|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
المقاله الخامسه
در ایثار جانها بر گشادند
زمین و آسمان محسوس کردند
جهان جاودان مدروس .... |
|
|
|
المقاله الخامسه
( قسمت اول )
دلا یک دم رها کن آب و گل را
صلای عشق در ده اهل ..... |
|
|
|
زان گلبن انسانی
ای چون تو ندیده جم آخر چه جمالست این
وی چون تو به عالم کم آخر چه کمالست این
تو با من و من پویان ...... |
|
|
|
حکایت
شنید ستم من از پیر فتوت
به مکتب خانهٔ شهر مروت |
|
|
|
آدم و ابلیس
گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند
صدهزاران ماه آن شب خدمت ماهی کند |
|
|
|
صبر كن
اى دريغا لقمهاى دو خورده شد
جوشش فكرت از آن افسرده شد |
|
|
|
آوردن باز بلبل را و خدمت نمودن او و ......
چو باز آمد به درگاه سلیمان
صف اندر صف کشیده جمله مرغان |
|
|
|
در آغاز الهی نامه
آلهی، نامه را آغاز کردم
بنامت باب نامه باز کردم |
|
|
|
حکایت موسی و مرد عابد
یکی عابد نیاسودی ز طاعت
نبودی بی عبادت هیچ ساعت |
|
|
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵
یارب لیل مظلم قد قلت یارب ارحم
حتی تجلی الصبح لی فیالساترین المعلم |
|
|
|
المقالة العاشرة
پسر گفتش گرت از جاه عارست
که حبّ جاه مطلوب کبارست |
|
|
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷
دردی که مرا هست به مرهم نفروشم
ور عافیتش صرف دهی هم نفروشم |
|
|
|
حکایت مرد ترسا و شیخ بایزید
یکی ترسا میان بسته بزنّار
به پیش بایزید آمد ز بازار |
|
|
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹
الا ای یوسف قدسی برآی از چاه ظلمانی
به مصر عالم جان شو که مرد عالم جانی |
|
|
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴
اگر به مدت جاوید ذرههای جهان
سخنسرای شوندی به صدر هزار زبان |
|
|
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳
بوی وفا ز گلبن عالم نیافت کس
تا اوست اندر او دل خرم نیافت کس |
|
|
|
غزل شمارهٔ ۸۰۵
ترسا بچهٔ لولی همچون بت روحانی
سرمست برون آمد از دیر به نادانی |
|
|
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹
دریغا کانچه جستم آن ندیدم
نجات تن خلاص جان ندیدم |
|
|
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶
آن خال جو سنگش ببین، آن روی گندمگون نگر
بر خاک راه او مرا جو جو دل پر خوننگر |
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|