انسان مخلص
كيمياي اخلاص
بياثر بودن ملامت ديگران در انسان مخلص
آدم مخلص از ملامتها نميترسد، من ميخواهم نماز بخوانم، آقا به تو ميخندند، بخندند. مگر من مقوا هستم كه با بارون وا بروم؟ چطور ديگران...
ما آدم داريم مثلاً چهل سال پيش كراوات داشته هنوز كراواتش را ميزند ، پيرمرد هست. نود سالش است ولي كراواتش را ميزند. چنان اين فرهنگ غربي در مخش، آنوقت تو سي و دو سال است بچه مسلمان هستي ميخواهي نماز بخواني خجالت ميكشي؟ حالا باشد بعد، روبروي مردم است. باشد بعد يعني چه؟ ميخواهم نماز بخوانم.
ما يكجايي رفتيم، برنامهاي داشتيم. ضمناً فيلمبرداري هم ميكردند. گفتيم: خوب به غروب برسد نماز چه؟ گفتند: آنجا نماز ميخوانيم. ما يك ساعتي برنامه پياده كرديم و بعد هم غروب شد، رفتيم سر نماز تا رفتم بگويم: الله اكبر! گفتم: قبله اين طرف است ؟ گفتند: نه حاج آقا! قبله آن طرف است. گفتم: پس چرا سجاده اين طرف است؟ گفت: مگر نماز نمادين نميخواهي بخواني؟ گفتم: بابا ميخواهم نماز بخوانم. نماز نمادين چيست؟ يعني هنوز باورمان نيامده كه بابا نماز! نماز نمادين چيست؟! ما بايد خيلي چيزها را باور كنيم.
آدم مخلص از ملامت نميترسد. آدم مخلص كاري به تشكر ندارد. آدم مخلص بين افراد فرق نميگذارد. يك كسي در يك جلسه فرق گذاشت بين پولدار و نابينا. به فقير عبوس كرد، به پولدار توجه كرد. ده تا آيه خدا به رگبار بست اين آقايي كه عبوس كرد. «عَبَس» باقياش را بلديد؟ بگوييد... «وَ تَوَلَّى» (عبس/1) عبوس كرد؟ پشت كرد؟ «وَ مَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكىَّ» (عبس/3) شايد اين اهل تزكيه باشد. شايد اين خودساخته... شايد حرف تو در اين نابينا اثر كند. «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنىَ، فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى» (عبس/ 5 و6) آن كسي كه پولدار است، تو متصدي هدايت او شدي. توجه به پولدار كردي؟
آدم مخلص علامتش اين است كه برايش فرق نميكند. امام رضا فرمود:
كسي كه سلامش به فقير و غني فرق كند خدا او را غضب ميكند.
شما ميخواهي روضه بروي. ببيني كدام روضه شام ميدهند. كدام روضه شامش چيست؟
مدرك ميدهند يا نميدهند؟
شام ميدهند يا نميدهند؟
آدم مخلص برايش فرق نميكند. اين آقا در هيئت ما سينه زده يا نزده؟
بابا غذاي امام حسين را بدهيد بخورد. طرفداري كردند يا نكردند؟
مردم فهميدند يا نفهميدند؟
فلاني پولدار است يا غني؟
اينها علامت اخلاص است. اخلاص هم دير از بين مي رود. مثل سوزن است كه به توپ بزني، يك سوزن به توپ بزني كل بازي لغو ميشود.
يك وقت ما سوار هواپيما بوديم همه را پياده كردند. گفتيم: خبري است؟ گفتند: بعد ميفهميد. گفتيم: آقا چه بوده؟ همهي بار را به مسافرها بدهيد. گفتند: يك موش يا سوسك در هواپيما رفته است. گفتم: اي بابا! اين همه مسافر و بار را به خاطر يك سوسك يا موش؟ گفتند: بله... ممكن است اين سوسك، ممكن است اين موش يكي از اين سيمها را بجود. و اين سيم را اگر بجود رابطهي خلبان با فرودگاه قطع ميشود. رابطه قطع شود خيلي چيزها به هم ميريزد. سوسك شرك، موش شرك ميآيد سيم اخلاص را ميجود. سيم اخلاص كه جويده شد رابطه انسان با خدا قطع ميشود. رابطه قطع شود خيلي از چيزها به هم مي خورد.
اهل بيت ما سه شب غذاي افطاريشان را به فقير و مسكين دادند. يك سورهي «هل اتي» آمد. براي چه؟ براي سه لقمه نان. اين خيلي مهم است. به خاطر اخلاصشان بود. يكي در جبهه كشته شد. گفتند: برادر عزيزم! شهادتت مبارك. گفتند: اين شهيد نيست. گفتند: بابا در جبهه شهيد شد. فرمود: اين قصدش خدا نبوده. اين در جبهه نگاهش به اسب و الاغ طرف خورد. گفت: بروم او را بكشم مثلاً اسبش را به غنيمت بگيرم. اين رفت او را بكشد به خاطر غنيمت، شهيد شد. اين «قتيل الحمار» است. يعني شهيد راه خر. لقب گرفت. «قتيل الحمار» كشته شد اما در راه الاغ. اخلاص!
منبع : http://gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=2077 |