به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار نویسندگان / مرتبط با قرآن » انسان سالم از ديدگاه قرآن(2)
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 344 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان سالم از ديدگاه قرآن

سيد حيدر علوى نژاد

(قسمت دوم )

انسان سالم و رسالت قرآن

 

آيا مى‏توان براى شناخت انسان سالم به سراغ قرآن رفت؟ ساختن شخصيت سالم جزء رسالت قرآن است، يا رسالت اساسى قرآن فقط نشان دادن (راه رستگارى) است و به سلامت روانى و روحى در اين دنيا كارى ندارد؟

دكتر ويكتور فرانكل مى‏گويد، هدف مذهب و روان كاوى متفاوت است، با آن كه مذهب بسيار بيش‏تر از آنچه كه روان درمانى مى‏تواند به انسان بدهد، به او مى‏دهد، ولى بسيار بيش‏تر از آن نيز مى‏خواهد؛ مذهب خواستار رستگارى انسان و روان درمانى خواستار سلامتى انسان است. البته همان گونه كه در جاى خودش آورده ايم، فرانكل معنى‏يابى را اساسى‏ترين راه رسيدن به سلامت روانى مى‏داند و مذهب را نيز معناى غايى جست وجوى بشر، اما در عين حال بايد بگوييم كه دانشمندان غربى وقتى (مذهب) مى‏گويند، نظرشان به معارف كليسا و كتابهاى موجود مسيحى و يهودى است و متأسفانه از اسلام و قرآن آگاهى مناسبى ندارند، اما حكم را كلى صادر مى‏كنند. و اين در حالى است كه كتابهاى آسمانى گذشته، با توجه به سپرى شدن زمان معين شريعت‏شان، توسط قرآن نسخ شده‏اند، البته احكام جاودانه تمام اديان در قرآن جا داده شده اما احكام و معارف مربوط به دوره‏هاى خاص زمانى، ديگر منسوخ گشته‏اند، و از سويى اين كتابها خود تحريف شده‏اند، دست كم تحريفهاى مربوط به ترجمه و فقدان اصل، مسلّم‏اند.

به هر حال، با اين كه فرانكل درست مى‏گويد كه مذهب، بيش‏تر از آنچه روان درمانى مى‏تواند، به انسان مى‏دهد، اما در اين كه سلامتى شخص در اين دنيا منظور و مقصود مذهب نباشد، سخن او جاى اما و اگر دارد، زيرا اسلام همان گونه كه اصل زندگى دنيا را مقدمه‏اى براى زندگى جاودانه آن جهانى دانسته است، سلامتى شخصيت انسان را نيز مقدمه سلامتى براى آن زندگى برشمرده است:

(و من كان فى هذه أعمى‏فهو فى الآخرة اعمى‏و أضلّ سبيلاً) (اسراء/72)

و از سويى در موارد مختلف، سكينه، آرامش، و اطمينان و نداشتن اندوه و بيم كه از عناصر لازم سلامت روانى در زندگى دنيا هستند به عنوان نعمت قابل سپاس ذكر شده و در موارد ديگر نيز زينت دنيا و (نصيب) شخصى از دنيا مطلوب قلمداد شده كه اشخاص به توجه به آنها فراخوانده شده‏اند. مواردى از اين گونه آيات را بنگريد:

(ألا إنّ اولياء الله لاخوف عليهم و لا هم يحزنون. الذين آمنوا و كانوا يتّقون. لهم البشرى فى‏الحيوة الدنيا و فى الآخرة لاتبديل لكمات الله ذلك هو الفوز العظيم. و لايحزنك قولهم إنّ العزّة لله جميعاًأ ) (يونس/ 62 تا 65)

آگاه باشيد (دوستان و) اولياء خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مى‏شوند! همانا كه ايمان آورده‏اند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز مى‏كردند. در زندگى دنيا و آخرت، شاد (و مسرور)ند با وعده‏هاى الهى كه تخلف ناپذير است! اين است آن رستگارى بزرگ، سخن آنها تو را غمگين نسازد! تمام عزت (و توانايى) از آن خداست.

(يثبّت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الآخرة) (ابراهيم/ 27)

خداوند كسانى را كه ايمان آوردند، براى گفتار و اعتقاداتشان، استوار مى‏دارد، هم در اين جهان و هم در سراى ديگر.

