژوهش هاى قرآنى - ش16
منبع : http://balagh.net/persian/akhlaq/maqalat/ensan_shenashi/31.htm
|