درآيه‏اى اهميت آخرت و برترى آن را ذكر مى‏كند اما بلافاصله تأكيد مى‏كند نصيب خودت از دنيا را نيز فراموش نكن. و چنين به نظر مى‏آيد كه تمام طيبات، نعمتها و لذتهاى دنيا به گونه‏اى انسانى و پاكيزه و بدون اجحاف به ديگران و فساد در زمين، براى پيروان قرآن نه تنها مجاز، بلكه به دست آوردن آنها نعمتى بزرگ و مستلزم ستايش و سپاس پروردگار است. در منطق قرآن دنيا را مذموم نمى‏بينيم، نصيبى از نعمات دنيا براى ماهست، منتهى اينها در مقابل نعمتهاى آخرت كوچك، حقير و كم‏ارزش هستند.

(وابتغ فيما آتاك الله الدار الآخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا و أحسن كما أحسن الله اليك و لاتبغ الفساد فى الأرض إنّ الله لايحبّ المفسدين) (قصص/ 77)

و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب، و بهره‏ات را از دنيا فراموش مكن، و همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن؛ و هرگز در زمين در جست‏وجوى فساد مباش، كه خدا مفسدان را دوست ندارد.

بنابراين نمى‏توان گفت جهان بينى قرآنى كه آخرت را اصل مى‏داند، ما را به توجه نكردن به سلامت، نشاط و مواهب الهى در دنيا فرا مى‏خواند، بلكه ما را به استفاده درست و شايسته و دورى از فساد فرا مى‏خواند. رهبانيت و برخى از رياضتهاى طاقت‏فرسا در اسلام توصيه و تجويز نشده است. منظور ما از اين مطلب اين بود كه بهره داشتن از مواهب الهى در دنيا امتياز است، و سلامت روحى و روانى نيز در سطحى بالاتر از سلامت جسمى، ارزشمند.

با توجه به اين مطلب مى‏توان مدعى شد كه قرآن به زندگى، معيشت، سلامتى جسمى‏و روانى انسان در اين دنيا نيز توجه جدى دارد. به ويژه كه در قرآن به سلامتى، آرامش و به تعبير قرآن (سكينه) كه همان آرامش روانى است بسيار توجه شده و بر مؤمنان به اين سبب كه بر آنها (سكينه) نازل كرده منت گذاشته است.

نازل كننده قرآن نه تنها روان شناس‏ترين روان شناسان، بلكه آفريننده روان است، و در تشخيص بيمارى و سلامتى و معيارهاى آنها هيچ خطايى در دانش او راه ندارد.

بيماران بدنى به پزشكان مراجعه مى‏كنند، اما آنانى كه در روان خود اختلال و بيمارى احساس كنند يا اطرافيان‏شان آنان را بيمار روانى تشخيص دهند به روان درمانى روى مى‏آورند و يا به روان پزشكان مراجعه مى‏كنند. اما مكتبهاى روان شناسى با هم اختلاف دارند و اين اختلاف گاه بسيار زياد است. روان كاوانى كه روان انسان را همچون انرژى‏هاى انبار شده فرض مى‏كنند، با آنان كه آن را يك سيستم ارتباطات مى‏پندارند، در برخورد با بيمارى روان به يك گونه عمل نمى‏كنند. آن يكى تلاش خواهد كرد اين انرژى‏هاى فراهم آمده به گونه اى متناسب و در جاى لازم به كار گرفته شود، و اين يك تلاش خواهد كرد اختلال به وجود آمده در اين سيستم رابطه‏ها را از بين ببرد. و به همين سان مقايسه كنيد.

(مُراجِع) ، (روان پريش) و (روان نژند) يا علاقه‏مندان به سلامتى آنان، چگونه مطمئن خواهند شد كه اين روان كاو بخصوص، همان كسى است كه بايد به او مراجعه كنند، از كجا معلوم كه او با پيش فرضهاى درست و نظريه صحيح دست به روان درمانى مى‏زند؟ آيا هنوز زواياى نهفته‏اى در وجود انسان و روان او از ديد اينان پنهان نمانده است كه در روند درمان اثرى مخرب بر جاى بگذارد؟ و اصولاً با توجه به اين كه دانش انسان در هر زمينه، از جمله روان شناسى و روان درمانى رو به رشد است، طبيعى است كه ديدگاه‏هاى ديروز، امروز كهنه‏تر به نظر برسند و ديدگاه‏هاى امروز، فردا رونق چندانى نداشته باشند.

اما پديد آورنده قرآن، پديد آورنده روان انسان، جامعه انسانى و جهان نيز مى‏باشد، خلأى در دانش او راه ندارد كه بعد از اين تكميلش كند، و دانش او تجربى نيست كه در مورد انسان تجربه‏اى نياندوخته داشته باشد تا پس از اين بياموزد بلكه خود او انسان و روان او را طراحى كرده و آفريده است؛ چيزى درباره انسان بر او پوشيده نيست:

(أ هو أعلم بكم إذ أنشأكم من الارض و إذ أنتم أجنّة فى بطون أمّهاتكم فلاتزكّوا أنفسكم هو أعلم بمن اتقى) (نجم/ 32)

او نسبت به شما از همه آگاه تر است، از آن هنگام كه شما را از زمين آفريد و در آن هنگام كه به صورت جنين‏هايى در شكم مادران تان بوديد؛ پس خودتان را پاكيزه جلوه ندهيد، او پرهيزگاران را بهتر مى‏شناسد.

(و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن أقرب اليه من حبل الوريد) (ق/ 16)

ما انسان را آفريديم و وسوسه‏ها نفس او را مى‏دانيم و ما به او از رگ قلبش نزديك‏تريم.

اوست كه انسان را با اين گونه ويژگيهايش آفريده است، پس بسيار طبيعى است كه شرايط و انگيزه‏هاى رفتار او را بداند و بگويد:

(قل كلّ يعمل على شاكلته) (اسراء/ 84)

بگو هر كس به اقتضاى شخصيت خود عمل مى‏كند.

وحتى ازاين بالاتر، خود اوست كه انسان را مى‏گرياند و مى‏خنداند:

(و أنّه هو أضحك و أبكى) (نجم/ 43)

و او مشاهده‏گر بالينى خوبى نيز هست؛ هميشه با انسان است، و نزديك تر از رگ گردن به انسان.

بنابراين سلامتى انسان، يا انسان سالم، در اصل موضوع اساسى مورد نظر قرآن است، و پديد آورنده قرآن نيز كسى است كه روان انسان را آفريده است، بنابراين براى استفاده از ديدگاه او درباره سلامتى انسان، شخصيت سالم و جامعه سالم جاى نگرانى و چند و چونى نيست، راههاى رسيدن به سلامت و بهداشت از گرفتارى در چنگال بى‏رحم بيمارى را به روشنى ترسيم كرده است.

بنابراين هنگامى‏كه سخن از انسان سالم به ميان آيد بى‏ترديد مى‏توان به سراغ قرآن رفت و نظر قرآن را در اين باره جويا شد. زيرا (انتظارى) كه ما از قرآن داريم در همين راستاست. قرآن كتاب هدايت و راهنمايى انسانهاست، و هر چيزى در اين باره باشد اصول آن در قرآن موجود است.

به تعبير ديگر، رسالت قرآن انسان سازى است، بنابراين طبيعى است كه درباره فرايند (انسان) شدن هر چه را كه لازم است بيان كرده باشد، بر خلاف ساير رشته‏هاى علمى‏مانند فيزيك، شيمى، تاريخ، زيرا رسالت قرآن بيان فرمولهاى فيزيك و شيمى‏و بيان حوادث تاريخى نيست.

قرآن، درمان دردهاى درونى

قرآن خودش را سلامتى مى‏نامد، سلامتى براى قلبها.

(يا أيّها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمة للمؤمنين. قل بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا هو خير ممّا يجمعون) (يونس/ 58و 57)

اى مردم اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سينه‏هاست؛ (درمانى براى دلهاى شما) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان. بگو: به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند؛ كه اين از تمام آنچه گردآورى كرده‏اند بهتر است.

و در آيه ديگر مى‏فرمايد:

(و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظالمين إلاّ خساراً) (اسراء/ 82)

و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان نازل كرديم، و ستمگران را جز خسران نمى‏افزايد.

در جايى ديگر فرموده است:

(أ قل هو للذين آمنوا هدى و شفاء) (فصلت/ 44)

بگو: اين (كتاب) براى كسانى كه ايمان آورده‏اند هدايت و درمان است.

فرستنده قرآن كه روان شناس‏ترين، و بلكه روان آفرين است، قرآن را كتاب شفا و سلامتى ناميده است. بنابراين نه تنها مى‏توانيم براى جست وجوى سلامتى نسخه قرآنى بخواهيم، بلكه تنها نسخه مطمئن همان نسخه قرآنى است.

انسان داراى فطرت الهى است. انسان‏هاى سالم به نداى فطرت خود گوش مى‏دهند و سعى نمى‏كنند نداى فطرت را خاموش و اين قطب نماى كشتى شخصيت خويش را بى‏استفاده بگذارند.

انسان (موجودى رها) شده نيست. علاوه بر اين كه چراغ خرد را در اختيار دارد، جهت‏يابى به نام فطرت نيز در وجود او قرار داده شده است، انسان مى‏تواند با اين جهت ياب به راه راست و به سوى مقصدش پيش برود و با چراغ خرد، راه را روشن كند. اين فطرت الهى، جهت يابى است كه در همه مردم وجود دارد (فطر الناس عليها)، ولى برخى ممكن است آن را مورد استفاده قرار ندهند، يا علائم دريافتى آن را جدى نگيرند، و در نتيجه مقصد اصلى حركت خود را گم كنند.

اين فطرت الهى در انسانها، از سويى هماهنگ با دين الهى است و از سويى با تمام هستى:

(فأقم وجهك للدين حنيفاً فطرت الله التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلك الدين القيّم و لكنّ أكثر الناس لايعلمون) (روم/ 30)

پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار، ولى بيش‏تر مردم نمى‏دانند!

كسى كه روى خود را به سوى آيين حنيف الهى كند، خود را با تمام هستى هماهنگ خواهد ديد، زيرا؛ (يسبّح لله ما فى السموات و ما فى الارض) (جمعه /1)

آنچه در آسمانها و زمين است همواره تسبيح خدا مى‏گويند.

علاوه بر اين انسان در نفس خود (معيارى درونى) دارد، يا به تعبيرى ديگر (خود معيار) است، بدى و خوبى را درك و (حس) مى‏كند، زيرا (فجور) و تقواى نفس، به آن الهام شده است:

( و نفس و ما سوّاها. فألهمها فجورها و تقويها) (شمس/ 8 و7)

و قسم به (نفس) جان يا روان انسان و آن كسى كه آن را متناسب آفريده و سپس فجور و تقوى (شر و خيرش) را به او الهام كرده است.

بنابراين انسان، محك و معيارى در درون خويش دارد، كه صرف نظر از معيارهاى منطقى و استدلالى، مانند چراغ است، چيزى را (اثبات) نمى‏كند، روشن مى‏كند و نشان مى‏دهد، و نه صفحه‏اى سفيد، و بى‏هيچ طرحى. شايد نظر مزلو درباره فطرت انسانهاى سالم بى‏شباهت به اين نظر قرآنى نباشد.

بنابراين، اولين ويژگى انسان سالم اين است كه براى شنيدن نداى فطرت خود گوشى شنوا دارد، و طبيعى است كه نشنيدن نداى فطرت، معلول بيمارى خطرناكى است كه (كرى) ظاهرى و نشنيدن آوازه‏هاى بيرونى در برابر آن بيمارى بى‏اهميت است. براى شنيدن، ديدن و فهميدن آنچه فطرت مى‏گويد و نشان مى‏دهد و مى‏خواهد بفهماند، گوش، چشم و دل لازم است كه در انسانهاى ناسالم اين ابزار از كار افتاده‏اند:

(ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على أبصارهم غشاوة و لهم عذاب عظيم) (بقره/ 7)

خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده و بر چشم‏هايشان پرده‏اى افكنده شده، و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست.

انسان سالم، تشنه دانستن و فهميدن

انسانهايى كه داراى فطرت بيدار هستند، از وقتى كه چشم بدين جهان باز مى‏كنند كنج كاوى بى‏صبرانه‏اى آنها را براى دانستن به حركت در مى‏آورد، مانند كنج كاوى آغاز كودكى. حس نياز به دانستن در آنها قوى است، اما فقط دانستن آنها را ارضا نمى‏كند، عطش شديدترى آنها را به سوى فهميدن مى‏راند، فهميدن و نفوذ در ژرفاى حقايق. ممكن است در دانستن، بسيارى از انسانهاى عادى يا حتى ناسالم، با انسانهاى سالم مساوى باشند، اما تفاوت اساسى در فهم و درايت است؛ انسانهاى سالم آنچه را مى‏دانند تلاش مى‏كنند بفهمند و تا به فهم آن دست نيافته‏اند از پاى نمى‏نشينند. آنان ممكن است (احتمال)هاى فراوانى را در نظر بگيرند، با مشاهده شنيدن و در نهايت فهميدن با تعقل و مراجعه به فطرت خود به ارزيابى مى‏پردازند و حق را از ناحق، خوب را از بد، روا را از ناروا تشخيص مى‏دهند، و در سايه چنين دركى حركت به سوى مقصود را ادامه مى‏دهند.

براى اينان روييدن يك گياه به همان اندازه شگفت آور است كه گردش منظم خورشيد و ماه و پرتوافشانى آنها، به نظر آنان جهان درون خودشان به بزرگى تمام كهكشانهاست و در هر دو جهان، گستره و ژرفاى بسيارى مى‏بينند كه مى‏توان براى فهم آنها تلاش كرد. آنان در آفرينش آسمانها و زمين تفكر مى‏كنند تا بفهمند معناى آفرينش و كليد رمز اين همه حركت، نظم، نيرو، زيبايى و عظمت چيست؛ انسانهاى سالم سرانجام به درك حقيقت هستى، يعنى (معنى دارى) آفرينش و حيات پى مى‏برند آنان زمزمه سرود هستى را مى‏شنوند و ناگهان احساس مى‏كنند كه با آنان هم نوا شده‏اند. آنان سرود و تسبيح خوانى آفرينش را مى‏شنوند و ناگهان از ژرفاى دل فرياد مى‏زنند پروردگارا! اين همه را بيهوده نيافريده‏اى!

(الذين يذكرون الله قياماً و قعوداً و على جنوبهم و يتفكّرون فى خلق السموات و الأرض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار) (آل عمران/ 191)

آنان كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آن گاه كه بر پهلو خوابيده‏اند، ياد مى‏كنند؛ و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى‏انديشند؛ (و مى‏گويند:) بار الها! اينها را بيهوده نيافريده‏اى! منزّهى تو! ما را از عذاب آتش نگهدار!

در اين آيه (بلكه دراين فراز آيات 189 تا 195) حالت تفكر، كنج كاوى و نتيجه نهايى تفكر انسانهاى سالم مشخص شده است، كه در همه هستى آيات الهى را مى‏بينند و سرانجام به شناخت كليد رمز جهان هستى پى مى‏برند.

نمونه‏اى از عالى‏ترين تصوير جست‏وجو براى دانستن و فهميدن در داستان حضرت ابراهيم(ع) آن گاه كه ماه و ستارگان و خورشيد را مى‏بيند، و يا آنجا كه چگونگى زنده شدن مردگان را جست‏وجو مى‏كند و فرمان در هم آميختن چهار پرنده را دريافت مى‏كند آمده است، و قرآن كه ابراهيم(ع) را الگوى انسانهاى شايسته، سالم و داراى قلب سليم معرفى مى‏كند، اين جست و جوها را به عنوان امتيازات آن حضرت بر مى‏شمارد.

مهم‏ترين مسأله او فهم نظام و سازمان هستى است.

مهم‏ترين (مسأله‏اى كه انسانهاى سالم مى‏خواهند به حل آن نائل شوند، فهم سازمان هستى، شناخت هستى آفرين، و جايگاهى است كه از آن آمده‏اند و آنجايى كه به سوى آن خواهند رفت. آيات قرآن دراين باره بسيار سخن گفته است. از نمونه‏هاى عالى آن داستان حضرت ابراهيم(ع) است.

درفرازى ديگر از آيات قرآن (آل عمران آيات 190 تا 195) نيز كه پيش از اين نقل شد، تفكر در نظام هستى و معنى دارى آن و رسيدن به معناى هستى و ايمان به هستى آفرين، ويژگى مهم انسانهايى قلمداد شده كه مى‏خواهند بدانند ازكجا آمده‏اند، چرا، و به كجا مى‏روند، و چرا؟ و اين همه با تدبير كيست؟ تاآنجا كه با اين انديشه، ناگهان پرده‏ها از جلو چشمان آنها كنار مى‏رود و فرياد مى‏زنند: (ربّنا ما خلقت هذا باطلاً)!

بلافاصله، با حل اولين مسأله، يعنى ايمان به هستى آفرين، آغاز و پايان راه خود را نيز در مى‏يابند:

(انك من تدخل النار فقد أخزيته‏أ) و بدين‏سان مسأله مبدأ و معادشان با تفكر در قدم اول، ايمان در گام دوم، استمداد از خداوند در گام سوم و امداد الهى در گام چهارم حل مى‏شود.

آنان زيرتأثير محيط و افكار كليشه‏اى و تقليدى قرار نمى‏گيرند، و خودشان را شايسته انديشه و مسؤول عمل و انتخاب خويش مى‏دانند.

قرآن كريم انسان را موجود با كرامتى مى‏داند كه مسؤوليت انتخاب خويش را خود بر عهده دارد، هيچ كس مسؤول انتخاب و عمل ديگران نيست، قرآن خاطر نشان مى‏سازد كه رهبران ضلال نيز در قيامت خود را در پذيرش گمراهى و انحراف پيروان خود شريك نمى‏دانند و حتى شيطان نيز از انسانهاى سياه كار برائت مى‏جويد، و گناه هيچ كس را كسى ديگر به عهده نمى‏گيرد (و لاتزر وازرة وزر اخرى) و نه تنها دشمنان و گمراه كنندگان، كه حتى پدر ومادر و برادر و فرزندان نيز كه از نظر نسبت و علاقه نزديك‏ترين كسان به انسان هستند، در هنگام حسابرسى و كيفر او را تنها مى‏گذارند و از او مى‏گريزند.

(يوم يفرّ المرء من اخيه. و امّه و ابيه. و صاحبته و بنيه. لكلّ امرئ منهم يومئذ شأن يغنيه) (عبس/ 34 تا 37)

روزى كه آدمى‏از برادرش، و از مادر و پدرش، و از همسر و پسرانش مى‏گريزد. در آن روز، هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مى‏دارد.

اينها همه براى آن است كه به انسان هشدار دهد: براى انسان بودن و سلامت فكر و روان خويش خودت بايد تصميم بگيرى و مسؤول كيفر و پاداش كارهايت در حين حسابرسى نيز خود تو هستى.

در الگوهايى هم كه معرفى مى‏كند، ايستادن در مقابل جهالت را حتى اگر در برابر پدر و نزديكان باشد مهم‏ترين ويژگى انسان سالم بر مى‏شمارد. در مورد (ابراهيم و همراهان او) كه به عنوان اسوه معرفى شده‏اند، همين گونه رفتار را نشان مى‏دهد.

(لن تنفعكم أرحامكم و لا أولادكم يوم القيامة يفصل بينكم و الله بما تعملون بصير. قدكانت لكم أسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه إذ قالوا لقومهم إنّا برءاؤ منكم و ممّا تعبدون من دون الله كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوة و البغضاء أبداً حتى تؤمنوا بالله وحده) ممتحنه/4و 3)

روز قيامت نه خويشان شما و نه فرزندان‏تان هرگز به شما سود نمى‏رسانند. [ خدا ] ميان‏تان جدايى مى‏افكند، و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست. براى شما در (عمل) ابراهيم و كسانى كه با او هستند سرمشقى نيكوست، آن گاه كه به قوم خود گفتند: (ما از شما و آنچه به جاى خدا مى‏پرستيد بيزاريم. به شما كفر مى‏ورزيم و ميان ما و شما دشمنى و كينه هميشگى پديدار شده، تا وقتى كه فقط به خدا ايمان آوريد)

قرآن، تفكر تقليدى، يا به تعبير بهتر تقليد به جاى تفكر را مانع بزرگى در راه سلامت انديشه و گردنه‏اى غيرقابل عبور در راه رسيدن به حق مى‏داند، يكى از ويژگيهاى زشت گروه‏هاى معارض با انبيا را نيز همين تقليد از پدران و مسؤولانه نيانديشيدن آنان مى‏داند:

(قالوا يا صالح قد كنت فينا مرجوّاً قبل هذا أتنهينا أن نعبد ما يعبد آباءنا و إنّا لفى شكّ ممّا تدعونا اليه مريب ) (هود/ 62)

گفتند: اى صالح! به راستى تو پيش از اين، در ميان ما مايه اميد بودى. آيا ما را از پرستش آنچه پدران‏مان مى‏پرستيدند باز مى‏دارى؟ و بى‏گمان، ما از آنچه تو ما را بدان مى‏خوانى سخت دچار ترديد هستيم.

مسؤوليت انتخاب خويش را به گردن ديگران انداختن، چه به گردن رهبران گمراه، يا پدران و نزديكان و يا محيط، در منطق قرآن زشت‏ترين كارى است كه شخص ممكن است انجام بدهد.

خداوند حالت اسف‏انگيز كسانى را كه خود نيانديشده‏اند و به جاى انتخاب آگاهانه راه و روش زندگى خويش، كوركورانه از ديگران تقليد كرده‏اند، به تصوير كشيده است:

(روزى كه چهره‏هاشان را در آتش زير و رو مى‏كنند، مى‏گويند: اى كاش ما خدا را فرمان مى‏برديم و پيامبر را اطاعت مى‏كرديم) (احزاب/ 66)

در چنين هنگامه دشوارى كه كار از كار گذشته است، آنان گناه انتخاب نكردن راه و روش صحيح در زندگى و برنگزيدن جهان بينى درست را به گردن رهبران خود مى‏اندازند:

(و قالوا ربنا انا أطعنا سادتنا و كبرائنا فأضلونا السبيلا. ربنا آتهم ضعفين من العذاب و العنهم لعناً كبيراً) (احزاب/ 67و 68)

و مى‏گويند: پرودگارا، ما رؤسا و بزرگ‏تران خود را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند، پروردگارا! آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان كن، لعنتى بزرگ.

و جالب اينجاست كه آيه معروف (عرضه امانت) الهى، كه به اختيار و مسؤوليت انسان تفسير شده، درست سه آيه بعد از اين آيات آمده است.

اما قرآن اين منطق پوسيده را نمى‏پذيرد، وحتى به كسانى كه در ضعف نگه داشته شده‏اند نيز هشدار مى‏دهد كه مبادا از انديشه و انتخاب مسؤولانه سرباز بزنند و به انتخاب يا انحراف ديگران سربگذارند.

(و قال الذين كفروا لن نؤمن بهذا القرآن و لا بالذى بين يديه و لو ترى إذ الظالمون موقوفون عند ربهم يرجع بعضهم الى بعض القول يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين. قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددناكم عن الهدى بعد إذ جائكم بل كنتم مجرمين. قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الليل و النهار إذ تأمروننا أن نكفر بالله و نجعل له انداداً و أسرّوا الندامة لما رأوا العذاب و جعلنا الأغلال فى اعناق الذين كفروا هل يجزون إلاّ ما كانوا يعملون(سبأ/31و 33)

وكسانى كه كافر شدند گفتند: نه به اين قرآن و نه به آن (توراتى) كه پيش از آن است هرگز ايمان نخواهيم آورد. و اى كاش بيدادگران را هنگامى‏كه در پيشگاه پروردگارشان بازداشت شده‏اند مى‏ديدى [ كه چگونه ] برخى از آنان با برخى گفت وگو مى‏كنند؛ كسانى كه زير دست بودند به كسانى كه [ رياست و ] برترى داشتند، مى‏گويند: اگر شما نبوديد قطعاً ما مؤمن بوديم. كسانى كه [ رياست و ] برترى داشتند، مى‏گويند: اگر شما نبوديد قطعاً ما مؤمن بوديم. كسانى كه [ رياست ] و برترى داشتند به كسانى كه زير دست بودند، مى‏گويند: مگر ما بوديم كه شما را از هدايت پس از آن كه به سوى شما آمد باز داشتيم؟ بلكه خودتان مجرم بوديد. و كسانى كه زيردست بودند به كسانى كه [ رياست و ] برترى داشتند مى‏گويند: بلكه نيرنگ شب و روز بود، آن گاه كه ما را وادار مى‏كرديد كه به خدا كافر شويم و براى او همتايانى قرار دهيم. و هنگامى‏كه عذاب را ببينند پشيمانى خود را آشكار كنند. و در گردنهاى كسانى كه كافر شده‏اند غلها مى‏افكنيم؛ آيا جز به سزاى آنچه انجام مى‏دادند مى‏رسند؟

در اين آيات، كيفر، مربوط به عمل خود اشخاص است، فقط انسانهاى جاهل و نادان، روش فكرى و زندگى خود را انتخاب نكرده و گناه آن را به گردن چرخش روزگار يا افسون رهبران گمراه مى‏پندارند كه مسؤوليتى ندارند، اما قرآن با لحن معنى دارى مى‏پرسد: (آيا جز كيفر آنچه را كه انجام مى‏دادند، مى‏بينند؟)

( ادامه دارد )

منبع : http://balagh.net/persian/akhlaq/maqalat/ensan_shenashi/31.htm








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir